✅ستمپيشه بر خويش اِستَمگر است!
🔵حکایت: شيوه عدل نوشيروانى، شيوايان را شيفته ساخت و بينايان را فريفته.
موبدى از وى به شگفت آمد. پرسش گرفت كه هيچ روز دست دادخواهان از دامن چون تو پادشاهى دادگر كوتاه مباد. آيا اين عدل و داد كه تو راست در نهاد است يا به كوشش در خود نهادى؟
گفت: در روزگار جوانى، با پدرم قباد گذرم به شكارگاهى فتاد، تازى سگى را ديدم كه از تكتازى باز آمده و از ناتوانى جانپرداز، ناگاه يك تن پياده، بيهوده بدان سگ، سنگ انداخت و پاى آن را لنگ ساخت. پياده، پاى رفتن گرفت و سگ، جاى ماندن.
همان دم سوارى را ديدم كه پياده را پيش آمد، اسبى سركش زير پاى داشت، لگد زد و پاى پياده را شكست. پياده نشست و سوار بار رفتن بست. از پى آن، پاى اسب به سوراخ موشى فرورفت خرد شد و دستبرد پاداش خورد.
چون به اندكى هر يكى را سرهنگ روزگار دستمزد كار خود داد و از پاى درآورد، دانستم كه هر كارى را پاداش از پى، و كيفر از دنبال خواهد بود. لاجرم پيرامون كار زشت نخواهم رفت و با هيچكس ترمنشت (بدکردار) نخواهم شد. عرب گويد: من حفر بئرا لأخيه وقع فيه.
بيت
اگر خود ستم را ستم كيفر است
ستمپيشه بر خويش استمگر است
گل از خار اشترگيا كس نچيد
ز سرگين سگ، كيميا كس نديد
مخور زهر بر جاى سقمونيا
مكن شوره خاک را توتيا
چو از سنگ و چقماق آتش بجست
تو را كرده و كيفر آيد به دست
ز كردار، كيفر بود آشكار
تو را كار آن به كت آيد به كار
(ص.۳۳۰)
#منبع: فقير شيرازى، خرابات، بهتصحيح منوچهر دانشپژوه، تهران: ميراث مكتوب، سال ۱۳۷۷.
https://t.me/+PT9PvX-NV551UT1V
🔵حکایت: شيوه عدل نوشيروانى، شيوايان را شيفته ساخت و بينايان را فريفته.
موبدى از وى به شگفت آمد. پرسش گرفت كه هيچ روز دست دادخواهان از دامن چون تو پادشاهى دادگر كوتاه مباد. آيا اين عدل و داد كه تو راست در نهاد است يا به كوشش در خود نهادى؟
گفت: در روزگار جوانى، با پدرم قباد گذرم به شكارگاهى فتاد، تازى سگى را ديدم كه از تكتازى باز آمده و از ناتوانى جانپرداز، ناگاه يك تن پياده، بيهوده بدان سگ، سنگ انداخت و پاى آن را لنگ ساخت. پياده، پاى رفتن گرفت و سگ، جاى ماندن.
همان دم سوارى را ديدم كه پياده را پيش آمد، اسبى سركش زير پاى داشت، لگد زد و پاى پياده را شكست. پياده نشست و سوار بار رفتن بست. از پى آن، پاى اسب به سوراخ موشى فرورفت خرد شد و دستبرد پاداش خورد.
چون به اندكى هر يكى را سرهنگ روزگار دستمزد كار خود داد و از پاى درآورد، دانستم كه هر كارى را پاداش از پى، و كيفر از دنبال خواهد بود. لاجرم پيرامون كار زشت نخواهم رفت و با هيچكس ترمنشت (بدکردار) نخواهم شد. عرب گويد: من حفر بئرا لأخيه وقع فيه.
بيت
اگر خود ستم را ستم كيفر است
ستمپيشه بر خويش استمگر است
گل از خار اشترگيا كس نچيد
ز سرگين سگ، كيميا كس نديد
مخور زهر بر جاى سقمونيا
مكن شوره خاک را توتيا
چو از سنگ و چقماق آتش بجست
تو را كرده و كيفر آيد به دست
ز كردار، كيفر بود آشكار
تو را كار آن به كت آيد به كار
(ص.۳۳۰)
#منبع: فقير شيرازى، خرابات، بهتصحيح منوچهر دانشپژوه، تهران: ميراث مكتوب، سال ۱۳۷۷.
https://t.me/+PT9PvX-NV551UT1V