هو
وَالْعَاقِلُ يَقْتَدِي بِسَيِّدِ الْعُقَلَاءِ، عَلِيُّ [عَلَيْهِ السَّلاَمُ]، حَيْثُ قَالَ: "لَا تَعْرِفُ الْحَقَّ بِالْرِّجَالِ، إعْرِفْ الْحَقَّ تَعْرِفْ أَهْلَهُ" فَالْعَاقِلُ يَعْرِفُ الْحَقَّ، ثُمَّ يَنظُرُ فِي نَفْسِ الْقَوْلِ؛ فَإِنْ كَانَ حَقًّا قَبِلَهُ، سَوَاءً كَانَ قَائِلُهُ مُبْطِلًا أَوْ مُحِقًّا، بَلْ رُبَّمَا يَحْرِصُ عَلَىٰ إِنْتِزَاعِ الْحَقِّ مِنْ أَقَاوِيلِ أَهْلِ الضَّلَالِ، عَارِفًا بِأَنَّ مَعْدِنَ الذَّهَبِ الرَّغَامِ.
○ عاقل به سید عقلای عالم یعنی علی (ع) اقتدا میکند، از آن جهت که علی (ع) فرموده است: "حق را بر اساس و اعتبار افراد نشناس، بلکه اول حق را بشناس و سپس اهل آن را خواهی شناخت." پس عاقل ابتدا حقیقت را میشناسد و سپس به محتوای گفتهها توجه میکند؛ اگر آن گفته حق باشد، آن را میپذیرد، چه گویندهاش باطلگو باشد یا حقیقتگو. بلکه عاقل حتی تلاش میکند تا حقیقت را از سخنان اهل ضلالت بیرون بکشد، زیرا میداند که معدن طلا در خاک مدفون است.
• امام محمد غزالی رحمه الله
• میزان العمل، ص ۱۴۴، طبع دارالمعارف قاهره
@zonnoun
وَالْعَاقِلُ يَقْتَدِي بِسَيِّدِ الْعُقَلَاءِ، عَلِيُّ [عَلَيْهِ السَّلاَمُ]، حَيْثُ قَالَ: "لَا تَعْرِفُ الْحَقَّ بِالْرِّجَالِ، إعْرِفْ الْحَقَّ تَعْرِفْ أَهْلَهُ" فَالْعَاقِلُ يَعْرِفُ الْحَقَّ، ثُمَّ يَنظُرُ فِي نَفْسِ الْقَوْلِ؛ فَإِنْ كَانَ حَقًّا قَبِلَهُ، سَوَاءً كَانَ قَائِلُهُ مُبْطِلًا أَوْ مُحِقًّا، بَلْ رُبَّمَا يَحْرِصُ عَلَىٰ إِنْتِزَاعِ الْحَقِّ مِنْ أَقَاوِيلِ أَهْلِ الضَّلَالِ، عَارِفًا بِأَنَّ مَعْدِنَ الذَّهَبِ الرَّغَامِ.
○ عاقل به سید عقلای عالم یعنی علی (ع) اقتدا میکند، از آن جهت که علی (ع) فرموده است: "حق را بر اساس و اعتبار افراد نشناس، بلکه اول حق را بشناس و سپس اهل آن را خواهی شناخت." پس عاقل ابتدا حقیقت را میشناسد و سپس به محتوای گفتهها توجه میکند؛ اگر آن گفته حق باشد، آن را میپذیرد، چه گویندهاش باطلگو باشد یا حقیقتگو. بلکه عاقل حتی تلاش میکند تا حقیقت را از سخنان اهل ضلالت بیرون بکشد، زیرا میداند که معدن طلا در خاک مدفون است.
• امام محمد غزالی رحمه الله
• میزان العمل، ص ۱۴۴، طبع دارالمعارف قاهره
@zonnoun