🔰 «پارادوکس حقیقت و قدرت» - قسمت سوم
شیوههای آمریکایی مدیرت دانش اکنون جهانگیر شده است و ما – جمهوری اسلامی ایران – هم به صرافت طبع و به درستی میدانیم که اخذ شیوههای رایج در نظام سیاستگذاری علم، فناوری و نوآوری با تعهدی که به حقیقت داریم و با رهبری ما بر جبههی مقاومت نسبتی مستقیم دارد. اما این شیوههای مرسوم تاثیر تعیینکنندهای برای ساختار قدرت در جمهوری اسلامی ایران دارد. جمهوری اسلامی ایران باید از خود بپرسد که چه نسبتی با حقیقت دارد و این نسبت چگونه امتیازات او را به عنوان نظمی منحصربهفرد رقم زده است؟
اینکه جمهوری اسلامی ایران نظامی توانا است و میتواند با رجوع به علم مسائلش را حل کند، بیگفتوگو آزمونی است که توفیق در آن، این نظام مقدس را به عنوان نظامی مستقل و شایسته اثبات میکند. با این همه باید توجه کنیم که هر توفیقی به بهایی به دست میآید. عدم توجه به رابطهی قدرتآفرینی علم با تعهد علم به حقیقت، به دوپارگی نهاد علم در ایران میانجامد. پارهای متکفل برطرف کردن موانع کشور در صحنههای سیاسی و مدنی میشود و پارهای متکفل تقویم رابطهی جمهوری اسلامی ایران با حقیقت.
به عبارتی دستگاه قدرتساز جمهوری اسلامی ایران از دستگاه ایدئولوژیک آن جدا میافتد و طبیعی است دستگاه قدرتساز که معضلات نظام و کشور را حل میکند، اصل شمرده شود و دستگاه ایدئولوژیک که ضامن حقیقت جمهوری اسلامی ایران است به عنوان امری به حساب آید که به رغم آنکه والا و ارزشمند است حضور موثری در صحنهی ادارهی جامعه و شیوههای حکمرانی ما ندارد.
گویی میتوان پرسید: «اگر این نظام، جمهوری اسلامی ایران نبود، اوضاع چه تفاوتی داشت؟». گویی دفاع از جنبهی حقیقی جمهوری اسلامی در هر صحنهای و هرگونه آرمانخواهی و انقلابیگری در هر موردی تبدیل به موضعگیریهای زاید و مخلّ میشود. زیرا دستگاه قدرتساز مسائل را فارغ از دستگاه ایدئولوژیک حل میکند. به واقع باید پرسید: حقیقت چه کمکی به حل مسائل میکند؟ در عمل هم تعارض میان پارههای قدرتساز و پارههای مشروعیتبخش هر از چندی به شکل تعارض میان نیروهای مدعی تخصصگرایی و نیروهای مدعی انقلابیگری بروز میکند و تنش میآفریند.
🔻 ادامه دارد...
➖ قسمت اول
➖ قسمت دوم
👤 علیرضا شفاه، مدیر مسئول فصلنامه علم و سیاست بابل
🆔 @Zharfa90
شیوههای آمریکایی مدیرت دانش اکنون جهانگیر شده است و ما – جمهوری اسلامی ایران – هم به صرافت طبع و به درستی میدانیم که اخذ شیوههای رایج در نظام سیاستگذاری علم، فناوری و نوآوری با تعهدی که به حقیقت داریم و با رهبری ما بر جبههی مقاومت نسبتی مستقیم دارد. اما این شیوههای مرسوم تاثیر تعیینکنندهای برای ساختار قدرت در جمهوری اسلامی ایران دارد. جمهوری اسلامی ایران باید از خود بپرسد که چه نسبتی با حقیقت دارد و این نسبت چگونه امتیازات او را به عنوان نظمی منحصربهفرد رقم زده است؟
اینکه جمهوری اسلامی ایران نظامی توانا است و میتواند با رجوع به علم مسائلش را حل کند، بیگفتوگو آزمونی است که توفیق در آن، این نظام مقدس را به عنوان نظامی مستقل و شایسته اثبات میکند. با این همه باید توجه کنیم که هر توفیقی به بهایی به دست میآید. عدم توجه به رابطهی قدرتآفرینی علم با تعهد علم به حقیقت، به دوپارگی نهاد علم در ایران میانجامد. پارهای متکفل برطرف کردن موانع کشور در صحنههای سیاسی و مدنی میشود و پارهای متکفل تقویم رابطهی جمهوری اسلامی ایران با حقیقت.
به عبارتی دستگاه قدرتساز جمهوری اسلامی ایران از دستگاه ایدئولوژیک آن جدا میافتد و طبیعی است دستگاه قدرتساز که معضلات نظام و کشور را حل میکند، اصل شمرده شود و دستگاه ایدئولوژیک که ضامن حقیقت جمهوری اسلامی ایران است به عنوان امری به حساب آید که به رغم آنکه والا و ارزشمند است حضور موثری در صحنهی ادارهی جامعه و شیوههای حکمرانی ما ندارد.
گویی میتوان پرسید: «اگر این نظام، جمهوری اسلامی ایران نبود، اوضاع چه تفاوتی داشت؟». گویی دفاع از جنبهی حقیقی جمهوری اسلامی در هر صحنهای و هرگونه آرمانخواهی و انقلابیگری در هر موردی تبدیل به موضعگیریهای زاید و مخلّ میشود. زیرا دستگاه قدرتساز مسائل را فارغ از دستگاه ایدئولوژیک حل میکند. به واقع باید پرسید: حقیقت چه کمکی به حل مسائل میکند؟ در عمل هم تعارض میان پارههای قدرتساز و پارههای مشروعیتبخش هر از چندی به شکل تعارض میان نیروهای مدعی تخصصگرایی و نیروهای مدعی انقلابیگری بروز میکند و تنش میآفریند.
🔻 ادامه دارد...
➖ قسمت اول
➖ قسمت دوم
👤 علیرضا شفاه، مدیر مسئول فصلنامه علم و سیاست بابل
🆔 @Zharfa90