اكنون بيشتر از هميشه به تو فكر می کنم. امروز باران می آید، یکشنبه های بارانی برای من خیلی سخت است. وقتی باران می آید، نمی توانم لباس بشویم که یعنی نمی توانم لباس هایم را اتو کنم. نمی توانم برای قدم زدن بیرون بروم و نمی توانم روی سقف دراز بکشم. تنها کاری که می توانم بکنم، این است که ضبط را روی تکرار خودکار تنظیم کنم و بارها و بارها به آهنگ "نوعی آبی" گوش کنم و به بارش باران در محوطه چشم بدوزم.
جنگل نروژی، هاروکی موراکامی