درسهای قوی سیاه برای تحلیل، پیش بینی و تصمیم گیری در حوزه سیاست خارجی
کتاب قوی سیاه اثر نیکولاس طالب در زمره کتب تاثیر گذار دهه گذشته در حوزه علوم اجتماعی بوده است. نه نویسنده کتاب عالم علوم سیاسی است و نه کتاب یک کتاب سیاسی اما بحث آن در حوزه سیاست خارجی و روابط بین الملل کاربرد بسیاری دارد. چنانکه خواهیم دید مهمترین درس این کتاب لزوم فاصله گرفته از چارچوبهای متعارف تحلیل، تبیین و پیش بینی در حوزه سیاست خارجی است. مباحث این کتاب به خوبی نشان می دهد که اسیر شدن تفکر در چارچوبهای کلیشه های چه پیامدهای وخیمی می تواند داشته باشد.
عنوان این کتاب برگرفته از این داستان است که تا قبل از کشف استرالیا، هم فکر می کردند که تمام قو ها سفید اند. اما با کشف استرالیا مردم با پرنده ای مواجه شدند شبیه قو به رنگ سیاه. آن تفکری که شاید قرنها جریان داشت و صحیح دانسته می شد با یک مشاهده ساده فروپاشید. نویسنده کتاب از استعاره قوی سیاه برای اشاره به پدیده هایی استفاده می کند که انتظار وقوع آنها را نداریم؛ اثر زیادی دارند و پس از مشاهده سعی می کنیم با ذکر دلایلی خود و دیگران را متقاعد کنیم که قابل پیش بینی بودند و حتی ادعا کنیم که ما آنها را پیش بینی کرده ایم.
حرف اصلی کتاب این است که در حوزه علوم اجتماعی صرفا با اتکاء به تحولات گذشته نمی توان به پیش بینی آینده پرداخت؛ روشی که در میان پژوهشگران رشته های علوم سیاسی، اقتصادی و روابط بین الملل بسیار رایج است. به همین خاطر کارشناسان از درک قوهای سیاه و رویدادها و ریسکهای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و تکنولوژیک آینده ناتوانند. نویسنده در تایید فرضیه خود نمونه های زیادی را ذکر می کند از جمله: جنگ جهانی اول، ظهور هیتلر، جنگ جهانی دوم، انقلاب ایران و حوادث 11 سپتامبر، تحولات موسوم به بهار عربی. شاید بتوان پیروزی ترامپ در انتخابات اخیر آمریکا را نیز به آنها افزود. ( نسخه اول کتاب در سال 2007 و نسخه دوم در سال 2010 چاپ شده.)
در حوزه های تکنولوژیک، کامپیوتر، گوگل، تویتر، تلگرام و تلفنهای هوشمند، در حوزه اقتصادی سقوط گاه و بیگاه بازارهای مالی، و در حوزه ادبی و هنری بروز و ظهور برخی آثار ادبی و هنری مثل هری پاتر در زمره مسائلی است که از قبل قابل پیش بینی نبودند.
نویسنده که خود سالها تحلیلگر ریسک در بورس نیویورک بوده دلایل مختلفی برای این موضوع ذکر می کند. فرض قابل محاسبه بودن عدم قطعیت یکی از این دلایل است. به نظر نویسنده بسیاری از پدیده ها به صورت بختی Random رخ می دهند و قابل پیش بینی نیستند. وی می گوید اگر روز 11 سپتامبر مسئولین امر کمترین احتمال برای وقوع چنین حمله ای می دادند، درهای کابین خلبان را سه قفله می کردند. به نظر وی حوزه نادانسته های بشر بسیار وسیع تر از دانش وی هستند و به همین خاطر نیز نقش مهمتری از دانسته ها دارند چرا که تحولات مهم در حوزه نادانسته ها رخ می دهند.
آقای طالب در تایید فرضیه خود به ذکر خاطرات دوران کودکی در قبل و اغاز جنگ داخلی لبنان می پردازد که چگونه " با شلیک چند گلوله بهشت لبنان دود شد." به نظر وی " تاریخ تیره است" و ما "تنها برونداد را می بینیم." به اعتقاد طالب ذهن آدمی در برداشت از تاریخ از سه بیماری رنج می برد:
اول، توهم درک: جهان پیچیده تر از آن است که در کمند درک افتد؛
دوم، تحریف پس گرایانه : حوادث را پس از رخ دادن می توانیم ارزیابی کنیم، اما تاریخ تنها در کتب درسی آراسته به نظر می رسند.
سوم، قائل شدن اعتباری بیش از اندازه برای اطلاعات مربوط به رویدادها. حوادث آنگونه که ما می پنداریم رخ نداده و پشت سر هم و مرتبط به هم نبوده نبوده اند.
وی در توضیح مثلث تیرگی می گوید "هیچکس نمی داند چه خبر است. " در جنگ لبنان همه می گفتند همین روزها تمام می شود، 17 سال طول کشید. آوارگان فلسطینی پس از اخراج آنرا موقتی می دانستند، الان (در زمان انتشار کتاب) شش دهه است. پناهندگان ایرانی پس از انقلاب، آنرا یک تعطیلی کوتاه مدت می دانستند. الان (زمان انتشار کتاب) 30 سال به طول انجامیده است.
طالب معتقد است که "تاریخ نمی خزد، می جهد. " ذهن ما ماشین توجیه شرگفتی است که می تواند از هر چیزی معنا بیافریند. پیدایش و گسترش مذاهب مسیحیت و اسلام امر قابل پیش بینی نبود. "ده قرن یونانی معابی لوان با یک ضربه شمشیر ناپدید شد." به اعتقاد نویسنده " آدمی در خودفریبی دستی بس چابک دارد." وی می گوید: پدربزرگم زمانی وزیر دفاع، وزیر کشور و بعد معاون نخست وزیر لبنان بود. با این حال، در خصوص پیشامدها چندان بیش از راننده اش میخاییل نمی دانست. به اعتقاد نویسنده "اتحاد امروز میان بنیادگرایان مسیحی و لابی اسراییل بی گمان برای روشنفکر قرن نوزدهم یک معما بود- در آن زمان مسیحیان سامی ستیز بودند و مسلمانان از یهودیان پشتیبانی می کردند چون ایشان را برتر از مسیحیان می دانستند.