Postlar filtri


Video oldindan ko‘rish uchun mavjud emas
Telegram'da ko‘rish
🔮طلسم دفع بیماری🪄
💒بازگشت معشوق و بخت گشایی و رضایت خانواده💍
💵طلسم مفتاح النقود جذب ثروت و مشتری 💎
🧿باطل السحر اعظم و دفع همزاد و چشم زخم
❤️‍🔥زبانبند و شهوت بند در برابر خیانت❤️‍🔥


✅تمامی کارها با ضمانت نامه کتبی و مهر فروشگاه
🔴 لینک کانال و ارتباط با استاد👇
https://t.me/telesmohajat
💫گره گشایی،حاجت روایی و درمان ناباروری زوجین در سریعترین زمان ə🦋⁴
👤مشاوره رایگان با استاد سید حسینی👇
🆔@ostad_seyed_hoseyni
☎️  09213313730
@telesmohajat


Video oldindan ko‘rish uchun mavjud emas
Telegram'da ko‘rish
هم دردی و درمان دنیای من...❤️😍

#استوری🎵


«هـــفـــت خــــــــط» dan repost
Video oldindan ko‘rish uchun mavjud emas
Telegram'da ko‘rish
⭕️این پودر گیاهی سریعا باعث چربی سوزی میشود😱😳


اگه میخوای مثل آب خوردن چربی هاتو از بین ببری حتما این کلیپ رو ببین و این پودر گیاهی رو که وزارت بهداشتم تاییدش کرده استفاده کن👌🏻
الانم تخفیف عیدانه دارن


سریع بزنید روی لینک زیر و شمارتونو وارد کنید و سفارشتون رو ثبت کنید و تا عید کلی لاغر بشید 😍👇🏻👇🏻


https://landing.saamim.com/yyhyc


Video oldindan ko‘rish uchun mavjud emas
Telegram'da ko‘rish
ای وای عشق من...😍❤️

#استوری🎵


عیارسنج dan repost
رستا.سیما نبیان.docx
27.4Kb
رمان کامل رستا نوشته س. نابی
رستا از نوجونی  شیفته ی پسر همسایشون هست و روش کراش داره. پسری که برادر همکلاسیشه!
پسری که مرموزه،مغروره و هیچوقت رستارو تحویل نمیگیره و رابطه ی مخفی و بازی با دوست دختراش داره!
اما همه چیز وقتی عجیب میشه که  در کمال ناباوری متوجه میشه فرزام قراره بیاد خواستگاریش.
اون هم فرزامی که هیچوقت تحویلش نمیگرفت و رستا که بشدت رو این آدم مبهم و جذاب کراش  داره واسه جلب توجه فرزام و از دست ندادنش حاضر میشه  روز خواستگاری تو اتاق لخت بشه تا فرزام بدنش رو ببینه و بپسنده غافل از اینکه فرزام....

رمان *رستا* مخصوص بزرگسال⚠️
قیمت اصلی رمان 100 هس اما تخفیف خورده و الان شما میتونین فقط با پرداخت 55 تومان اونو بخرین
البته برای دوستانی که از ما خرید داشتن قیمت این رمان 40 تومن خواهد بود
😍😍😍😍😍
این رمان آماده شده برای کسانی که میخوان اوقات فراغتشون رو با خوندن رمان بگذرونن...🍁🌙




آی دی ادمین فروش:

@Laxtury_admin


«هـــفـــت خــــــــط» dan repost
Video oldindan ko‘rish uchun mavjud emas
Telegram'da ko‘rish
پودر سفیدکننده دندان گیاهی در ایران به تولید انبوه رسید🇮🇷💪🏻💪🏻


داخل کلیپ میگن این پودر سفیدکننده بدون کامپوزیت و لمینت ،دندونارو چند درجه سفید میکنه😳
لینک سایت اصلیشو میزارم واستون حتما برید سفارش بدید👇🏻😍

https://landing.saamim.com/oWsKl

🟢فقط تا پایان امشب تخفیف ویژه دارن سریع ثبت سفارش کنید


«هـــفـــت خــــــــط» dan repost
Video oldindan ko‘rish uchun mavjud emas
Telegram'da ko‘rish
🤩یه خرید باورنکردنی از شهر آشپزخانه🤑
🥘سرویس دو پارچه وک بسیار با کیفیت با 12 ماه گارانتی+
1️⃣سرویس 6 پارچه پیرکس به عنوان هدیه +
2️⃣5 میلیون تومان اعتبار خرید از 200 مرکز معتبر+
3️⃣یک شب اقامت رایگان شمال به همراه سه نفر برای تمامی خریداران+
4️⃣شرکت در قرعه کشی شبانه با پنج برنده+
5️⃣🔥🤩روزی یک میلیون تومان🤑، به مدت 3 سال (برای سه نفر)

همه این ها تنها 2 میلیون تومان😎
دیگه چی می خوای؟؟؟؟ تحت نظارت و مورد تایید صدا و سیما

برای خرید این محصول👇
تنها کافیست عدد 3 را به سامانه
1000991199 پیامک کنید
✉️عدد 3 به سامانه
1000991199


Video oldindan ko‘rish uchun mavjud emas
Telegram'da ko‘rish
کاشکی هیچ حسی نباشه وقتی میبوسیش ..
#شادمهر


شیطان مونث /دوست دختر شیطون من🔞💦 dan repost
‍ ‍ #پارت‌واقعی‌رمان

عروس خانواده تو مهمونی با پدر شوهرش لا..س میزنه تا جایی که با هم س.ک.س میکنن🔞


#part1
خودم رو از پشت، تو بغل پدر شوهرم جا کردم و شروع کردم به رقصوندن بدنم بین بازوهاش.
همین جوری که با.سنم رو از پشت به پایین تنه‌اش چسبونده بودم، نامحسوس داشتم با.سنم رو روی آ*لتش بالا پایین می‌کردم و از
#تغییر_سایزی که لحظه به لحظه داشتم لا.ی چا.ک باس‍.نم حسش می‌کردم، لذت می‌بردم.
اوفففف! لعنت بهش! چه بزرگ و کلفت بود!
یه ذره تنم رو بالا کشیدم که مر.دونه ش‍*ق شده‌اش دقیقاً لای رونام فرو رفت و از اونجایی که هیچی پام نبود به جز یه شورت توری گیپور، آ*لتش
مستقیماً لای‌ چا*ک وا.ژنم از روی شورت کشیده شد.
مشخص بود که
#خیسی‌لای‌‌پاهام رو احساس کرده چون نفسش تو سینه حبس شد و بازدمش رو
با ناله و آهی زیر لبی بیرون فرستاد.
خودمم از حس کردن اون حجم بزرگ و کلفت و دراز لای وا.ژن و رونام جوری به وجد اومده بودم
و بالا زده بودم که عملاً داشتم روی آ*لت پدر شوهرم سواری می‌کردم و هیچ کس برام مهم نبود.
- داری پا رو دم شیر می‌ذاری عروس!
- وا پدر جون! من که کاری نمی‌کنم...منظورتون چیه؟
لباش رو به گوشم چسبوند، جوری که با هر حرکت کوچیکی لباش روی لالهٔ گوشم کشیده می‌شد و
#داغی نفساش بیشتر ها.تم می‌کرد:
- من دیگه کم کم دارم از اینجا خسته میشم و دلم می‌خواد یه جایی برم که تنها باشیم
دستش رو روی
#رون_لختم که از زیر چاک دامن لباس شبم بیرون زده بود، گذاشت و آروم آروم
دستش رو داخل‌تر سوق داد و
#ناحیه_بیکینیم
رو با سرانگشتاش لمس کرد:
- یه جایی که فقط خودم و خودت باشیم خوشگله!
https://t.me/+hUFnNyqeE1RlOGE0
https://t.me/+hUFnNyqeE1RlOGE0
https://t.me/+hUFnNyqeE1RlOGE0
https://t.me/+hUFnNyqeE1RlOGE0
https://t.me/+hUFnNyqeE1RlOGE0
https://t.me/+hUFnNyqeE1RlOGE0
https://t.me/+hUFnNyqeE1RlOGE0
https://t.me/+hUFnNyqeE1RlOGE0
https://t.me/+hUFnNyqeE1RlOGE0
https://t.me/+hUFnNyqeE1RlOGE0
https://t.me/+hUFnNyqeE1RlOGE0
https://t.me/+hUFnNyqeE1RlOGE0
https://t.me/+hUFnNyqeE1RlOGE0
https://t.me/+hUFnNyqeE1RlOGE0
https://t.me/+hUFnNyqeE1RlOGE0
https://t.me/+hUFnNyqeE1RlOGE0
https://t.me/+hUFnNyqeE1RlOGE0
https://t.me/+hUFnNyqeE1RlOGE0
https://t.me/+hUFnNyqeE1RlOGE0
https://t.me/+hUFnNyqeE1RlOGE0
https://t.me/+hUFnNyqeE1RlOGE0
https://t.me/+hUFnNyqeE1RlOGE0

فقط یه دخترِ هـــ🔥ــات مثل من میتونه توی یک ثانیه مردونگیِ کلفتتُ بیدار کنهُ...🤤💦🔞


شیطان مونث /دوست دختر شیطون من🔞💦 dan repost
تو بالکن سیگار می‌کشیدم که با شنیدن صدای هق هقای زن داداشم جا خوردم !!

این روزا روشن روزای خیلی سختی رو گذرونده بود !!

هیچوقت فک نمی‌کردم یه روز حتی تحمل صدای دختر عمومم برام قابل تحمل بشه !!
ازشون بیزار بودم ،
ولی این روزا با شنیدن حرفاش...

نتونستم تحمل کنم و سیگارو خاموش کردم و از پله ها بالا رفتم !!
درسته آدم دختر بازی بودم ولی هر کس اصول خاص خودشو داره !!
دلم نمی‌خواست بلایی سر خودش بیاره !!
در زدم و بدون مکث داخل رفتم ..

با دیدن صحنه مقابلم چشمام گرد شد و سریع صورتمو برگدوندم !!

زن داداشم تو اتاقش لختِ 💦 لخت😳 جلو آینه ایستاده بود و خودشو وارسی میکرد!!❌


https://t.me/+p2gG9l7nj40zMDY0

حدس میزدم بخاطر چی باشه !
برادرم با اون کاری که کرد اعتماد به نفسو تو این دختر کشت ..
مخصوصا با حرفایی که بعدش تحویل روشن داد !
واقعا حس میکردم داره در حق این دختر ظلم میشه !!

نفسمو حبس کردم .
عجب بدنی داشت ..
تکون خوردن #مردو🔥نگیمو تو شلوارکم حس میکردم !!

سرفه ای کردم و گفتم :

ـ صدای گریه تو شنیدم .
فک نمی‌کردم اینجوری تو اتاق باشی
شرمنده !!

اومدم برم که یه دست دخترونه دور کمرم حلقه شد !

دستشو تو شلوارکم برد و رو مردونگیم گذاشت .

با صدایی که معلوم بود ساعت ها گریه کرده گفت :

_میخوام چند دقیقه به هیچی فک نکنم !!
پس تا صبح منو رو این تخت ...

حرفشو ادامه نداد.
باورم نمیشد روشن داشت همچین حرفی میزد!!

اومدم برم که محکم تر منو نگهداشت و گفت :

_بهم ثابت کن که داداش دروغ می‌گفت و من تو رابطه خیلی هم کارم خوبه !!
اگه بهم ثابت کنی میتونی هر شب منو تا صبح داشته باشی !!

هر ثانیه تحمل اون چیزی که تو شلوارم بود سخت تر میشد !
نتونستم تحمل کنم .
برگشتم و بغلش کردم !!
امیدوار بودم از این کار پشیمون نشم .

بردمش روتختو با یه حرکت خیلی محکم اونو..💦🔞

https://t.me/+p2gG9l7nj40zMDY0

https://t.me/+p2gG9l7nj40zMDY0


شیطان مونث /دوست دختر شیطون من🔞💦 dan repost
🔴توجه🔴
این رمان بر اساس سرگذشت واقعی نوشته شده و محدودیت سنی دارد!‼️

#پرتگاه_لذت

#پارت_1

دوربین گوشی رو طوری روی میز کار گذاشت که چهره‌ی هیچکدوممون توی کادر نیفته و بعد کاملا برهنه به سمتم اومد.
جز یه ‌شورت توری مشکی و سوتین ستش چیزی تنم نبود اما احساس می‌کردم معذبم!

اولین باری نبود که من و امیر داشتیم سکس میکردیم اما این بار فرق می‌کرد. این اولین باری بود که کاملا برهنه جلوی دوربین بودیم و قرار بود دوربین کل سکس ما رو ضبط کنه!

امیر روی تنم خیمه زده و توی چشمام نگاه کرد. اضطرابم رو می‌فهمید. زیر گوشم پچ زد:
- نترس عشق من، هیچی نمیشه! چهره‌امون که توی فیلم مشخص نیست. دردسر نمیشه برامون. ما به پولش نیاز داریم!

با بوسه های ریز روی سر و گردنم، تونست افکارم رو پراکنده کنه و احساس امنیت بهم بده. تن داغش که به تن سردم برخورد کرد، آروم شدم.

لباش رو به لبام نزدیک کرده و آروم شروع کرد بوسیدنم اما من همونطور که به بوسه هاش جواب میدادم، زیر چشمی نگاهم به دوربین بود!
تصمیم گرفتم افکار منفی رو کنار بذارم و به پولی که قرار بود بابت این ویدئو دریافت کنیم فکر کنم.

چشمام رو بسته و به بوسه های امیر جواب میدادم و دست امیر با خشونت روی سینه هام به حرکت در اومد.

دو سال از ازدواجمون می‌گذشت و امیر هنوزم توی سکس باهام، همون شور و اشتیاق روزهای اول رو داشت.
طوری با ولع به بدن برهنه‌ام نگاه می‌کرد که انگار اولین باره!

سوتینم رو از تنم در آورد و زیر گوشم پچ زد:
- فکر کن دوربین اونجا وجود نداره و ما خیلی عادی داریم سکس میکنیم. خب؟!

تنم داغ شده بود و پر از خواستن! احساس می‌کردم شورت توریم حالا کمی خیسه.
تند سر تکون دادم که امیر دستش رو پایین برده و لای پام رو لمس کرد. با حس خیسی نیشخند زد.
وحشیانه شورتم رو از تنم بیرون کشید و خودش رو لای پام تنظیم کرد.

صدای خیس بوسه‌هامون، سکوت اتاق رو میشکست. بی مقدمه، یکجا واردم کرد که جیغی از هیجان کشیده و نالیدم:
- آروم... دردم اومد.

خندید و شروع کرد ضربه زدن بهم. انگار حضور دوربین هورنی ترش کرده بود چون با هیجانی غیر نرمال، کارش رو انجام می‌داد.
شاید حدودا ده دقیقه هر دو بی وقفه ناله میکردیم و یادمون رفته بود دوربین داره تموم این صحنه هارو ضبط میکنه.
یادمون رفته بود دوربین اونجاست و شده بودیم همون پروانه و امیری که سوای از همه‌ی مشکلاتشون، توی تخت خواب بهمدیگه رحم نمیکردن!

بدنم رو غرق بوسه کرد و گفت:
- تموم شد خانومم... تموم شد.

با احتیاط از روم بلند شده و فیلم رو قطع کرد. نشست کنارم. فیلم سکسمون رو با هم تماشا کردیم و از چیزی که فکر می‌کردیم هم هات تر شده بود.

امیر- دیدی؟ هیچ جاش قیافه‌مون نیفتاده.

مضطرب پتو رو دور تن برهنه ام کشیده و گفتم:
- آره. خب الان باید چیکار کنیم؟

نفس عمیقی کشید و سایت پ*ورن رو باز کرد. داخل سایت، حساب کاربری با یه اسم مستعار ساخت و بعد، مردد بهم نگاه کرد.

امیر- به پولش نیاز داریم.

بغضم رو فرو داده، با لبخند سر تکون دادم و امیر فیلم سکسمون رو توی سایت پ*ورن، آپلود کرد!

https://t.me/+91y2vuah7eM3ZDk5
https://t.me/+91y2vuah7eM3ZDk5
https://t.me/+91y2vuah7eM3ZDk5

اسم من پروانه ست و اسم شوهرم امیر
من و شوهرم، تفریحمون این بود گاهی وقتا واسه اینکه خیلی بیشتر تحریک بشیم باهم پ*ورن می‌دیدیم. یه روز که طبق معمول، یه پ*ورن ایرانی نگاه میکردیم، چشممون به تبلیغ سایت خورد. نوشته بود از سکس خودتون برامون ویدئو ارسال کنید و مبلغ 120 دلار تقدیم شما میشه. مبلغ وسوسه انگیزی بود! تصمیم گرفتیم ما هم از سکس خودمون فیلم بگیریم. جوری که قیافه هامون مشخص نباشه... ما فیلم رو برای سایت ارسال کردیم و اس ام اس واریز 120 دلار برامون اومد.
ما یک شغل جدید پیدا کرده بودیم! با یه درآمد دلاری فوق العاده!
ما هر روز باهم سکس میکردیم و از س*کسمون برای سایت پ*ورن ویدئو میفرستادیم تا اینکه یه ایمیل عجیب و غریب برای شوهرم اومد...🔞🔞🔞

‼️ سرگذشت واقعی زن و شوهر ایرانی که قربانی سایت های پ.ورن میشن ‼️
❌بر اساس واقعیت


شیطان مونث /دوست دختر شیطون من🔞💦 dan repost
وسط سکس بالای باسن دختره یک ماه گرفتگی میبینه و شک می‌کنه که دخترعموی گمشدشه.....
https://t.me/+BnbD5XxrXc9iOWZk


_ بین پاهام بخیه داره

_ چند بار تا حالا سکس داشتیم؟

بغض کرده نگاش کردم منظورشو نمی‌فهمیدم
_ یعنی چی؟!
_ یعنی چند بار کردمت! واضح شد؟

سعی کردم اشک نریزم :
_ چرا می‌پرسی؟

خودشو روی کاناپه انداخت و پیپش رو آتیش زد. با سوظن نگاهم کرد :
_ یارو ازدواج می‌کنه ، روزی پنج بار سرویس میده به طرف هیچیشم نمیشه ، ما سرجمع دو بارم با هم نخوابیدیم که تو هر دوبار شروع کردی جیغ زدن طوری که انگار دارم بهت تجاوز میکنم و تا آخرش پیش نرفتیم پس بخیه زدنت چیه؟!

پوزخند زدم و آروم زمزمه کردم :
_ برای اون نیست
_ برای چیه پس؟!

میخواستم بگم دلیلشو خوب می‌دونی پسرعمو
البته تو اون موقع دوازده سالت بود
حرفی بهت نمیزدن
آخه بچه بودی!!!
خب منم بچه بودم...
شش سالم بود
بچه بودم برای اینکه تجاوز دو نفرو تحمل کنم
بچه بودم که بفهمم آسیب شدید روده و خونریزی داخلی چیه
و تو الان حتی دخترعموی شش ساله ای که تو عالم بچگی بهش قول ازدواج دادی رو نمیشناسی

_ مربوط به گذشتمه
کام عمیقی از پیپش گرفت و پوزخند زد
_ پس بگو! خانم از بچگی این کاره بوده

تحقیرم میکرد چون به خیالش من یک دختر بی خانواده و فقیر بودم
کجای کاری پسرعمو؟!
من دلارای ملک‌شاهانم!
تنها دختر خاندانمون که بخاطر دنیا اومدنش آقابزرگ هفت شبانه روز قربانی کرد بی خبر از سرنوشت شومم

_ وسایلتو جمع کن
بهت زده نگاهش کردم :
_ چ... چرا؟
_ روز اولی که اومدی اینجا چی گفتم بهت؟

تنها راه دوباره نزدیک شدن به خانوادم ارسلان بود
پسرعمویی که حالا میدونستم سلبریتی و معروفه و اقابزرگ بهش افتخار می‌کنه
که تختش خالی نمیموند و من به هزار ترفند نزدیکش شدم برای یک شب‌

_ تو اگر تو خونه‌ی منی برای راضی کردن منه
نه اینکه تا به اون پایین دست زدم شروع کنی التماس کردن! دخترا زیاد به من التماس میکنن اما معمولا برای اینه که بیان تو تختم نه اینکه از تختم برن بیرون! حوصلتو ندارم بچه جون ، اسمت چی بود؟

تو چشماش زل زدم . بچه که بودیم بهم میگفت دلی
هیچ کس دیگه جز ارسلان حق نداشت دلی صدام کنه
آروم زمزمه کردم
_ دلی

برای ثانیه‌ای خیره صدام کرد و بعد پوزخند زد
_ میدونستی منم یک دلی داشتم؟ پونزده ساله ندیدمش . اما دلی من مثل شماها فاحشه نبود

کاش میتونستم بلند گریه کنم
بغض کرده لب زدم
_ پس چی شد؟
_ چی ، چی شد؟
_ دلی تو!

پوزخند زد
_ مرد! کشتنش ، جنازشو هیچ وقت پیدا نکردیم

قبل ازینکه بتونم فریاد بزنم (من زندم ، جونمو گرفتن اما نکشتنم) ادامه داد

_ لخت شو . از اسمت خوشم اومد دخترجون ، اینم آخرین فرصت! اینبار بخوای بازی در بیاری میندازمت بیرون

با یک حرکت چرخوندم
موهامو وحشیانه چنگ زد لب هامو بوسید
گرمای دستاش رو روی باسنم حس کردم
از شدت درد ناله کردم
_ آی

دستشو بین پاهام رسوند و روی کاناپه هلم داد . در چند ثانیه کمربند مردونشو باز کرد
سعی کرد سوتینم رو کنار بزنه اما زیادی محکم بسته شده بود
کلافه غرید
_ بازش کن

کاری نکردم که صدای پاره شدن پارچه اومد وبا پاهاش پاهامو باز کرد
چشمام از شدت وحشت گشاد شد و دوباره تصاویر مرد ها تو ۶سالگیم جلوی چشمم اومد
انگار به جای ارسلان اونا لمسم میکردن
درد شدیدی که تو ۶سالگی تجربه کرده بودم تو سرم پیچید و ناخواسته جیغ زدم
_ نـــــــه توروخدا نکن

چنگ میزدم و هق هق کنان التماس میکردم :
_ درد میکنه توروخدا دردش خیلی زیاده نه ولم کنین ، مامان راضیه کمک ، بابا توروخدا بیا

با سیلی محکمی که توی صورتم زده شد به خودم اومدم
با گریه از تخت ارسلان بیرون پریدم و زار زدم
_ نمیتونم ، لازم نیست بهم یک فرصت دیگه بدی! برو دنبال یکی دیگه

خواستم دور بشم که صداش باعث شد خشک بشم
_ اسم مامانت چیه؟
_ چ..چی؟
با همون بدن برهنه جلو اومد و غرید
_ اسم مادرت؟
به دروغ گفتم
_ فاطمه
فریاد زد
_ دروغ نگو! تو هذیونات گفتی راضیه!

از شدت ترس ضعف کردم
آقابزرگ بهشون گفته بود دخترکوچولوشون مرده! و حالا من لخت تو بغل پسرعموم بودم

_ هذیون گفتم
_ اسمت چیه؟ دروغ بگی همین الان میگم آدمام بیان بالا! تا صبح زیرشون جیغ بکشی هم توجهی نمیکنن

دست رو نقطه ضعفم گذاشته بود و مثل همیشه بی دفاع بودم
_اسمم دلارایه
_ دلارای مرده
_ نمرده ، بهش تجاوز شد ، پدربزرگش از خونه بیرونش کرد و به همه گفت مرده ، ده سال کلفتی کرد ، بخاطر نزدیک شدن به خانوادش مجبور شد بیاد تو تخت تو! تویی که همه میگفتن یه روز بزرگ که بشم شوهرم میشی ، من نمردم ارسلان ، دلارای منم

https://t.me/+BnbD5XxrXc9iOWZk
https://t.me/+BnbD5XxrXc9iOWZk


#بـــرگ_زیـــــتون🍃
#پارت_سیصد_پنج

نفس نفس زنان کنارم روی تخت دراز کشید و لب زد:
- میای از تهران بریم؟

خمار خواب بودم.
رابطه ای که گذروندیم انرژی زیادی ازم گرفته بود و دلم فقط خواب می خواست.

به سختی پلک هام رو از هم باز کردم و پرسیدم:
- کجا؟

آریو نیم خیز شد سمتم.
ملافه رو تا روی قفسه ی سینه ام بالا کشید و جواب داد:
- میخوام هرچی باقی مونده بفروشم، رستوران رو هم پس بدم برم از صفر شروع کنم.

لبم رو به دندون گرفتم و پچ زدم:
- بازم شرمنده بابت نیما.

با اخم انگشت اشاره اش رو روی لبم فشرد و گفت:
- لازم نیست شرمنده باشی، فقط بگو باهام میای یا نه؟

نفس عمیقی کشیدم و جواب دادم:
- من که قبلا هم گفتم، تصمیم گرفتم ازتون دور بشم.
به نظرم دوری و دوستی بهترین راهه!

آریو خیره به چشم هام پرسید:
- حرف آخرته؟

با تاکید لب زدم:
- حرف اول و آخرمه.

سری تکون داد و زمزمه کرد:
- اوکی.

بعد هم ملافه رو از روی تنم کشید و خودش جایگزین ملافه روی بدنم شد.

لب هاش رو روی گردنم کشید و زیر گوشم پچ زد:
- حس می کنم میتونیم یه راند دیگه ام داشته باشیم.

سکوت کوتاهم رو رضایت برداشت کرده بود و... .
گرچه منم بدم نمیومد از روز و شب های آخرمون برام خاطره ی خوش به جا بمونه!

- بوی تنت معرکه ست نگار.


Video oldindan ko‘rish uchun mavjud emas
Telegram'da ko‘rish
🔮طلسم دفع بیماری🪄
💒بازگشت معشوق و بخت گشایی و رضایت خانواده💍
💵طلسم مفتاح النقود جذب ثروت و مشتری 💎
🧿باطل السحر اعظم و دفع همزاد و چشم زخم
❤️‍🔥زبانبند و شهوت بند در برابر خیانت❤️‍🔥


✅تمامی کارها با ضمانت نامه کتبی و مهر فروشگاه
🔴 لینک کانال و ارتباط با استاد👇🌛3🌜
https://t.me/telesmohajat
💫گره گشایی،حاجت روایی و درمان ناباروری زوجین در سریعترین زمان
👤مشاوره رایگان با استاد سید حسینی👇
🆔@ostad_seyed_hoseyni
☎️  09213313730
@telesmohajat


Video oldindan ko‘rish uchun mavjud emas
Telegram'da ko‘rish
هرچی غمه تو دنیا سهم منه ..
#تتلو


Video oldindan ko‘rish uchun mavjud emas
Telegram'da ko‘rish
🔮طلسم دفع بیماری🪄
💒بازگشت معشوق و بخت گشایی و رضایت خانواده💍
💵طلسم مفتاح النقود جذب ثروت و مشتری 💎
🧿باطل السحر اعظم و دفع همزاد و چشم زخم
❤️‍🔥زبانبند و شهوت بند در برابر خیانت❤️‍🔥


✅تمامی کارها با ضمانت نامه کتبی و مهر فروشگاه
🔴 لینک کانال و ارتباط با استاد👇
https://t.me/telesmohajat
💫گره گشایی،حاجت روایی و درمان ناباروری زوجین در سریعترین زمان ə🦋³
👤مشاوره رایگان با استاد سید حسینی👇
🆔@ostad_seyed_hoseyni
☎️  09213313730
@telesmohajat


«هـــفـــت خــــــــط» dan repost
آخرین کنسرت ۱۴۰۳ معین زندی در تهران🔥

📍تهران ، سالن میلاد نمایشگاه بین المللی
📆 زمان اجرای کنسرت: ۱۷ اسفند
بلیت فروشی شروع شد
🌐 خرید از سایت هنرتیکت: 👇🏻

B2n.ir/Moein_z
B2n.ir/Moein_z


Video oldindan ko‘rish uchun mavjud emas
Telegram'da ko‘rish
چشات سرمایمه..❤️ عشقت پر پروزمه..🥰

#استوری🎵


«هـــفـــت خــــــــط» dan repost
Video oldindan ko‘rish uchun mavjud emas
Telegram'da ko‘rish
❤️‍🩹 امکان نداره این کلیپ رو ببینی و گریه نکنی 🥹

اینجا بدون هیچ پیش داوری و قضاوت میتونی مشکلاتت رو راحت حل کنی 👌🏻

📌 برای هر مشکلی که ذهنتون رو بهم ریخته، فقط کافیه چند جلسه تلفنی با مشاور صحبت کنی تا با راهکاراش مشکلت از ریشه حل شه👌🏻
برای دریافت مشاوره تلفنی با روانشناس متخصص روی لینک زیر بزنید👇🏻👇🏻
https://hamkadeh.com/landings/ylmuG
https://hamkadeh.com/landings/ylmuG


«هـــفـــت خــــــــط» dan repost
Video oldindan ko‘rish uchun mavjud emas
Telegram'da ko‘rish
🎥 فیلم لو رفته از پشت صحنه برنامه گوینده سابق خبر
چه ویس هایی براش فرستادن😳


🥇ماهم هر روز کلی رضایت مشتری از این محصول داریم

شما هم اگه میخواید بی دردسر وزن کم کنید همین الان بزنید روی لینک زیر و این چربی سوز لاغری رو با 50درصد تخفیف ویژه سفارش بدین👇🏻👇🏻👇🏻
https://landing.saamim.com/Ogrnp
https://landing.saamim.com/Ogrnp

20 ta oxirgi post ko‘rsatilgan.