Taste Of Music


Kanal geosi va tili: Eron, Forscha
Toifa: Musiqa


در زندگی، مطالعه‌ دل غنیمت است
خواهی بخوان و خواه نخوان، ما نوشته‌ایم
«بیدل دهلوی»

Связанные каналы  |  Похожие каналы

Kanal geosi va tili
Eron, Forscha
Toifa
Musiqa
Statistika
Postlar filtri




آن شب یکی از شب‌های تاریکی بود که صدای باد خروشان شبیه به نالهٔ بیماران محتضر است. رگبار شدیدی گاه‌گاه فرومی‌افتاد و در بین فواصل خود، دنیا را در سکوت مرگ فرومی‌برد. در این مواقع، تمام طبیعت درد می‌کشد. درختان از درد می‌لرزند یا سر خود را به غمگینی خم می‌کنند. پرندگان کشتزارها در میان بوته‌های گل پنهان می‌شوند. کوچه‌های شهر خلوت می‌گردد. جراحتم اذیتم می‌کرد. همین دیشب، هم یک معشوقه و هم یک دوست داشتم. معشوقه‌ام به من خیانت کرده و دوستم مرا در این بستر مرگ افکنده بود. هنوز نمی‌توانستم آنچه را در مغزم می‌گذشت تجزیه کنم. گاهی به‌ نظرم می‌رسید که فقط خوابی دردناک دیده‌ام و همین‌که چشم بر هم نهم، صبح کمافی‌السابق خوش‌حال و خوشوقت بیدار خواهم شد. گاهی تمام دوران زندگی‌ام مانند خواب مضحک پستی به نظرم می‌آمد که پرده از روی بیهودگی‌اش برداشته باشند.

@Tastes_Of_Music

اعترافات یک کودک زمانه
آلفرد دو موسه

361 0 21 2 14



◾️ | #Vocal • #Alternative_Rock
🌊 | @Tastes_Of_Music


Video oldindan ko‘rish uchun mavjud emas
Telegram'da ko‘rish



993 0 37 9 10



La Peinture dan repost
امروز اعتراف کرد تمام نقاشی‌هایش را سوزانده. «باید از شرشان خلاص می‌شدم، از شر هر چیزی که یادم می‌انداخت چقدر بی‌ارزشم.»
نقاشی‌ها مثل زخم‌هایی بودند که هر روز سر باز می‌کردند و دهانش را می‌بستند.
«بدون معطلی کار را تمام کردم. یک روز ناگهان به این نتیجه رسیدم که قرار نیست هیچ‌وقت به جایی برسم. اما من هم، مثل همهٔ آدم‌ها، نمی‌خواستم این واقعیت را قبول کنم و سال‌ها با این رنج سر کرده بودم. ولی بعد، درست یک روز قبل از ترک آنجا، مسئله برایم مثل روز روشن شد.»
نقاش گفت: «یک وقتی فکر می‌کردم محال است این‌طور کورکورانه تسلیم خودم بشوم.» مکث کرد، نفسی تازه کرد و ادامه داد: «حداقل می‌شد احوالم خوب باشد. چرا خوب نیست؟ نه بی‌حوصله‌ام و نه ترسیده‌ام. دردی ندارم. چیزی آزارم نمی‌دهد. انگار در یک‌آن آدم دیگری می‌شوم. بعد دوباره: درد و ناراحتی برمی‌گردد. بله، خودم هستم. می‌بینید: همۀ زندگی‌ام همین بوده!... هیچ‌وقت هم خوشحال نبوده‌ام! هیچ‌وقت! خوشحال نبوده‌ام! در آن احوالی نبوده‌ام که مردم اسمش را می‌گذارند خوشحالی. چون اشتیاق بی‌حدوحصرم به غیرمعمولی بودن، عجیب بودن، خاص بودن و دست‌نیافتنی بودن، این اشتیاق همه‌جا مثل خوره به جانم می‌افتاد و همه‌چیز را خراب می‌کرد، تا جایی که روحم در عذاب بود. هست و نیستم را مثل کاغذی تکه‌وپاره کرد. ترس من ترسی سنجیده است، ترسی تشریح‌شده که تا کوچک‌ترین جزئیاتش موشکافی شده. از سر پستی و فرومایگی نیست. مدام دارم خودم را محک می‌زنم، بله، همین‌طور است! همیشه دارم دنبال خودم می‌گردم! فکرش را بکنید چه وضعیتی می‌شود، وقتی خودت را مثل یک کتاب باز می‌کنی و همه‌جا غلط‌های چاپی می‌بینی، غلط پشت غلط، تمام صفحات پر از این اشتباهات‌اند! تازه با وجود آن صدها و هزارها غلط، کلیتش استادانه است! مجموعه‌ای تمام و کمال از شاهکارها!... دردها از نوک انگشت پا تا فرق سر می‌روند و می‌آیند و تبدیل می‌شوند به دردی انسانی. مدام می‌خورم به دیوارهایی که از همه طرف احاطه‌ام کرده‌اند. من یک آدم بتنی‌ام! اما واقعیت این است که اغلب این ملات بتنی را زیر لایه‌ای از جلا پنهان کرده‌ام!»


- از کتاب: یخبندان / توماس برنهارت / ترجمه زینب آرمند




- شهر و دیوارهای نامطمئنش
- اثر هاروکی موراکامی ترجمه امیر دیانتی






Video oldindan ko‘rish uchun mavjud emas
Telegram'da ko‘rish


فریاد خود ز دست خموشی کجا بریم
تا کِی درون سینه توان خون ناله ریخت؟!

#سلیم_تهرانی


Jean-Pierre Leaud
& Claude Jade

- Stolen Kisses (1968)




◾️ | #Vocal • #Soundtrack
🌊 | @Tastes_Of_Music


- Pino musi


هیچ‌گاه به اندازه زمانی که دریچه‌ی قلبم را به روی دوستی می‌گشایم، احساس تنهایی نمی‌کنم، زیرا تنها در آن لحظه است که متوجه مانعی عبورناپذیر می‌شوم….

- یک روح اثر موپاسان

◽ | #NonVocal
🌧️ | @Tastes_Of_Music


چه‌ها که بر سر ما رفت و کس نزد آهی...

#هوشنگ_ابتهاج

20 ta oxirgi post ko‘rsatilgan.