استخوان هایی که در رگ هایم شناورند.
میگریند به پای چشمانت، پیوسته زار میزنند.
بیا ببین، اینجا حتی مگس ها تار میتنند.
ساعتها از زمان اصلی سالهاست عقبند.
باتری ندارند و هنوز جلو میروند.
کبوترها درون غارها میچرند.
تو رفتهای، من ماندم نمیروم.
میگریند به پای چشمانت، پیوسته زار میزنند.
بیا ببین، اینجا حتی مگس ها تار میتنند.
ساعتها از زمان اصلی سالهاست عقبند.
باتری ندارند و هنوز جلو میروند.
کبوترها درون غارها میچرند.
تو رفتهای، من ماندم نمیروم.