یه فکت نامحبوب برای مصدق الهیها وجود داره که بازرگان، همونی که از ترمودینامیک به اسلام رسید، در دولت موقتش دنبال دو چیز بود که خمینی جلوش گرفت. اولینش، حق رای زنها رو میخواست ملغا کنه، تا صدای زنان در انتخابات خاموش بشه. اما جالب اینجاست که خمینی خودش، در بلوای سال ۴۲، به خاطر همین حق رای زنان، اسلام رو در خطر دیده بود و به دشمنی مستقیم با شاه دست زده بود. ولی حالا، در این موقعیت جدید، چون رای زنان میتونست به نفعش باشه، با تضادی آشکار، حق رای زنان رو پذیرفت.
دومین مورد، بازرگان میخواست با خودمختاری کردستان موافقت کنه و تجزیه ایران رو اعلام کنه، اما خمینی اینجا هم ترمزش کشید چون به دنبال وحدت امت اسلام بود و تجزیه هیچ گوشهای از ایران رو نمیپذیرفت. شورش ۵۷ دیگ جوشان جنون ایرانستیزانی بود، جماعتی که با ایدهها و اهداف متضاد، از کمونیسم تا ایدههای ضد ایرانی و تروریستی، گرد هم اومده بودن. در این میان، خمینی، با همه پست بودن و ایرانستیزیاش، در مقایسه با دیگر شورشیان ۵۷، کسی بود که از همه آن جماعت ۵۷ی عاقلتر بود.
واقعیت اینه که جمهوری اسلامی، با توجه به اون آدمها و دیدگاههای کمونیستی، ضد ایرانی و تروریستی، در واقع گل سر سبد جمهوریهایی بود که میشد از دل این شورش بوجود بیاد. مردم ایران زود فهمیدن که چه غلطی کرده بودن با شورش ۵۷، و در یک انتخاب بین بد و بدتر، خمینی رو برگزیدن. جهنمی که خودشون با سقوط از بهشت پهلوی برای خودشون رقم زدند، و در میان تمام اون جماعت ایرانستیز، بدخواه و پلید ۵۷، خمینی به عنوان گزینهای که کمترین آسیب رو به ایران وارد میکرد، انتخاب کردند در خلال درگیریهای بعد که برای سفره عنقلاب امروز میشناسیم.
و امروز داریم میبینیم که بهترین مدل جمهوری چه بروز ایران آورده. خدا میدونه که اگر هر کدام از اونهای دیگه به قدرت میرسیدن و جمهوری خودشون رو برپا میکردن، چه فاجعهای در انتظار بود. اگر مصدقیها، با رویکرد اخوانی و ذهنیت کمونیستیشان، به قدرت میرسیدن، ممکن بود ایران به سرنوشتی مشابه آنچه در کشورهای تحت تأثیر این ایدئولوژیها دیدهایم دچار بشه یه جایی مثل افغانستان اشاره کردم که بازرگان چه دیدگاهی به زنان داشت و اگر مجاهدین، که بازوی نظامی همین مصدقیها هستن، قدرت رو به دست میگرفتن، ایران به همین مدل کمپهایی که داریم میبینیم تبدیل میکردن که در آن اعضای سازمانشون حتی اجازه انتخاب لباس خودشون یا صحبت با جنس مخالف رو ندارند، یک نوع زندگی کاملاً کنترل شده و بدون حق انتخاب.
بازهم تکرار میکنم شورش ۵۷ دیگ جوشان جنون ایران ستیزانی بود که خمینی عاقلترین اون جماعت بود.
پیام یکی از همراهان میهنپرست و پادشاهیخواه کانال همگام با رضاشاه دوم
@Siasattalkh
دومین مورد، بازرگان میخواست با خودمختاری کردستان موافقت کنه و تجزیه ایران رو اعلام کنه، اما خمینی اینجا هم ترمزش کشید چون به دنبال وحدت امت اسلام بود و تجزیه هیچ گوشهای از ایران رو نمیپذیرفت. شورش ۵۷ دیگ جوشان جنون ایرانستیزانی بود، جماعتی که با ایدهها و اهداف متضاد، از کمونیسم تا ایدههای ضد ایرانی و تروریستی، گرد هم اومده بودن. در این میان، خمینی، با همه پست بودن و ایرانستیزیاش، در مقایسه با دیگر شورشیان ۵۷، کسی بود که از همه آن جماعت ۵۷ی عاقلتر بود.
واقعیت اینه که جمهوری اسلامی، با توجه به اون آدمها و دیدگاههای کمونیستی، ضد ایرانی و تروریستی، در واقع گل سر سبد جمهوریهایی بود که میشد از دل این شورش بوجود بیاد. مردم ایران زود فهمیدن که چه غلطی کرده بودن با شورش ۵۷، و در یک انتخاب بین بد و بدتر، خمینی رو برگزیدن. جهنمی که خودشون با سقوط از بهشت پهلوی برای خودشون رقم زدند، و در میان تمام اون جماعت ایرانستیز، بدخواه و پلید ۵۷، خمینی به عنوان گزینهای که کمترین آسیب رو به ایران وارد میکرد، انتخاب کردند در خلال درگیریهای بعد که برای سفره عنقلاب امروز میشناسیم.
و امروز داریم میبینیم که بهترین مدل جمهوری چه بروز ایران آورده. خدا میدونه که اگر هر کدام از اونهای دیگه به قدرت میرسیدن و جمهوری خودشون رو برپا میکردن، چه فاجعهای در انتظار بود. اگر مصدقیها، با رویکرد اخوانی و ذهنیت کمونیستیشان، به قدرت میرسیدن، ممکن بود ایران به سرنوشتی مشابه آنچه در کشورهای تحت تأثیر این ایدئولوژیها دیدهایم دچار بشه یه جایی مثل افغانستان اشاره کردم که بازرگان چه دیدگاهی به زنان داشت و اگر مجاهدین، که بازوی نظامی همین مصدقیها هستن، قدرت رو به دست میگرفتن، ایران به همین مدل کمپهایی که داریم میبینیم تبدیل میکردن که در آن اعضای سازمانشون حتی اجازه انتخاب لباس خودشون یا صحبت با جنس مخالف رو ندارند، یک نوع زندگی کاملاً کنترل شده و بدون حق انتخاب.
بازهم تکرار میکنم شورش ۵۷ دیگ جوشان جنون ایران ستیزانی بود که خمینی عاقلترین اون جماعت بود.
پیام یکی از همراهان میهنپرست و پادشاهیخواه کانال همگام با رضاشاه دوم
@Siasattalkh