#پیام_ناشناس
دومین باریه که برام پیش میاد و هنوزم برام عجیب و ناراحتکنندهس، وقتی میبینم همه اون بوسهها و لمسهایی که انگار برق داشتن، سکس فوقالعاده و کمیستری آتشین و حرفهای سوییت، هیچکدومش باعث نمیشه که آدما بخوان حتی بیشتر شناختن طرف مقابل و یه ارتباط (حتی غیرجدی) رو شروع کنن. حتی نمیخوان یه ذره بیشتر منو بشناسن. حرفها از small talk ذرهای فراتر نمیره. هیچ دیپ تاکی شکل نمیگیره. هیچکس تعهد که هیچ، حتی یه ذره عشق هم نمیخواد. زمانهی situationshipها واقعا بد زمانهایه. مُردم بین این آدمهای بیعشق و ترسو.
: هوم. شهر خالیست ز عشاق.
دومین باریه که برام پیش میاد و هنوزم برام عجیب و ناراحتکنندهس، وقتی میبینم همه اون بوسهها و لمسهایی که انگار برق داشتن، سکس فوقالعاده و کمیستری آتشین و حرفهای سوییت، هیچکدومش باعث نمیشه که آدما بخوان حتی بیشتر شناختن طرف مقابل و یه ارتباط (حتی غیرجدی) رو شروع کنن. حتی نمیخوان یه ذره بیشتر منو بشناسن. حرفها از small talk ذرهای فراتر نمیره. هیچ دیپ تاکی شکل نمیگیره. هیچکس تعهد که هیچ، حتی یه ذره عشق هم نمیخواد. زمانهی situationshipها واقعا بد زمانهایه. مُردم بین این آدمهای بیعشق و ترسو.
: هوم. شهر خالیست ز عشاق.