ای کدامین شب یک نفس بگشای
جنگل انبوه مژگان سیاهت را تا بلغزد
بر بلور برکهی چشم کبود تو،
پیکر مهتاب گون دختری کز دور،
با نگاه خویش میجوید
بوسهی شیرین روزی آفتابی را،
از نوازشهای گرم دستهای من...
#هوشنگ_ابتهاج
ای کدامین شب یک نفس بگشای
جنگل انبوه مژگان سیاهت را تا بلغزد
بر بلور برکهی چشم کبود تو،
پیکر مهتاب گون دختری کز دور،
با نگاه خویش میجوید
بوسهی شیرین روزی آفتابی را،
از نوازشهای گرم دستهای من...
#هوشنگ_ابتهاج