رازیست در این سینه که عنوان شدنی نیست
میمیرم ازین درد که درمان شدنی نیست
حرف دلم آن بود که با خلق نگفتم
بغضیست در این ابر که باران شدنی نیست
در حسرت خود سوختم و باد نیامد
گیسوی تو انگار پریشان شدنی نیست
گفتی چه شد آن آدم سابق؟ چه بگویم...
شیخی که تو را دید، مسلمان شدنی نیست
صدبار دلم سوخته از دست تو، اما
ای وای بر این دل که پشیمان شدنی نیست
#حسین_دهلوی
📕آشفتگی
کانال اشعار مولانا حافظ سعدی👇
@sd_bl
میمیرم ازین درد که درمان شدنی نیست
حرف دلم آن بود که با خلق نگفتم
بغضیست در این ابر که باران شدنی نیست
در حسرت خود سوختم و باد نیامد
گیسوی تو انگار پریشان شدنی نیست
گفتی چه شد آن آدم سابق؟ چه بگویم...
شیخی که تو را دید، مسلمان شدنی نیست
صدبار دلم سوخته از دست تو، اما
ای وای بر این دل که پشیمان شدنی نیست
#حسین_دهلوی
📕آشفتگی
کانال اشعار مولانا حافظ سعدی👇
@sd_bl