کتاب ها و نکات مفید


Kanal geosi va tili: Eron, Forscha



🔶کانال کتاب ها و نکات مفید
https://telegram.me/SalehiBooks
✨فایل کتابها ونکات مطالعاتی را که در کانال اصلیم قرار داده ام، جهت دسترسی آسانتر، در کانال «کتاب ها و نکات مفید» مجزا قرار میدهم
(البته برخی مطالب خاص هم فقط همینجاست)
✨کانال اصلی: @Salehi786

Связанные каналы  |  Похожие каналы

Kanal geosi va tili
Eron, Forscha
Statistika
Postlar filtri


🔸 خمس و توضیحات کامل مرتبط با آن


┄┅═✧❁💠❁✧═┅┄

🔹 t.me/nasehian_ir/7698
🔸
@SalehiBooks
@Salehi786


پاسخ به شبهات dan repost
Video oldindan ko‘rish uchun mavjud emas
Telegram'da ko‘rish
آیا خمس توسط امام زمان حلال شده؟ در این ویدیو به بررسی روایت شیخ طوسی و توضیحات دقیق درباره خمس می‌پردازیم. این کلیپ را با دوستانتان به اشتراک بگذارید و اگر سوالی دارید، کلمه ‘خمس’ را در کامنت بنویسید تا صوتی کامل برایتان ارسال کنیم. بیایید با هم به درک بهتری از این موضوع برسیم!

#خمس #امام_زمان #شیخ_طوسی #روایت #آموزش_دینی


┄┅═✧❁💠❁✧═┅┄

https://t.me/nasehian_ir


Video oldindan ko‘rish uchun mavjud emas
Telegram'da ko‘rish
🔸 مقصد نهایی دنیا!

🔻تنها چیزی که با خودت از این دنیا می‌بری چیزیه که از خودت ساختی.
پس بمون برای ساختن. نساز برای موندن!

| مجتبے تمسکے |
🔹 t.me/mojtaba_tamassoki/395
🔸
@SalehiBooks
@Salehi786


(رفت و آمد) و عقوبت الهیه بر مرده (7) و عصاه (8) در تشدد.
یكی از اسامی آن "یوم الحساب" است و دیگری "یوم التناد". روزی كه از سختی فریاد دردآلود مردم بلند است. از طرفی منادی به خنده و بشارت ندا می كند: "یا اهل الجنه اركبوا" و از جای دیگر ندا می كند كه: "یا اهل النار اخسئوا" (9) و یكی را خلعت می بخشند و دیگری را می كشند. طایفه ای سرمست شراب طهور و قومی جگرهایشان قطعه از "ضرایع (10) و زقوم".
🔹مانده ام حیران! نمی دانم از قهرش بیان كنم یا از مهرش بگویم. اهل قهرش خایانند (11) و اهل مهرش افلاكیانند. یعنی اشخاصی كه خود را به افلاك نوریه رسانده اند، اعتنایی اصلاً به این افلاك ندارند، چشمشان جان و جانشان در عرش رحمان. ای به فدای قلوبی كه نور الهی (جل جلاله) در آن ها تابان و جلالت مرتبه شان بی پایان!
🔸خود را از عالم گسسته و به عالم انوار پیوسته. منور به انوار معرفت و مخلع به خلعت محبت، زهدشان پشت پا به دنیا زده، (توكلشان) سر از گریبان توحید بیرون آورده، از خلق عالم رمیده و به مقام قرب آرمیده. فكرشان نور و ذكرشان نور و باطن و ظاهر و جسم و جان و خیال و عقل، همه نور و غرق دریای نور.
🔹بس است! من ناپاك! كجا؟ و مدح وصف پاكان كجا! امثال ماها باید در تدبیر ترك معصیت باشیم. اگر اصل ایمان را محكم كرده باشیم، دنیا نه چنان ما را فریب داده و كر و كور كرده است كه امثال این مواعظ در "قلوب قاسیه" ما اثری كند. همین قدر می دانم كه تكلیف مریض، رجوع به طبیب است و اطاعت او و تكلیف طبیب معالجه حال. نه مریض مطیع است و نه طبیب حاذق است، ولی اگر مریض مطیع باشد خداوند رحیم او را لابد به طبیب حاذق خواهد رسانید و اگر مطیع نباشد سكوت كردن با او اولی است.
والسلام

🚩پی نوشت ها:
1- محمد: 36
2- اشاره به فرمایش لقمان به فرزندش: "إِنَّ الدُّنْيَا بَحْرٌ عَمِيقٌ قَدْ غَرِقَ فِيهَا نَاسٌ كَثِير" (مجموعة ورام (تنبيه الخواطر) ج‏1 135)
3- ترسناك
4- ملخهای پراكنده؛ اشاره به آیه 7 سوره قمر
5- گوشت ها
6- استخوان ها
7-متمردان و سرپیچی كنندگان
8- گنهكاران و عاصیان
9- اشاره به آیه 108 سوره مؤمنون
10- خار و خاشاك كه خوراك اهل جهنم است؛ غاشیه: 6
11- صفت بیان حالت از دست خاییدن. در حال دست گزیدن به علامت پشیمانی (لغت نامه دهخدا)

#عرفان

✅کشکول ناب حوزوی🔻
🔹 eitaa.com/kashkolenab/224
🔸
@SalehiBooks
@Salehi786


📜مرقومه ای از ملا حسینقلی همدانی(ره)

آنچه از در ذیل می آید مرقومه ای شریف از عارف واصل، ملاحسینقلی همدانی(ره) است. گر چه مخاطب این نامه معلوم نیست اما سرزنشها و موعظه های این عارف برای همگان می تواند قابل استفاده باشد. این نامه نهیبی است بر قلوب زنگار گرفته دوران مدرن تا شاید با نفس قدسی این عارف كامل بازگشتی به مسیر صحیح زندگی معنوی داشته باشیم.
این نامه برگرفته از قرآن و كلمات گرانقدر معصومین(ع) همراه با استعارات و تشبیهات بسیار ظریف و لطیف است كه هر بار آن را بخوانی به حقایق جدیدتری خواهی رسید. نوشتار ذیل با كمی تصرف برای روان تر شدن مطالعه درج می گردد.

🔻ای همبازی اطفال! ای حمال اثقال! ای محبوس چاه جاه! و ای مسموم مارمال! ای غریق بحر دنیا! و ای اسیر همومات آمال. مگر نشنیده ای و نخوانده ای «...إِنَّمَا الْحَياةُ الدُّنْيا لَعِبٌ وَ لَهْو» (1) و نشنیده ای فرموده آن حكیم غیب دان منزه از عیب و شین را كه به فرزند ارجمند خطاب كرده: "بنی! ان الدنیا بحر عمیق غرق الاكثرون" (2) و حقیر عرض می كنم عن تحقیق: "و نحن منهم" قطعاً ما از آن غرق شدگان در دنیاییم.
🔸در حقیقت این لفظ عمیق فكر نما، ببین چقدر از جواهر حكمت در این صندوق كوچك، در این روایت - كه دنیا را به دریا تشبیه می كند - برای متفكرین به عنوان هدیه درج فرموده. همین قدر بدان دریا نهنگ دارد، ماهی دارد، جانورهای عجیبه آن بسیار و مهالك غریبه آن بی شمار، جزایر هولناكش زهره شیران را آب و كوه های سهمناكش چه بسیار مردمان را نایاب نموده.

🔹اصل و میدان این دریا از ظلمات جهل ناشی شده است و در اودیه (اراضی) قلوب اهل غفلت جا دارد. امواج اموالش بسی كشتیهای عمر را به باد فنا داده و جبال هموم و غمومش بسا پشته ها هلاك كرده، نهنگ های اوصاف مذمومه اش چه كسان را فرو برده و آب محبت تلخ و شورش چه مردمان را كور و چه چشم ها را بی نور نموده.
هر كه در این دنیا غرق شد سر از گریبان نار جحیم بیرون آورده و در عذاب الیم خواهد ماند.
... اگر از عمق این دریا بپرسی؟ عرض خواهم كرد: كه انتها ندارد و اگر باور نداری به غواصان این دریا (یعنی: اهل دنیا از اولین و آخرین) نظر نما و ببین كه همگی در آن غرق شده احدی به قعر آن نرسیده و اگر بهتر می خواهی بفهمی به حال خراب خودت نگاه كن و ببین كه هر قدر داشته باشی باز زیاده از آن را طالبی و حرصت در جایی توقف نمی كند.
ای آقای من! این دنیا چگونه مردم را به خاك سیاه نشانده و قلوب ایشان را كه برای محبت و معرفت خلق شده، طویله اسب و استر نموده، جوارحشان از قاذورات گندیده و دلهایشان آنی خضوع و خشوع ندیده و ذره ای ذوق حلاوت طاعت را نچشیده.
🔸نه در نهادشان از توبه اثری و نه در اوهام تفكر نحس ایشان از خداوند جل جلاله خبری. شب و روز به سیف و سنان لسان عرض (آبرو) و مال و عصمت مسلمانان را پاره پاره می كنند. قلوبشان خالی از ذكر و فكر و مملو از حیله و مكر است. دست عقل را بسته و دست هوا را گشاده، چه زخم ها از آن دست ها بر كبد دین و چه مصیبت ها در شرع شریف بر پا شده.
🔹لباس خداییان را كنده و جامعه فرنگیان را پوشیده، اطعمه و اشربه اسلام را بدل به زهر و زقوم (نصاری و دهریان) نموده اند. وظایف شرع را متروك و آداب كفر را مسلوك داشته اند. بازار كفر و شرك در بلادشان معمور و آباد و سوق بازار اسلامشان مخروب و بر باد.
وافضیحتاه! عسكر كفر در بلاد وجود ما منصور و مسرور و لشكر اسلام مقتول و اسیر شده اند. نه ما را در عاقبت كارمان فكرتی و نه از سیاست های الهیه بر امم ماضیه رسیده عبرتی. قضیه هایله (3) ابابیل را شوخی و قصه فرعون و قابیل را مزاح پنداشته ایم.
جان من! آن بادهایی كه با آنها قوم هود را تأدیب نمود، حال همان قادر حلیم را مطیعند. اگر تو از اطاعت امر آن سلطان عظیم الشأن جرأت نموده سر پیچیده، خاك و آب و باد و كلوخ و سنگ، ذلیل و منقاد اویند. بلی! گول صبر و حلم او را خورده اند. از حكمرانی عظیم او غافل شده، لباس شرم و حیا را كنده، قدم جرأت را پیش گذاشته، در حضور عزوجلش، مرتكب معصیت او شده. مگر نمی بینی! چگونه حكم محكم او در سماوات و ارضین جاریست؟ مگر نخوانده ای كه "یوم نشور" آسمان ها منشور می شود؟
بلی! چه گویم از شر آن روز پر آه و سوزی كه قلوب خائفین را خوفش گداخته، چگونه گداخته نشود دل هایشان از روزی كه زمین آن آتش سوزان و صراطش تیزتر از شمشیر بران است؟ عقل ها پران و اشك ها ریزان است. نجومش منتشر و مردمانش چون جراد منتشر (4). هولش عظیم و انبیا در اضطراب و بیمند. اخیار مدهوش و ابرار بی هوشند. شدائد بسیار و محنتش بی شمار است.

🔸آفتاب بالای سر و زمین، چون كوره آهنگر، بدن ها در عرق و غرق و لحوم (5) و عظام (6) در سوز و حرق. جهنم دورشان را گرفته و راه فرار برایشان بسته، ظالم شرم ساز و عادل اشكبار، نامه ها پران بر یمین و یسار. مردم در دهشت و انتظار ملائك غلاظ و شداد در تردد


Video oldindan ko‘rish uchun mavjud emas
Telegram'da ko‘rish
روش جدید امتحان گرفتن دکتر علی عبدالعالی، مدیر شبکه آموزش سیما👌

👌امتحان، جای یاد گرفتن است


▫️ ٣
جامع الاحادیث
https://hadith.inoor.ir/fa/hadith/406137
البرهان في تفسير القرآن ج ۲، ص ۷۷۲

📌 امام باقر (علیه السلام)
عَنْ أَبِي حَمْزَةَ اَلثُّمَالِيِّ ، قَالَ:
كُنْتُ عِنْدَ أَبِي جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ اَلْبَاقِرِ (علیهما السلام) ذَاتَ يَوْمٍ، فَلَمَّا تَفَرَّقَ مَنْ كَانَ عِنْدَهُ، قَالَ لِي:
⚡«يَا أَبَا حَمْزَةَ ، مِنَ اَلْمَحْتُومِ اَلَّذِي لاَ تَبْدِيلَ لَهُ عِنْدَ اَللَّهِ، قِيَامُ قَائِمِنَا، فَمَنْ شَكَّ فِيمَا أَقُولُ لَقِيَ اَللَّهَ وَ هُوَ بِهِ كَافِرٌ، وَ لَهُ جَاحِدٌ».

⚡ثُمَّ قَالَ: «بِأَبِي أَنْتَ وَ أُمِّي، اَلْمُسَمَّى بِاسْمِي (نام امام زمان (ع) هم «م‌ح‌م‌د» است)، وَ اَلْمُكَنَّى بِكُنْيَتِي (یکی از کنیه‌های امام زمان (ع) هم «اَبُو جعفر» است، با دو کنیه دیگر: «ابوالقاسم»، و «اَبُو عبدالله»)،
⚡ اَلسَّابِعُ مِنْ بَعْدِي، بِأَبِي مَنْ يَمْلَأُ اَلْأَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلاً كَمَا مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوْراً».

⚡ثُمَّ قَالَ: «يَا أَبَا حَمْزَةَ ، مَنْ أَدْرَكَهُ فَلَمْ يُسَلِّمْ لَهُ فَمَا سَلَّمَ لِمُحَمَّدٍ وَ عَلِيٍّ (عَلَيْهِمَا اَلسَّلاَمُ) وَ قَدْ حَرَّمَ اَللَّهُ عَلَيْهِ اَلْجَنَّةَ ، وَ مَأْوَاهُ اَلنَّارُ وَ بِئْسَ مَثْوَى اَلظَّالِمِينَ. وَ أَوْضَحُ مِنْ هَذَا -بِحَمْدِ اَللَّهِ- وَ أَنْوَرُ وَ أَبْيَنُ وَ أَزْهَرُ لَمَنْ هَدَاهُ اَللَّهُ وَ أَحْسَنَ إِلَيْهِ قَوْلُ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِي مُحْكَمِ كِتَابِهِ:
«إِنَّ عِدَّةَ اَلشُّهُورِ عِنْدَ اَللّٰهِ اِثْنٰا عَشَرَ شَهْراً فِي كِتٰابِ اَللّٰهِ يَوْمَ خَلَقَ اَلسَّمٰاوٰاتِ وَ اَلْأَرْضَ مِنْهٰا أَرْبَعَةٌ حُرُمٌ ذٰلِكَ اَلدِّينُ اَلْقَيِّمُ فَلاٰ تَظْلِمُوا فِيهِنَّ أَنْفُسَكُمْ»

وَ مَعْرِفَةُ اَلشُّهُورِ - اَلْمُحَرَّمُ وَ صَفَرٌ وَ رَبِيعٌ وَ مَا بَعْدَهُ، وَ اَلْحُرُمُ مِنْهَا، هِيَ: رَجَبٌ ، وَ ذُو اَلْقَعْدَةِ ، وَ ذُو اَلْحِجَّةِ ، وَ اَلْمُحَرَّمُ - لاَ تَكُونُ دِيناً قِيَماً، لِأَنَّ اَلْيَهُودَ وَ اَلنَّصَارَى وَ اَلْمَجُوسَ وَ سَائِرَ اَلْمِلَلِ وَ اَلنَّاسَ جَمِيعاً مِنَ اَلْمُوَافِقِينَ وَ اَلْمُخَالِفِينَ يَعْرِفُونَ هَذِهِ اَلشُّهُورَ، وَ يَعُدُّونَهَا بِأَسْمَائِهَا،

💥 وَ إِنَّمَا هُمُ اَلْأَئِمَّةُ اَلْقَوَّامُونَ بِدِينِ اَللَّهِ (عَلَيْهِمُ اَلسَّلاَمُ)، وَ اَلْحُرُمُ مِنْهَا: أَمِيرُ اَلْمُؤْمِنِينَ عَلِيٌّ (عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ)، اَلَّذِي اِشْتَقَّ اَللَّهُ تَعَالَى لَهُ اِسْماً مِنِ اِسْمِهِ « اَلْعَلِيِّ »، كَمَا اِشْتَقَّ لِرَسُولِهِ (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) اِسْماً مِنِ اِسْمِهِ «اَلْمَحْمُودِ»، وَ ثَلاَثَةٌ مِنْ وُلْدِهِ، أَسْمَاؤُهُمْ: عَلِيٌّ بْنُ اَلْحُسَيْنِ ، وَ عَلِيُّ بْنُ مُوسَى ، وَ عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ،

💥 فَصَارَ لِهَذَا اَلاِسْمِ اَلْمُشْتَقِّ مِنِ اِسْمِ اَللَّهِ جَلَّ وَ عَزَّ حُرْمَةٌ بِهِ، وَ صَلَوَاتُ اَللَّهِ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ اَلْمُكْرَمِينَ اَلْمُحْتَرَمِينَ بِهِ».
🔹
ترجمه حدیث در اینجا 👇
🌐 https://www.m-mahdi.com/persian/articles-471
🔸🔸
🙏والسلام علیکم و رحمة الله
🔸
@SalehiBooks
@Salehi786


⚡ [و بیان آیه شریفه که در انتها فرمود] «فَلَا تَظْلِمُوا فِیهِمْ أَنْفُسَکُمْ»، «پس در مورد اين دوازده ماه بر خودتان ظلم نكنيد»، يعنى «به همه آن دوازده امام معتقد باشيد تا هدايت شويد».
🔸🔸
2⃣
🔻همچنین، در حدیث دیگری، داودبن‌کثیر رقّی از امام صادق (علیه السلام) نقل میکند که:

⚡**امام صادق (علیه السلام) به یارشان سماعة‌بن‌مهران فرمودند: «یک سبد خرما برایم بیاور».
⚡ سماعه سبدی از خرما برای او آورد. یک دانه خرما از آن برداشت و خورد و هسته‌ی آن را درآورد و آن را در زمین کاشت. پس شکافته شد و سبز شد و بزرگ شد و دارای خوشه شد و به بار نشست.

⚡ آنگاه، خرمایی از یک خوشه را با دست خود گرفتند و آن را شکافتند و کاغذی سفید از درون آن بیرون آوردند و آن را باز کردند و به من (داود بن کثیر رقی) دادند و فرمودند: «آن را بخوان».

💥 آن را خواندم، در آن دو خط بود؛ اوّلین خط: «لاَ إِلَهَ إِلاَّ اَللَّهُ، مُحَمَّدٌ رَسُولُ اَللَّهِ» ،

💥 و دوّمین خط: «إِنَّ عِدَّةَ الشُّهُورِ عِنْدَ اللهِ اثْنا عَشَرَ شَهْراً فِی کِتابِ اللهِ یَوْمَ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ مِنْها أَرْبَعَةٌ حُرُمٌ ذلِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ،  أَمِیرُالْمُؤْمِنِینَ عَلِیُّ‌بْنُ‌أَبِی‌طَالِبٍ، الْحَسَنُ‌بْنُ‌عَلِیٍّ، الْحُسَیْنُ‌بْنُ‌عَلِیٍّ، عَلِیُّ‌بْنُ‌الْحُسَیْنِ، مُحَمَّدُ‌بْنُ‌عَلِیٍّ، جَعْفَرُ‌بْنُ‌مُحَمَّدٍ، مُوسَی‌بْنُ‌جَعْفَرٍ، عَلِیُّ‌بْنُ‌مُوسَی، مُحَمَّدُ‌بْنُ‌عَلِیٍّ، عَلِیُّ‌بْنُ‌مُحَمَّدٍ، الْحَسَنُ‌بْنُ‌عَلِیٍّ، الْخَلَفُ الْحُجَّةُ (عجل الله تعالی فرجه الشریف)»

🔻 سپس فرمود: «ای داود! آیا می‌دانی چه زمانی این نوشته شد»؟
⚡عرض کردم: «خدا و رسولش (صلی الله علیه و آله) و شما داناترید».

🔻سپس حضرت فرمود: «قَبْلَ أَنْ يَخْلُقَ اَللَّهُ آدَمَ بِأَلْفَيْ عَامٍ»، «دوهزار سال پیش از اینکه آدم (علیه السلام) آفریده شود».

https://hadith.inoor.ir/fa/hadith/406138
[بحار الأنوار، ج۲۴، ص۲۴۳ / بحار الأنوار، ج۳۶، ص۴۰۰ / البرهان، ج ۲، ص ۷۷٣]

🔸🔸
3⃣
🔻همچنین در نقلی از حدیث مشهور «لوح سبز الهی با نوشته‌های از نور»، که خدای سبحان به پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) اعطا فرمودند، و نسخه‌ای که جابر بن عبدالله انصاری از روی آن نزد حضرت زهرا (سلام الله علیها) نگاشته بود را نزد امام باقر (علیه السلام) مقابله کردند، اشاره به همین آیه شریفه (١٢ ماه الهی نزد خداوند) شده، و سپس اسامی ١٢ امام معصوم (علیهم السلام) آمده است.
https://hadith.inoor.ir/fa/hadith/406141
(البرهان في تفسير القرآن ج ۲، ص ۷۷۵ / تأويل الآيات الظاهرة في فضائل العترة الطاهرة ج ۱، ص ۲۱۰)
🔸🔸

📌 پی‌نوشت:
🔻(١). همانطور که امام رضا (علیه السلام) فرمود «العلی العظیم» اولین نامی‌ست که خداوند برای خویش برگزید:

جامع الاحادیث
https://hadith.inoor.ir/fa/hadith/104208
الکافي ج ۱، ص ۱۱۳

📌 امام رضا (علیه السلام)
أَحْمَدُ بْنُ إِدْرِيسَ عَنِ اَلْحُسَيْنِ بْنِ عَبْدِ اَللَّهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اَللَّهِ وَ مُوسَى بْنِ عُمَرَ وَ اَلْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ عُثْمَانَ عَنِ اِبْنِ سِنَانٍ قَالَ:
⚡ سَأَلْتُ أَبَا اَلْحَسَنِ اَلرِّضَا عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ هَلْ كَانَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَارِفاً بِنَفْسِهِ قَبْلَ أَنْ يَخْلُقَ اَلْخَلْقَ؟
⚡قَالَ نَعَمْ.
⚡ قُلْتُ يَرَاهَا وَ يَسْمَعُهَا؟
⚡قَالَ مَا كَانَ مُحْتَاجاً إِلَى ذَلِكَ لِأَنَّهُ لَمْ يَكُنْ يَسْأَلُهَا وَ لاَ يَطْلُبُ مِنْهَا،
⚡ هُوَ نَفْسُهُ وَ نَفْسُهُ هُوَ
⚡ قُدْرَتُهُ نَافِذَةٌ فَلَيْسَ يَحْتَاجُ أَنْ يُسَمِّيَ نَفْسَهُ
⚡ وَ لَكِنَّهُ اِخْتَارَ لِنَفْسِهِ أَسْمَاءً لِغَيْرِهِ يَدْعُوهُ بِهَا لِأَنَّهُ إِذَا لَمْ يُدْعَ بِاسْمِهِ لَمْ يُعْرَفْ

💥 فَأَوَّلُ مَا اِخْتَارَ لِنَفْسِهِ « اَلْعَلِيُّ اَلْعَظِيمُ » لِأَنَّهُ أَعْلَى اَلْأَشْيَاءِ كُلِّهَا فَمَعْنَاهُ اَللَّهُ وَ اِسْمُهُ اَلْعَلِيُّ اَلْعَظِيمُ هُوَ أَوَّلُ أَسْمَائِهِ عَلاَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ .
🔸🔸

🔻(٢). همانطور که حضرت باقر (علیه السلام) به صحابه سرّشان، ابوحمزه ثمالی، در ضمن بیان ارتباط ۴ ماه حرام با ۴ امام با نام «علی» فرمودند خداوند متعال نام ایشان را از نام «العلیِّ» خودش، مشتق فرمود، و به‌خاطر اشتقاق نامشان از اسم «العلی» حرمتِ خاصی دارند (و حرمت ۴ ماه حرام مرتبط با ایشان):

جامع الاحادیث
https://hadith.inoor.ir/fa/hadith/406137
البرهان في تفسير القرآن ج ۲، ص ۷۷۲


بسم الله
#حدیث
🔸 تطبیق حقیقتِ «سال» بر «پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله)»

🔸 تطبیق حقیقتِ «١٢ ماه در سال» بر «١٢ وصی پیامبر، دوازده امام معصوم (علیهم السلام)»

🌷 تطبیق حقیقتِ «۴ ماه حرام الهی در ١٢ ماهِ سال» بر «۴ امام معصوم با نام «علی» در میان دوازده وصی پیامبر (علیهم السلام)»، که ولایت خاصه‌ی این چهار امام موجب دوازده امامی شدن و به دین قیّم و پایدار الهی درآمدن است.
(۴ ماه حرام: ماه رجب، و ماه‌های ذی‌القعده و ذی‌الحجة و محرم؛ ۴ امام با نام «علی»: امام علی امیرالمؤمنین و امام سجاد و امام رضا و امام هادی (علیهم السلام) که امامان اول و چهارم و هشتم و دهم هستند).

🔻حرمت ماه‌های حرام الهی، بحسب تجلّی خاصّ از «عُلُوّ عظمتِ ولایت الهی‌ست» در آن ماه‌ها، که نام «علی» هم در اسماء الهی، اولین نامی‌ست که خداوند برای خویش برگزید و این اسمِ عظیم الهی هم به همین «عُلُوّ عظمتِ ولایت الهی‌ست» بر همه اشیاء و مخلوقات (١).

🔻همچنین «علی» همان نامی‌ست که سیّدُ الآیات، آیت الکرسی، به آن ختم می‌شود (العلیُّ العظیم)، و نشان می‌دهد خزینه‌ی این برترین آیه‌ی قرآن از اسمِ اعظمِ «علی» است.

🔻چنانکه خداوند متعال نام اولین امام و تابلودار مقام ولایت خویش در اوصیاء پیامبر خاتم (علیهم السلام) را که سیّدُ الأوصیاء است از همین نامِ خویش، «علی» نام نهاد (٢).
🔸🔸
1⃣
🔻 اما بیان حدیث حضرت باقر (علیه السلام) به صحابه‌ی سرّشان، جابر جُعفی:

جامع الاحادیث
https://hadith.inoor.ir/fa/hadith/406140
البرهان في تفسير القرآن ج ۲، ص ۷۷۴
الغيبة (للطوسی) ج ۱، ص ۱۴۹
بحار الأنوار، ج ۲۴، ص ۲۴۰

اَلشَّيْخُ فِي ( اَلْغَيْبَةِ ) رَوَاهُ بِحَذْفِ اَلْإِسْنَادِ، عَنْ جَابِرٍ اَلْجُعْفِيِّ ، قَالَ:
⚡ سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ (علیه السلام) عَنْ تَأْوِيلِ قَوْلِ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ:
«إِنَّ عِدَّةَ اَلشُّهُورِ عِنْدَ اَللّٰهِ اِثْنٰا عَشَرَ شَهْراً فِي كِتٰابِ اَللّٰهِ يَوْمَ خَلَقَ اَلسَّمٰاوٰاتِ وَ اَلْأَرْضَ، مِنْهٰا أَرْبَعَةٌ حُرُمٌ ذٰلِكَ اَلدِّينُ اَلْقَيِّمُ فَلاٰ تَظْلِمُوا فِيهِنَّ أَنْفُسَكُمْ»
(سوره توبه، آيه ۳۶)

🔻 قَالَ: فَتَنَفَّسَ سَيِّدِيَ اَلصُّعَدَاءَ، ثُمَّ قَالَ:
💥 «يَا جَابِرُ ، أَمَّا اَلسَّنَةُ فَهِيَ جَدِّي رَسُولُ اَللَّهِ (صلی الله علیه و آله) ، وَ شُهُورُهَا اِثْنَا عَشَرَ شَهْراً، فَهُوَ أَمِيرُ اَلْمُؤْمِنِينَ ، وَ إِلَيَّ وَ إِلَى اِبْنِي جَعْفَرٍ ، وَ اِبْنِهِ مُوسَى ، وَ اِبْنِهِ عَلِيٍّ ، وَ اِبْنِهِ مُحَمَّدٍ ، وَ اِبْنِهِ عَلِيٍّ ، وَ إِلَى اِبْنِهِ اَلْحَسَنِ ، وَ إِلَى اِبْنِهِ مُحَمَّدٍ اَلْهَادِي اَلْمَهْدِيِّ».

💥 «اِثْنَا عَشَرَ إِمَاماً، حُجَجُ اَللَّهِ فِي خَلْقِهِ، وَ أُمَنَاؤُهُ عَلَى وَحْيِهِ وَ عِلْمِهِ. وَ اَلْأَرْبَعَةُ اَلْحُرُمُ اَلَّذِينَ هُمُ اَلدِّينُ اَلْقَيِّمُ، أَرْبَعَةٌ مِنْهُمْ يَخْرُجُونَ بِاسْمٍ وَاحِدٍ:

💥 «عَلِيٌّ» أَمِيرُ اَلْمُؤْمِنِينَ ، وَ أَبِي «عَلِيٌّ» بْنُ اَلْحُسَيْنِ ، وَ «عَلِيٌّ» اِبْنُ مُوسَى ، وَ «عَلِيٌّ» بْنُ مُحَمَّدٍ، فَالْإِقْرَارُ بِهَؤُلاَءِ هُوَ «اَلدِّينُ اَلْقَيِّمُ»،

⚡ **«فَلاَ تَظْلِمُوا فِيهِنَّ أَنْفُسَكُمْ»، أَيْ قُولُوا بِهِمْ جَمِيعاً تَهْتَدُوا».
🔹
ترجمه:
🔻جابر جعفى گفته است: از امام باقر (عليه السّلام) درباره‌ی تأویل این کلام خدای عزّوجلّ پرسیدم:
«إِنَّ عِدَّةَ الشُّهُورِ عِندَ اللهِ اثْنَا عَشَرَ شَهْراً فِی کِتَابِ اللهِ یَوْمَ خَلَقَ السَّمَاوَات وَ الأَرْضَ الدِّینُ الْقَیِّمُ فَلاَ تَظْلِمُواْ فِیهِنَّ أَنفُسَکُمْ» (توبه، ٣۶).

🔻 حضرت باقر (علیه السلام) نفس عميقى و آه بلندى كشيدند و بعد فرمودند:

⚡ اى جابر! امّا حقیقتِ «سال»، پس آن جدّ ما رسول خداست (صلی الله علیه و آله).

⚡ و اما، حقیقتِ ماه‌هاى آن سال، که دوازده ماه هستند، و عبارتند از دوازده امام: اميرالمؤمنين، [امام حسن و امام حسين و امام سجاد] تا مى‌رسد به من، و بعد از من مى‌رسد به پسرم جعفر، و پسرش موسى، و پسرش على، و پسرش محمّد، و پسرش على، و پسرش حسن، و [در آخر] به پسرش محمّد كه او هادىِّ مهدىّ است؛ آن دوازده ماه، این دوازده امام هستند كه حجّت‌هاى خدا در ميان خلق خدا بوده و امين بر وحى و علم الهى هستند.

⚡ و آن چهار [ماه] حرام که [به بیان آیه شریفه] «دین قیّم و مستحکم» هستند؛ چهار نفر از دوازده امام (علیهم السلام) هستند که با یک اسم (علی) پا به عرصه می‌گذارند، و آنها عبارتند از:

⚡ «علی» امير المؤمنين، و پدرم «علی» بن الحسين [امام سجاد]، و «علی» بن موسى [امام رضا]، و «علی» بن محمّد [امام هادى] (عليهم السّلام). پس همانا اقرار به ولايت اين چهار امام، همان «دين قیّم و مستحكم» است.


بسم الله
#شعر مدح مولا
🔴 بارِ عالَم را به جز حیدر که می‌گیرد به دوش؟
🔸
حضرت خَیرُ البَشر، پرورده‌ی خَیرُ الاَنام
حضرت مُولَی المَوالی، حضرت عالی مَقام

حضرت عینُ الیقین، سر رشته‌ی حَبلُ المَتین
آیت الله العَلی، بر کُل آیات عظام

حضرت مشکل گشا، روح دعا و التجا
ای به هر دردی دوا، ای زخم ها را التیام

حضرت صاحب سند بر مسند مُلکِ اَبَد
صاحب دارُ الشفا، دارُ البقا، دارُ السلام

حضرت نعم الامیر، ای آمِر اَمر کبیر
حاکم هر انقلاب و هر جهاد و هر قیام

حضرت سر سلسله، بالا نشینِ قافله
بر سر ما، سایه سارِ دودمانت مُستدام

حضرت شاه نجف، ای مالکِ بیتُ الشَّرف
حضرت لطفِ مکرّر، حضرت جُودِ مُدام

عالمی پشت سرت، «السابقونَ السابقون»
زنده ام با وعده‌ی «اِنا اِلیه راجعون»
🔸
دور پیشانیِِ خود، پیچیده‌ای اسرار را
جان عالَم بر لب آمد، باز کن دستار را

گنج ها می‌جوشد از، خاکِ قدم‌هایت ولی
وصله‌ی نعلینِ تو، پیچیده کرده کار را

روزِ خندق، جای جنّ و اِنس عبادت کرده‌ای
یک تنه با ضربه ای، برداشتی این بار را

فرقِ بینِ حق و باطل هستی و، در روز حشر
تو مُعیّن می‌کنی، آرایش حُضّار را

هفت شهر عشق را، عطار، دنبال تو گشت
ما هم عازم گشته ایم، این راه نا هموار را

آسمان‌ها در نجف، با هم تلاقی می‌کند
دستِ حق، گردانده دورِ گنبدت پرگار را

حق ز نازِ شستِ تو فرمود، ای احمد ببین
اعتبارِ ذوالفقارِ حیدرِ کرّار را

وحی بر افلاک شد، از جانب پروردگار
«لا فتی الا علی، لا سیف الا ذوالفقار»
🔸
نام تو بین دل و تشویش، حایل می‌شود
عِطر تو هر جا بپیچد سِحر، باطل می‌شود

تو هزاران سال، از خورشید نورانی‌تری
روز و شب با گردشِ چشمِ تو کامل می‌شود

آنقدر مشکل گشایی، انبیا هم مثلِ ما
«یا علی» گویند وقتی کار مشکل می‌شود

دین ما دینی‌ست که، غیرِ از همه احکامِ شرع
راه و رسمِ عاشقی را، نیز شامل می‌شود

قبل ما گفتند و ما هم، همچنان خواهیم گفت
هر که از عشقِ تو دیوانه، شد عاقل می‌شود

من برای دیدنت، خود را مهیّـا می‌کنم
عاقبت هر کس، به دیدارِ تو نایل می‌شود

وعده‌ی دیدار دادی، تا قدم رنجه کنی
خاک قبر از، اشک‌های شوقِ من، گِل می‌شود

جان به شوقِ دیدن رویِ تو آسان می‌دهم
بعد مردن باز هم، با دیدنت جان می‌دهم
🔸
گفته هایت در تنِ عالم، طنین انداز ماند
هر چه که گفتی، علم شد، هر چه نگفتی راز ماند

ای امام هر امام، ای چشمهِ سارِ معجزات
در میانِ نسلِ پاکت، قدرت اعجاز ماند

خانه ای بت‌خانه بود و، چون تو را شد زادگاه
مرکزِ توحید شد، در رتبه‌ی ممتاز ماند

بوذر و عمار، در چشمِ تو مستغرق شدند
جعفر طیّار، با دستِ تو در پرواز ماند

«یا امیرالمومنین» گفتیم و عشق آغاز شد
هر که مَحرم بود، در بَدوِ همین آغاز ماند

چارچوب خالیِِ خیبر، شهادت می‌دهد
هر دری را باز کردی، تا قیامت باز ماند

ما که گفتیم از تو، اما از تو گفتن نیست این!
قبل از این وادی، هزاران خواجه‌ی شیراز ماند!

در بیان مختصر: «اسلامِ مطلق، با علی‌ست»
در تمامِ آسمان‌ها، حک شده: «حق با علی‌ست»

عالمانِ مجتهد، تا عارفانِ خِرقه پوش
منتظر هستند کیْ، این تاک می‌آید به جوش

طعمِ انگورِ ضریحِ نقره را هر کس چشید
از هراس و هول محشر هم نمی‌آید به هوش

بوسه‌ای بر خوشه ای از نقش انگورش زدم
حاملان عرش با هم یک صدا گفتند «نوش»

خواجه، بارِ این «امانت» ، کارِ فال و قرعه نیست
بارِ عالَم را، به جز حیـدر، که می‌گیرد به دوش؟

مستم و از شعر هایم، مِیْ تراوش می‌کند
گر بمیرم هم، زبانِ من نخواهد شد خموش

ساقیِ ما، سهمِ هر کس را به قدرش می دهد
سهمِ قلب و سهمِ دست و سهمِ چشم و سهمِ گوش

هر کسی در جایگاهِ خویش، او را دیده است
هم در اوج عرش، هم در حُجره‌ی خرما فروش

روزی از بیتِ علی، پیدا و پنهان می‌خورد
عالَم از دستِ «امیر المومنین» نان می‌خورد
🔸
سایه ایم، اما میانِ نور پنهان می‌شویم
تو تلألو می‌کنی و، ما فروزان می شویم

بوی ایوانِ نجف، ما را دگرگون می‌کند
بی اراده ذره ای، در دست طوفان می شویم

تا غبارِ سردِ دنیا، می‌نشیند روی دل
جذبه‌ات می آید و، از نو مسلمان می‌شویم

عشق یعنی، هر چه جانان خواست، جانا جان بخواه
می پسندی آنچه را جانان، ما آن می‌شویم

تا قیامت هر کجا حرف از «فدایی» های توست
لشکرِ اعزامیت، از خاکِ ایران می‌شویم

قلعه‌ی عشق است، هر جا خاکِ فرزندان توست
با هزاران حلقه دورِ قلعه، دژبان می‌شویم

دست ما بادا، الی مادام، بر دامان تو
جَـدّ و آباد و عیال و اهلِ ما، قربان تو

🔸
✍ شاعر: محمد صمیمی
🌐 https://kheyme.net/حضرت-خیرالبشر/
🔹
🔈 صوت و ویدئوی کامل این مدح زیبا 👇(کریمی، میلاد مولا، ١٣٩۶)
🌐 https://t.me/salehi786/7047
🌐 www.aparat.com/v/0emB1

🎞 نماهنگ «نقش انگور» از این مدح زیبا 👇
🌐 https://t.me/salehi786/7046

🔸
@Salehi786


.
بسم الله
🔸 #عیدی ولادت مولا
🔸
🔴 اسد الله در وجـود آمد / در پَسِ پرده هرچه بـود آمد
⚡ عالم ممکنات احیا / غرض خالقِ ودود آمد
⚡ رمز خلقت، ظهور مطلق کرد / جمله ذرات، در سجود آمد
⚡ پرده‌ی سِر غیب بالا رفت / علت غائیِ وجود آمد
⚡خانه زاد خدا علی از غیب / پرده برداشت در شهود آمد
⚡ اسد الله در وجود آمد / در پس پرده هر چه بود آمد (١)
🔸
🔻 مولا امیرالمؤمنین علی (صلواتُ الله علیه) دائماً می‌فرمود:
💥 «مَا للّٰهِ (عَزَّ وَ جَلَّ) آيَةٌ هِيَ أَكبَرُ مِنِّي، وَ لاَ للّٰهِ مِن نَبَإٍ أَعظَمُ مِنِّي»
⚡ برای خداوند (عزوجل) آیتی بزرگتر از من نیست، و برای خدا خبری عظیم‌تر از من نیست
hadith.inoor.ir/hadith/299771
(بصائر الدرجات، ج ۱، ص ۷۶)
🔹
💥 «مَا للّٰهِ نَبَأٌ هُوَ أَعْظَمُ مِنِّي، وَ لِي ثَلاَثُمِائَةِ اِسْمٍ لاَ يُمْكِنُ اَلتَّصْرِيحُ بِهَا ...»
⚡ برای خداوند (عزوجل) خبری عظیم‌تر از من نیست، و برای من سیصد اسم است که امکان تصریح به آنها نیست (بخاطر عدم تحمل عموم مردمان)
hadith.inoor.ir/hadith/385267
(الهداية الکبرى، ج ۱، ص ۹۲)
🔹
💥 «أَنَا أَسمَاءُ اللهِ اَلْحُسْنَى وَ أَمْثَالُهُ اَلْعُلْيَا وَ آيَاتُهُ اَلْكُبْرَى ...»
⚡ منم اسماء حسنای خداوند، و عالی ترین مثَل‌ها و بزرگترین آیات خداوند
hadith.inoor.ir/hadith/387875
(بحارالأنوار، ج۵٣، ص۴۶)
🔹
💥 «انا اِسمٌ من اسماءِ الحُسنىٰ و هُوَ الاعظمُ و الاعلىٰ»
⚡ منم اسمى از اسماى حسناى الهى، و آن اسم اعظم و اسم اعلى است.
t.me/shia_erfan/269
🔹
💥 «اَلسَّلاَمُ عَلَي اسمِ اللَّهِ الرَّضِيِّ وَ وَجْهِهِ الْعَلِيّ ...»
⚡سلام بر اسم رضیّ خدا، و وجه علیّ خدا
hadith.inoor.ir/hadith/286284
(بحارالانوار، ج٩٧، ص۳۰٢، در زیارت مولا)
🔹

⚡تویی آن که در همه آیتی، نگری به چشم خدای بین
شده از وجودِ مقدّست، همه سرّ کَنزِ خفا مبین (٢)

🔸 مولا امیرالمؤمنین علی (علیه السلام)، «مُبین» و آشکار کننده‌ی «کنز مخفی غیب الهی‌ست»؛ او که بزرگترین آیتِ ظهور نور خدای علیّ عظیم است؛ او که اسم اعظم خداوند در میان خلق است و عظیم‌ترین معرفت خداوند به معرفتِ حقیقت نوریِ اوست، همان معرفتی که خداوند در وحی به داود (ع) فرمود:
«کُنتُ کَنزاً مَخفِیّاً، فأحببتُ أن اُعرَف، فَخَلَقتُ الخَلق لأُعرَف»
t.me/shia_erfan/584
🔹
🔻 اوست «حقیقتِ صورت انسانیت» که نورش به صورت‌های گوناگون اولیاء الهی تابیده، و خدای سبحان آن صورت را برترین ظهور ولایت عُظمای خویش بر خلقش نموده، و روحش را از شدت شرافتش به خویش نسبت داده است، و آدم را بر وجه آن صورت انسانیت (که برای خویش برگزیده) خلق فرموده است، که حضرت باقر (علیه السلام) فرمودند:
«إنَّ اللَّهَ (عَزَّ وَ جَلَّ) خَلَقَ آدَمَ عَلَى صُورَتِهِ، ... هِيَ صُورَةٌ مُحْدَثَةٌ مَخْلُوقَةٌ اصْطَفَاهَا اللَّهُ وَ اخْتَارَهَا عَلَى سَائِرِ الصُّوَرِ الْمُخْتَلِفَةِ فَأَضَافَهَا إِلَى نَفْسِهِ، كَمَا أَضَافَ الْكَعْبَةَ إِلَى نَفْسِهِ، وَ الرُّوحَ إِلَى نَفْسِهِ، فَقَالَ «بَيْتِيَ» (بقره ١٢۵)، وَ قَالَ : «وَ نَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي» (الحجر ٢٩).
hadith.inoor.ir/hadith/104248
(الکافي ج ۱، ص ۱۳۴)
🔹
🔻و از حضرت صادق (علیه السلام) نقل است که فرمودند:
«الصُّورَةُ الإنسانِيَّةُ هِىَ أكْبَرُ حُجَجِ اللّهِ عَلى خَلْقِهِ، وَهِىَ الْكِتابُ الَّذى كَتَبَهُ بِيَدِهِ»
hadith.inoor.ir/hadith/76717
(تفسير الصافي، ج١ ص۹۲)
🔹
🔻و مولا امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) فرمودند:
💥 «أُیِّدتُ بِرُوحِ العَظَمَةِ... أنا آدَمُ ع و أنَا نوحٌ ع و أنّا إِبْرَاهِيمُ ع و أَنَا مُوسَى ع و أَنَا عِيسَى ع وَ أَنَا مُحَمَّدٌ (صلی الله علیه و آله)، أنتَقِلُ فِي الصُّورِ كَيفَ أَشاءُ، مَن رَآنِي فَقَد رَآهُم، وَ مَن رَآهُم فَقَد رَآنِي، ولَو ظَهَرتُ لِلنَّاسِ فِي صُورَةٍ وَاحِدَةٍ لَهَلَكَ فِیَّ النَّاسُ، وَقَالُوا هُوَ لا يَزولُ وَلا يَتَغَيَّرُ، وَ إِنَّمَا أَنَا عَبْدٌ مِن عَبِیدِ الله، لَا تُسَمُّونَا أَربَاباً وَ قُولُوا فِی فَضلِنَا مَا شِئتُم، فَإِنَّکُم لَن تَبلُغُوا مِن فَضلِنَا کُنهَ مَا جَعَلَهُ اللَّهُ لَنَا وَ لَا مِعشَارَ العُشْرِ، لِأَنَّا آیَاتُ اللَّهِ وَ دَلَائِلُهُ وَ حُجَجُ اللَّهِ وَ خُلَفَاؤُهُ عَلی خَلقِه ...»
https://ablibrary.net/#/reading/booklist/7781/74
(المناقب (كتاب عتيق)، ص۷۴)
(مشارق أنوار اليقين، ص۲۵۷)
(بحارالانوار ج٢۶ ص۶)
🔸
📌پی‌نوشت‌ها:
🔻(١). شعر از فیلسوف نامی آیت الله سید محمدباقر #میرداماد، مجله مکتب اسلام سال۷ ش۱ ص۳۱.
🔻(٢). شعر از مرحوم #فؤاد_کرمانی.
🌐 https://t.me/SalehiBooks/3484
🔹
🌷 ولادت و تجلّی صورت و روح اعظم خدا از خانه‌ی خدا، حقیقتِ انسانیت‌مان، حجّت کبریٰ و اسم اعظمِ خدایمان، مولایمان امیرمؤمنان علی (علیه السلام) بر شما محبّ و شیعه‌ی شیدای مولا مبارک باد.
🔸
@SalehiBooks
@Salehi786


#استوری
🔴 اسد الله در وجـود آمد / در پَسِ پرده هرچه بـود آمد

🌷 ولادت و تجلّی صورت و روح اعظم خدا از خانه‌ی خدا، حقیقتِ انسانیت‌مان، حجّت کبریٰ و اسم اعظمِ خدایمان، مولایمان امیرمؤمنان علی (علیه السلام) بر شما محبّ و شیعه‌ی شیدای مولا مبارک باد.


🌸 #عیدی ولادت مولا👇
🌐 https://t.me/SalehiBooks/3984
🔸
@SalehiBooks
@Salehi786


اعتکاف.pdf
4.1Mb
#نشریه معارفی تمحیص | شماره ٣
به مناسبت میلاد حضرت امیرالمومنین علی (علیه السلام) و ایام اعتکاف
#PDF
🔸عنوان: مهاجراً الی الله
🔹موضوع: اخلاق

📥 توزیع جهت چاپ و پخش در مساجد، مدارس و کانون‌های فرهنگی

✅ مرکزتنظیم‌ونشرآثاراستادعابدینی
🔹 @Abedini
🔸
@SalehiBooks
@Salehi786


بسم الله
#حدیث
🔸 داستان یکی از شاکرترین بندگان خداوند در حالی که انواع بیماری‌ها داشت
(در قصص چندین نفر از انبیاء الهی: حضرت یونس، و حضرت عیسی و حضرت موسی علیهم السلام)
🔸
1⃣ جامع الاحادیث
https://hadith.inoor.ir/fa/hadith/273058
بحار الأنوار، ج ۷۹، ص ۱۵۳

🔻وَ رُوِيَ: أَنَّ يُونُسَ (عليه السلام) قَالَ لِجَبْرَئِيلَ (عليه السلام):
دُلَّنِي عَلَى أَعبَدِ أَهلِ الأَرْضِ

🔻 فَدَلَّهُ عَلَى رَجُلٍ قَد قَطَعَ الجُذَامُ يَدَيْهِ وَ رِجلَيهِ وَ ذَهَبَ بِبَصَرِهِ وَ سَمعِهِ وَ هُوَ يَقُولُ:

مَتَّعْتَنِي بِهَا مَا شِئتَ، وَ سَلَبتَنِي مَا شِئتَ، وَ أَبقَيتَ لِي فِيكَ الأَمَلَ، يَا بَرُّ يَا وَصُولُ.

ترجمه:
🔻روایت شده است که یونس (علیه السلام) به جبرئیل (علیه السلام) گفت: مرا به عابدترین انسان روی زمین راهنمایی کن.
جبرئیل مردی را به او معرفی کرد که جذام دست و پایش را قطع کرده، و بینایی و شنوایی اش را برده بود؛ با این حال در مناجات با خدا می‌گفت:

⚡ خدایا، از هر چه خواستی مرا در این دنیا بهره مند ساختی، و هر چه خواستی از من گرفتی، و امید مرا به خودت در وجودم باقی گذاشتی،
«یا بَرُّ، یا وَصول» (ای کسی که بسیار برّ و نیکی کرده‌ای، و بسیار صله و نعمت داده ای).

🔸🔸🔸
2⃣ جامع الاحادیث
https://hadith.inoor.ir/fa/hadith/273059
بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار علیهم السلام ج ۷۹، ص ۱۵۳

🔻 وَ رُوِيَ: أَنَّ عِيسَى (عليه السلام) مَرَّ بِرَجُلٍ أَعْمَى أَبْرَصَ مُقعَدٍ مَضرُوبِ الجَنْبَيْنِ بِالْفَالِجِ وَ قَد تَنَاثَرَ لَحمُهُ مِنَ الجُذَامِ و هُوَ يَقُولُ:

اَلحَمدُ للهِ الذی عَافَانِي مِمَّا اِبْتَلَى بِهِ كَثِيراً مِن خَلقِهِ

🔻 فَقَالَ لَهُ عِيسَى (علیه السلام): يَا هَذَا وَ أَيُّ شَيْءٍ مِنَ اَلْبَلاَءِ أَرَاهُ مَصرُوفاً عَنكَ؟

فَقَالَ: يَا رُوحَ اللهِ، أَنَا خَيرٌ مِمَّن لَم يَجعَلِ اللهُ فِي قَلبِهِ مَا جَعَلَ فِي قَلبِي مِن مَعرِفَتِهِ

🔻 فَقَالَ لَهُ: صَدَقتَ، هَاتِ يَدَكَ، فَنَاوَلَهُ يَدَهُ، فَإِذَا هُوَ أَحسَنُ النَّاسِ وَجهاً وَ أَفضَلُهُم هَيئَةً، قَد أَذهَبَ اللهُ عَنهُ مَا كَانَ بِهِ، فَصَحِبَ عِيسَى (عليه السلام) و تَعَبَّدَ مَعَهُ.

ترجمه:
🔻نقل شده که حضرت عیسی (علیه السلام) بر مردی نابینا و پیس و زمین گیر گذر کرد، در حالی که هر دو طرف بدنش دچار فلج شده بود، و گوشت تنش از جذام ریخته بود. و با این حالش در مناجات با خدا می‌گفت:

⚡ ستایش خدایی را که مرا از بلایی که بسیاری از خلقش را بدان دچار کرده، عافیت بخشیده است.

🔻حضرت عیسی (علیه السلام) به او فرمود: ای مرد! آن چه بلایی است که تو از آن عافیت یافته ای؟

⚡ عرض کرد: ای روح الله! حال من از انسان‌هایی که سالم هستند، اما معرفتی را که در قلب من به خدا هست را در قلب‌شان ندارند، بهتر است.

🔻حضرت عیسی (علیه السلام) به او فرمود:
راست گفتی. دستت را بیاور.
او دستش را به حضرت داد و به ناگه دید که زیباروترین مردم و خوش صورت ترین آنان گردیده و خداوند تمام مرضی را که در وجود او بود برطرف ساخت، و بعد از آن جزء همنشینان حضرت عیسی (علیه السلام) گردید و همراه با او به مناجات و عبادت خداوند می‌پرداخت.

🔸🔸🔸
3⃣ جامع الاحادیث
https://ablibrary.net/#/reading/booklist/16332/366
سفينة البحار ومدينة الحكم والآثار، ج۳، ص۳۶۶

🔻و في الحديث: انّ موسى (علیه السلام) قال: أرني أحبّ خلقك إليك و أكثرهم لك عبادة
فأمره اللّه تعالى أن ينتهي الى قرية على ساحل بحر و أخبره انّه يجده في مكان قد سمّاه له

🔻 فوصل (عليه السلام) الى ذلك المكان فوقع على رجل مجذوم مقعد أبرص يسبّح اللّه تعالى،
فقال موسى (علیه السلام): يا جبرئيل أين الرجل الذي سألت ربّي أن يريني إيّاه؟
فقال جبرئيل: هو يا كليم اللّه هذا،
فقال: يا جبرئيل انّي كنت أحبّ أن أراه صوّاما قوّاما،

🔻فقال جبرئيل:
هذا أحبّ إلى اللّه تعالى و أعبد له من الصوّام و القوّام و قد أمرت بإذهاب كريمتيه فاسمع ما يقول، فأشار جبرئيل الى عينيه فسالتا على خدّيه، فقال:

متّعتني بهما حيث شئت، و سلبتني إيّاهما حيث شئت، و أبقيت لي فيك طول الأمل، «يا بارّ يا وصول»

🔻فقال له موسى (عليه السلام): يا عبد الله إنّي رجل مجاب الدعوة فإن أحببت أن أدعو لك تعالى يردّ عليك ما ذهب من جوارحك و يبريك من العلّة، فعلتُ

🔻فقال (رحمة اللّه عليه):
لا أريد شيئا من ذلك، اختياره لي أحبّ إليّ من اختياري لنفسي، و هذا هو الرضا المحض كما ترى.

🔻 فقال له موسى (علیه السلام): سمعتك تقول: «يا بارّ يا وصول»، ما هذا البرّ و الصلة الواصلان إليك من ربّك؟

🔻فقال: ما أحد في هذا البلد يعرفه (یعبده) غيري.

🔻فراح (عليه السلام) متعجّبا و قال:
هذا أعبد أهل الدنيا
🔹
ترجمه این حدیث زیبا👇در بیان مرحوم آیت الله ضیاءآبادی(ره)
🌐 https://tahoor.com/FA/Article/View/211932
🔸
@SalehiBooks
@Salehi786


🔸 سالک الی الله مرحوم مهندس حاج سیدجلال تناوش (ره)

(شاگرد و داماد عارف باللّٰه مرحوم آیت الله محمدجواد انصاری همدانی رحمة الله علیه)

📌لوکیشن مزارشان در شهر ری، حرم شاه عبدالعظیم حسنی (ره)، آرامستان باغ طوطی، ش ۲۳۲۳ :
🌐 https://nshn.ir/077bQqbo0xug4n

🙏 #فاتحه_و_صلواتی به روحشان هدیه کنیم.
🔹
🔸داستانی زیبا در مورد دستگیری استادشان #آیت_الله_انصاری_همدانی (رحمة الله علیه) از ایشان👇
🌐 https://t.me/SalehiBooks/3966

✅ علاوه بر کتاب عارفترین مهندس قرن، کتاب «از خود رَسته» نیز در مورد ایشان است که فایلش را اینجا 👇میتوانید ببینید
🌐 https://t.me/SalehiBooks/3977

#ذکر_صالحین
🔸
@SalehiBooks
@Salehi786


کتاب_از_خود_رسته_پیرامون_عارف_بالله_جناب_مهندس_«_حاج_سید_جلال_تناوش.pdf
10.6Mb
🔸 کتاب از خود رسته ‏ : شرح زندگی و سلوک عرفانی مهندس سیدجلال تناوش (رحمة الله علیه)
(به همراه «شمس مولوی»، به قلم خود مرحوم تناوش)

#PDF

🔻 گردآوری: پدیدآور (ها): م‍ح‍م‍د طی‍ب، استاد م‍ه‍دی طی‍ب، زهرا رحیم پور، هاجر متولیان

🔖ناشر: بنیاد نهج البلاغه، ١٣٩۶
📌دریافت‌شده از سایت نویسندگان
🌐 http://ahlevela.ir/pdf/4_5985731998713382650.pdf

🔹
  🔻 داستانی زیبا در مورد مرحوم تناوش و امداد دستگیری آیت الله انصاری همدانی (رحمة الله علیه) از ایشان 👇
🌐 https://t.me/SalehiBooks/3966
🔹
#عرفان
#سلوکی
#ذکر_صالحین
🔸
@SalehiBooks
@Salehi786


▫️ ۴
سپس آقا رسول الله به حضرت امیر فرمودند که قرآن بزرگی را به من مرحمت بفرمایند سپس دیدم ملائک تختی را حمل می‌کنند که بر روی تخت، بی بی دوعالم حضرت صدیقه طاهره (علیها السلام) جلوس فرموده است در غایت نورانیت لبخند بر لب و بی بی دو عالم می فرمودند که «خدا را شکر از اولاد خودمان تعیین شده است».

مرحوم مهندس در این حالت به شدت گریه میکنند و حضرت صدیقه طاهره (علیها السلام) به ایشان می فرمایند: «به همدان برو و به حرف آقای انصاری گوش کن»

بعد حضرت فاطمه (سلام الله علیها) دستور دادند ایشان را در هفت حوض شستند و به او هفت ذکر دادند.
در دست نوشته های برجای مانده از مرحوم تناوش در اشاره ی به این ماجرا می خوانیم:

⚡ الهی اگر از خود برانی ام محق هستم و اگر به خود را هم دهی مستحق هستم. خدایا مستحق را نیکو سفارش نمودی تا خود چه انگیزی. شب از نیمه گذشته به خواب خرگوشی اعتنایی ننمودم خواستم در گوشه خلوت با تو به راز و نیاز مشغول باشم.

به مثل من توفیق دادی. اراده لطف کردی. ولی سبقت گرفتی تا نیکی را به اتمام رسانده باشی. خودت بردی خودت نشان دادی؛ شاید هم خودت سفارش کرده بودی، کسی چه میداند؟ اول با تبسم گرمی مرا پذیرفتند و دست شفقت بر روحم کشیدند و به محبوبه‌ی عالم (حضرت زهرا سلام الله علیها) معرفی ام نمودند.
با شوق و شعف به لؤلؤ و مرجان (امام حسن و امام حسین علیهما السلام) نمایندم. دعا فرمودند. مرجانش توصیه و سفارشی نمود؛ به خاطر دارم. حضرت زهرا گفتند خوب است از فرزندمان انتخاب شده شکر خدا.
🔹
🔻 مرحوم مهندس بعد از این واقعه می فرمود ملهم شدم بروم منزل حاج آقا معین شیرازی یک جعبه شیرینی گرفتم رفتم منزل ایشان.
از آقای دولابی و آقای ابهری میشنوند که میگویند: «ما به جایی می رویم و اگر اجازه داشته باشیم تو را هم با خود میبریم».
سید جلال هم به ایشان می گوید: «جایی که شما می خواهید بروید من هم دعوت شده ام».
می پرسند: «چه طور؟!»
ایشان هم قضایا را تعریف میکند و می‌گوید: شما به همدان که می روید آقای بلند قامتی هست من در پی ایشان هستم و خواستار ملاقات با ایشان هستم.
و سپس جریان توسل به حضرت عبدالعظیم و بشارت های معنوی بعد از آن را نقل می‌کند که در این هنگام مرحوم آقای دولابی و مرحوم حاج هادی ابهری مهندس را می‌بوسند و به حاج آقا معین می فرمایند. که او را با خود به همدان ببر که دعوت شده است.

سید جلال تعداد زیادی عکس از دوران زندگانی خود در فرنگ داشت که وقتی قرار می شود با حاج آقا معین به همدان برود آنها را پاره میکند و دور می ریزد.
🔹
🔻سرکار حاجیه خانم انصاری همسر محترمه جناب مهندس میفرماید:
مهندس میفرمود که در طول مسیر بسوی همدان، مرحوم آقای انصاری در درونم با من حرف میزد و مرا دلداری میداد. بالاخره نزدیک غروب آفتاب رسیدند و بلافاصله به سمت بیت رفیع مرحوم آیت الله حاج شیخ محمد جواد انصاری همدانی واقع در خیابان شورین همدان رفتند و درب مبارک منزل زده شد.

پس از لَختی زمان یک شخص روحانی ربانی لاغر اندام و بلند قامتی الهی با سیمایی مهوش و چشمانی دلکش جبینی بلند و بالا و محاسنی آراسته و پیراسته بر آستانه در ظاهر شد و سلام کرد.
مرحوم مهندس چهره ایشان را شناخت شیخ معظمی که در حرم سید الکریم (علیه السلام) نشانش داده بودند، و در تراس خانه نجاتش داده بود.

از در درآمدی و من از خود به در شدم
گفتی کز این جهان به جهان دگر شدم

گوشم به راه تا که خبر می‌دهد ز دوست
صاحب خبر بیامد و من بی‌خبر شدم

چون شبنم اوفتاده بدم پیش آفتاب
مهرم به جان رسید و به عیوق بر شدم

گفتم ببینمش مگرم درد اشتیاق
ساکن شود بدیدم و مشتاق‌تر شدم

این ماه روی فرشته خوی کسی نبود جز آیت الله حاج شیخ محمد جواد انصاری همدانی.
🔹
🔻 سید جلال در شرح ملاقات با آیت الله انصاری همدانی نوشته است:

تا در به رویم باز شد قیافه ملکوتی اش را دیدم که با تبسم ملیح با آغوش باز پذیرفت ام او را میشناختم همان شب در حیاط خانه او را در یک طرفه العینی دیده بودم درست با همان قیافه خود را در مقابل آشنا دیدم. چند ساعتی نگذشته بود که همه را خواب در ربود سر آهسته به گوشم نهاد و فرمود:

ما در این ره نه پی حشمت و جاه آمده ایم
از بد حادثه اینجا به پناه آمده ایم

دل به دل راه دارد. او را در خود ناظر و خود را از آن او می دیدم. از خود بیخود و در حالت بی خبری خود را در مقابل او حس میکنم.

کردگارا چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی
که به درگاه نیازم بنماندی چنین سرو سهی
...
🔸🔸
✅ فایل #PDF کتاب «از خود رَسته» در مورد ایشان را از اینجا 👇میتوانید دریافت کنید
🌐 t.me/SalehiBooks/3971
🔹
🙏 #فاتحه_و_صلواتی به روح همه اولیاء الهی هدیه کنیم 🙏
🔸
@SalehiBooks
@Salehi786


▫️ ٣
در چهلمین شب جمعه که زیارت میکند و تا پاسی از شب به توسل مشغول میشود که زوار یکی پس از دیگری اطراف قبر مطهر را خلوت می کنند و به جز مرحوم مهندس و یکی از خدام کسی باقی نمی ماند. آخرین شب جمعه بود و چهل هفته سپری شده و هیچ اثری از به ثمر رسیدن توسل نبود. مرحوم مهندس با دلی شکسته در حرم نشسته بودند و آن خادم نیز با حالتی انتقاد گونه ایشان را مخاطب میسازند که چه میخواهی؟ همه رفته اند تو هم بلند شو برو که درب حرم را ببندم.
در این لحظه گویا دل مهندس میشکند و با حالت گلایه و ناراحتی از ساحت مقدس سید الکریم بلند میشود که از حرم خارج شود در حالیکه چشمان مبارکش مملو از اشک است و صورتش ملتهب و سرخ شده، با گریه و سوزوگداز به حضرت عبد العظيم (ره) عرض میکند:
«آقا! لابد من قابل نبودم که چهل شب جمعه آمدم و هیچ چیز به من نشان ندادید. حتماً به خاطر گناهان بزرگی که انجام داده ام مورد توجه خدا و شما نیستم.»

این را میگوید و وقتی میخواهد از ضریح دور شود، صدایی از داخل ضریح می‌شنود، خودشان می‌فرمودند: «در همین لحظه از داخل ضریح مطهر صدایی بسیار لطیف و دلربا و جانفزا مرا مخاطب ساخت که: با رفیقت حاج آقا معین (شیرازی) به همدان برو! ، و بلافاصله شیخ بلند قامت با لباده را به من نشان دادند که به من لبخند می‌زند، او را نمیشناختم و تا آن لحظه او را ندیده بودم.

دید شخصی فاضلی پر مایه ای
آفتابی در میان سایه ای
می رسید از دور مانند هلال
نیست بود و هست بر شکل خیال
آن خیالاتی که دام اولیاست
عکسِ مه رویانِ بستان خداست

🔻مرحوم مهندس از این مشاهده رحمانیه تکان سختی میخورد و حالش منقلب میشود.
آری ،این چنین بشارت های معنوی همانند شراب طهور بهشتی است که حالت‌های سنگینی را به همراه دارد و مرحوم مهندس نیز سرمست از این باده‌ی حقیقت با همان حالت التهاب که ترکیبی از وجد و سرور و حزن و اندوه بود راهی منزل میشود.

باری مرحوم تناوش، به منزل باز می‌گردد و در آن حالت سکر معنوی که معطوف به بشارت نورانی سیدالکریم بوده است، داخل بالکن (تراس) منزل خود می نشیند و به تفکرات عمیق می‌پردازد.

خودشان چنین می فرمودند که در آن هنگام برای لحظاتی حالشان به شدت منقلب شد و نزدیک بود که از ارتفاع بالکن به زمین سقوط کند که ناگهان در کمال بیداری همان شیخ بزرگواری را که در حرم حضرت عبدالعظیم به ایشان نشان داده بودند، دوباره می بینند. آن شیخ با کف دو دست بر سینه ایشان می زند مانع از سقوط او میشود و او را به کنار دیوار عقب می‌برد و به او خطاب می کند: «آرام باش!»

سيد جلال میگفت: «بعد از اینکه این جمله را از آن آقا شنیدم زیر و رو شدم و به آرامش عجیبی دست یافتم و حالم عوض شد. همان موقع غسل توبه کردم و نماز توبه خواندم.»
(برگرفته از گفته های فاطمه انصاری همدانی تناوش در تاریخ دوم آذرماه ۱۳۸۸)

🔻مرحوم تناوش در مورد این رخداد در یادداشت‌های خود چنین می نویسد:
⚡ در گوشه ای از ایوان مشغول بودم نزدیک بود ذکرم پایان گیرد، در جلویم سبز شد، قد رعنا، رخ شیرین، چشمان فسونگر، باریک و نحیف؛ ولی در حال ذکر به خودم آورد تکانم داد از مکان معمولی دورم ساخت. به دیوار نزدیکم نمود. غائب شد.
🔹
🔻 از این پس بود که مرحوم مهندس همچون تشنه ی بیقرار در پی آن شیخ معظم می‌گردد.

همسرشان سرکار خانم انصاری میفرمایند یکبار در همان ایام که گویا ماه مبارک رمضان هم بوده منزل برادرش حاج سید کاظم دعوت بود توی راه میرفت اتفاقاً مرحوم حاج آقا معین شیرازی را می‌بیند و حاج آقا معین ایشان را برای روزهای یکشنبه که در منزلشان مجلس روضه داشتن دعوت میکند. مرحوم مهندس نیز یکشنبه ها به منزل حاج آقا معین می رفته و در آنجا نیز مرحوم حاج اسماعیل دولابی و مرحوم حاج هادی ابهری حضور داشتند می‌فرمود در مقابل مرحوم حاج هادی ابهری خیلی مودب می‌نشستم و خودم را جمع می کردم ایشان همینطور که چپق می‌کشید میزد به پایم و با لهجه شیرین ترکی میگفت «راحت باش»، من هم از آنها خوشم آمد ولی فهمیدم گمشده من نیستند.

🔸 بشارت دیگری از عالم معنی
مرحوم مهندس می فرمود در همین ایام، شب ١٣ رجب، شب تولد حضرت علی (علیه السلام) بود، در منزل تنها بودم رفتم غسل کردم و سر جانمازم نشستم و متوسل به ائمه اطهار (علیهم السلام) شدم (قابل ذکر است توسلات ایشان در آن دوران با حرقت قلب و گریه های ممتد و حضور قلب کامل صورت می‌گرفت)، در اثنای توسل متوجه شدم صدای همهمه ای دلنشین فضا را پر کرد و ملائکه الهی در اتاق حضور دارند یکی از آنها گفت: «اگر نوری دیدی نور رسالت است»، بلافاصله دو شخصیت بزرگوار و نورانی وارد اتاق شدند. یکی قد بلندی داشت و طول قامت دیگری تا شانه ی آن آقای دیگر بود.
در این هنگام یکی از ملائکه با اشاره به شخصیت بلندقد گفت ایشان حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) و با اشاره به شخصیت دیگر گفت ایشان حضرت علی (علیه السلام) هستند.


▫️ ٢
از این حرف و کار او سه تایی خنده مان گرفت و از شدت خنده نمازمان باطل شد. بعد هم از ترس این که مورد اعتراض بعضی زوار و مؤمنان واقع نشویم و نگیرندمان فرار کردیم!

دوستان سید جلال تا آن روز نماز نخوانده بودند؛ اما به دلیل علاقه ی وافری که به سید داشتند به این نماز دست و پاشکسته تن دادند او را خیلی دوست داشتند و همراهی با سید جلال برای آنها جذابیت فوق العاده ای داشت تا جایی که حاضر شدند با او به کربلا بروند نهادشان پاک بود و بالاخره هم توسط سید جلال هدایت شدند.
🔹
🔸 دل زده از بیهودگی ها
زندگی سید جلال که غرق در رفاه و خوش گذرانی بود. اما از این وضع دل زده شد و عاقبت یک روز با خود گفت دیگر از این کارهایی که میکنم؛ خسته شده ام مگر تا کی میتوان این اوضاع را ادامه داد؟!»

🔻آیت الله سید مصطفی لواسانی دایی سید جلال بود. ایشان در حوزه ی علمیه‌ی نجف به فراگیری دروس گوناگون پرداخته بود و بر علوم غریبه نیز احاطه و اشراف پیدا کرده بود.

یک روز سید جلال نزدیک غروب به دیدن دایی خود رفت دایی نگاهی به حال زار سید جلال انداخت و پرسید: «نماز خوانده ای؟»
سید جلال پاسخ داد: «نه!»
آقای لواسانی از شنیدن این پاسخ برآشفته می شود و با ناراحتی به جناب مهندس می فرماید:
«برو نمازت را بخوان منتظری آفتاب غروب کند؟!»

سيد جلال وضو گرفت و فورا دست و پاشکسته نمازی خواند.
گویا این اتفاق روح ایشان را خطاب و تاثیری در عمق جان آن گوهر ناب می گذارد و از دایی محترم و نورانی خود سوال می‌کند که چه کار کنم؟ مرحوم سید مصطفی لواسانی برخی دستورات شرع مقدس اسلام را به همراه پاره ای اذکار و ادعیه به جناب مهندس متذکر می‌شوند.

مهندس تناوش به طور جدی به انجام برخی دستورات اسلام می‌پردازد و بازنگری عمیقی را در رفتار و کردار گذشته‌اش را شروع می‌کند. مداومت ایشان بر دستورات و تداوم لازم و تداوم ارتباطشان با دایی محترم به طول می‌انجامد و در این مدت نورانیتی در مرحوم مهندس آشکار می‌شود.

سیدجلال بود میگفت آن موقع کم کم متوجه چیزهایی می شدم که قبلاً متوجه نمی‌شدم. مثلاً زمانی که میخواستم بروم ریشم را از ته بزنم، صدایی به من می گفت: «این کار را نکن!»
یا مثلاً پیشاپیش میدیدم چه کسی می‌خواهد به خانه مان بیاید.
این اتفاقات دلیل انس بیشتر سید جلال با دایی خود شد. آقای لواسانی اولین جرقه را در تغییر مسیر سید جلال زده بود.

سید جلال که مشهور بود از آخوند و ملاً بدش می آید چندان با علاقه مندی به دیدار دایی خود می رفت که اسباب تعجب اطرافیان شده بود.
البته این علاقه و محبت متقابل بود.
🔹
🔸 شیدایی و بشارت
تقریباً دو سال از بازگشت سید جلال تناوش به ایران میگذشت که تحول جدی او شروع شد و از آن زمان دیگر سید جلال دنیایی نبود سید آخرتی شده بود.

اگرچه باز هم به آمریکا و جاهای دیگر سفر می کرد؛ اما دیگر مجذوب مظاهر دنیایی نبود میگفت هر جای این عالم که باشم برایم فرقی نمی کند. همه جا با خدا بود و جذبه‌ی حق او را گرفته بود حالات او در دوری از محبت دنیا و دل دادن به آخرت روز به روز بهتر میشد.

بستگان و دوستانی که گذشته ی او را دیده بودند با مشاهده ی اوضاع و احوال جدیدش با تعجب می‌گفتند: «جلال دیوانه شده است».

اما سيد جلال عاقل تر از همیشه عشق واقعی دلبستگی و سر سپردن واقعی را در سلوک الی الله و تقرب به اولیای الهی یافته بود و شیدا شده بود. او شیدا بود و جز کلام معشوق نمی‌شنید.

🔹
🔸 به همدان برو!
🔻سید جلال همراه با یکی از پسردایی هایش به نام آقا سیدرضا به مسجد قائم که امام جماعت آن علامه طهرانی (در سنین جوانی) بودند، راه می یابد و آنجا با ایشان بیشتر آشنا می شود.

سید جلال به واسطه ی مرحوم حاج سید کاظم طباطبایی که برادر ناتنی شان بود، به مجلس حاج آقا عبدالحسین معین شیرازی در میدان امام حسین راه می یابد و در همین مجلس با حاج آقای دولابی (مرقدشان در صحن امام هادی حرم قم) و حاج هادی ابهری (مرقدشان کنار مقبره‌ی آیت الله انصاری در گلزار شهدای علی بن جعفر قم) - دوست می شود.

در این میان، آقا سید مصطفی لواسانی به رحمت خدا می رود و چون سید جلال از روحانی و آخوند خوشش نمی آمده حاضر نمی‌شود فرد دیگری را به جای دایی مرحومش بپذیرد.

پس از آن سید جلال خیلی تنها میشود و فراوان گریه وزاری می کند. آتشی در درونش زبانه میکشید و التهاباتی ناشناخته داشت به ایشان الهام شده بود که به خدمت شخص بزرگی می‌رسد.

به دلش می افتد به حرم حضرت عبدالعظیم حسنی مشرف شود. سید جلال قبلاً از مادر خود شنیده بود هر کس چهل شب جمعه به صورت متوالی به آن حرم شریف برود، به مراد خود می‌رسد.

سید جلال در آن غربت و تنهایی شب‌های جمعه به حرم حضرت عبدالعظیم (ره) می‌رفت و از آن حضرت تقاضا میکرد از خدا بخواهند تا به یکی از اولیای الهی راهنماییش کنند.


بسم الله
🔸 داستان عنایت عارف بالله، آیت الله محمدجواد انصاری همدانی (رحمة الله علیه) به مؤمنان (٢)

🔻 دستگیری از سالک الی الله مرحوم مهندس حاج سید جلال تناوش» (ره)
🔸
#عرفان #سلوکی #ذکر_صالحین
▫️ ١
🔸قال رسول الله (صلی الله علیه و آله):
🔻 عِنْدَ ذِكْرِ اَلصَّالِحِينَ يَنْزِلُ اَلرَّحْمَةُ
⚡ هنگام یاد کردن از صالحین و خوبانِ خدا رحمت خداوند نازل می‌شود،
https://hadith.inoor.ir/hadith/280614
🔹
🔸این ذکر صالحین، در مورد مرحوم حاج سید جلال تناوش» (ره) ، و دستگیری مرحوم آیت الله انصاری همدانی از ایشان، به نقل از مطالب دو اثر پیرامون شخصیت معنوی ایشان، در کتاب «عارف ترین مهندس قرن» و همچنین در کتاب «از خود رسته» در ادامه خواهدآمد.

mozafarbook.ir/shop/کتاب-عارف-ترین-مهندس-قرن

ahlevela.com/عارفان-شیعه/2606-از-خود-رسته

🔻 مهندس حاج سید جلال تناوش، نوه دختری آیت الله حاج سیدمحمد لواسانی، خواهرزاده و شاگرد سلوکی آيت الله سيد مصطفی لواسانی، شاگرد سلوکی و داماد آیت الله شیخ محمد جواد انصاری، اعجوبه‌ی صنعت نساجی بود که با تزکیه نفس به حالات معنوی و قرب الی الله رسید.

🔻مزارِ شريف مرحوم حاج سید جلال تناوش در جوار آستان شاه عبدالعظیم حسنی در شهر ری تهران، آرامستان باغ طوطی، ش ۲۳۲۳ است. ایشان در سال ١٣٧۶ ش به رحمت خدا رفتند.

📌لوکیشن مزار:
🌐 https://nshn.ir/077bQqbo0xug4n

🔻 همسر مرحوم مهندس جلال تناوش، خانم فاطمه انصاری (دختر آیت الله انصاری همدانی) نقل می کرد که:

⚡پس از مرگ مهندس تناوش، به دلیل مشکلات مادی، برای هزینه مراسم حدود سه میلیون تومان بدهکار شدم. پس از آن به سبب عدم توانایی دادن قرض، بسیار ناراحت و نگران بودم.
یکی از روزها که بسیار به قرضم فکر می کردم، ناگهان همسر مرحومم را دیدم؛ او حال مرا پرسید و گفت: «نگران نباش». پس از این که آرامم کرد، به سمتی از اتاق اشاره کرد و گفت: «ان شاءالله قرضت ادا خواهد شد». به لطف الهی و عنایت و توجه آن ولی خدا به صورت معجزه آسایی آن قرض ما ادا شد.

(البته باید توجه داشت که طلب ما از خداست، و ارواح اولیاء الهی با دعا از خداوند برای ما کمک می‌خواهند و خدا به سبب مقام ایمان و یقین و آبروی والای ایشان عندالله، دعای آنان را برای ما را به اجابت می‌رساند).
🔹
🔻همچنین همسر مرحوم تناوش (خانم انصاری) نقل می کند:
⚡ «مرحوم تناوش در اواخر عمرش، هر چند روز یک باربه من می‌گفت: استاد و همه دوستانم به رحمت خدا رفته اند، اگر اجازه دهید، من هم به آنان ملحق شوم. اما من چون فرزندی هم نداشتم، در صورت نبود ایشان بسیار تنها می شدم؛ ازاین رو همیشه نگران بودم.

یکی از روزها که در مورد همین موضوع صحبت می کردند، به من گفتند: «ببین»؛
من ابتدا چیزی نمی دیدم، اما او تصرفی معنوی کرد و من هم توانستم آن چه را او می‌دید، ببینم. جلسه ای برقرار بود و مرحوم آقای انصاری و دوستان ایشان حاضر بودند. مهندس تناوش با افسوس به آنان می‌نگریست و حسرت پیوستن به آنان را می‌خورد.
من وقتی این صحنه و حسرت مهندس تناوش را دیدم، راضی شدم و به او گفتم: «اگر شما قصد رفتن دارید، من هم راضی‌ام».
چند روز بعد، مهندس تناوش به رحمت خدا رفت.

📌به نقل از کتاب «دلشدگان: شرح حال و کرامات اؤلیاء الهی»، ص١٣٢.
🔸
🔻 اما نقل مطلب از دو کتاب عارف ترین مهندس قرن، و کتاب از خودرسته👇

🔸 آغاز جوانی
🔻زندگی سید جلال در آغاز جوانی غرق در رفاه و خوش گذرانی و اشتباهات بود. ۴ سال برای تحصیل لیسانس نساجی به هند رفته بود و آنجا در پی مرتاض ها هم رفته بود. سپس برای تحصیلات تکمیلی در رشته نساجی به آمریکا رفت و در آنجا به استادی در این رشته رسید.
مهندس تناوش به زبان های انگلیسی، فرانسوی، اردو و هندی را بلد بود.

پس از بازگشت به ایران، یکبار که همراه سه نفر از رفقایش که همراه خوشگذرانی‌هایش بودند تصمیم گرفتند مسافرت بروند گفتند: «کجا برویم؟»
سید جلال - که شاید به نوعی میخواست آنها را امتحان کند تا ببیند چه قدر اهل همراهی هستند - گفت: «برویم کربلا!»

دوستانش که اهل رعایت ظواهر شرع نبودند اول گفتند: «ما کربلا نمی آییم آن جا ما را تحویل نمیگیرند! اما بالاخره قبول کردند و هر سه به کربلا رفتند. دوستان سید جلال حتى نماز خواندن بلد نبودند.
در حرم دوستانش به سید جلال میگویند نمازت را بلند بخوان تا ما هم با تو بخوانیم.

سید جلال می گفت:
من دست و پا شکسته نماز را بلد بودم همین که رسیدم به رکعت سوم و خواستم تسبیحات اربعه را بگویم. خب طبق احکام نماز باید آن را آهسته می خواندم، در همین حال بغل دستی ام که منتظر بود تا هرچه را می گویم او هم تکرار کند وقتی در آن شلوغی حرم صدای مرا نشنید، با دست به من زد و گفت: «پس چرا لال شدی؟!»

20 ta oxirgi post ko‘rsatilgan.