رفت وُ آمد عجيبى داشتيم
وقتى كه مى رفت
جان ام مى رفت
وقتى كه مى آمد
جان ام به لب مى آمد
هزار زمستان در دست هايش پنهان بود
زمستان آمده بود
زمستان رفت
ديگر شمعدانى ها حتى بيهوده قرمز نشدند
زمستان ماند…
#سجاد_افشاریان
| @sajadafsharian |
وقتى كه مى رفت
جان ام مى رفت
وقتى كه مى آمد
جان ام به لب مى آمد
هزار زمستان در دست هايش پنهان بود
زمستان آمده بود
زمستان رفت
ديگر شمعدانى ها حتى بيهوده قرمز نشدند
زمستان ماند…
#سجاد_افشاریان
| @sajadafsharian |