حواسمون پرت شد و نفهمیدم که هی داریم بزرگتر میشیم. قسطِ وامهامون رو دادیم و نفهمیدیم که داریم بزرگتر میشیم. خونهی بزرگتر اجاره کردیم و نفهمیدیم که داریم بزرگتر میشیم. عاشق شدیم، از عشق ضربه خوردیم، دوباره توی دامش افتادیم، لذتش رو بردیم و نفهمیدیم که داریم بزرگتر میشیم. چه کارها که کردیم و چه کارها که نشد بکنیم توی این زندگی. ما واقعن بزرگ شدیم؛ ولی نفهمیدیم که داریم بزرگتر میشیم.