دلواپس و دلبسته و دلدادهترین بود
محبوب تو دلتنگترین مرد زمین بود
باید به خیال تو دل و جان بسِپارد
دلخوش مشو گر همقسمات پردهنشین بود
«دلتنگ» کسی بودن و «دربند» نبودن
تعریف من از عشق نه آن بود و نه این بود
دلخوش به ستیزند و دلآرزدهی مهرند
سرگرمی عشاق در این شهر چنین بود
از مومن خود چشم بپوش ای دل زندیق
گر تازهمسلمانشدهات آفت دین بود
از صید غزالان نفسگیر گذشتهست
این شیر نفسپیر که عمری به کمین بود
با یار دهنبین سخن از عشق مگویید
چیزی که مرا از نظر انداخت همین بود
#محمدحسن_جمشیدی
محبوب تو دلتنگترین مرد زمین بود
باید به خیال تو دل و جان بسِپارد
دلخوش مشو گر همقسمات پردهنشین بود
«دلتنگ» کسی بودن و «دربند» نبودن
تعریف من از عشق نه آن بود و نه این بود
دلخوش به ستیزند و دلآرزدهی مهرند
سرگرمی عشاق در این شهر چنین بود
از مومن خود چشم بپوش ای دل زندیق
گر تازهمسلمانشدهات آفت دین بود
از صید غزالان نفسگیر گذشتهست
این شیر نفسپیر که عمری به کمین بود
با یار دهنبین سخن از عشق مگویید
چیزی که مرا از نظر انداخت همین بود
#محمدحسن_جمشیدی