🟣 اینشتین دربرابر پوزیتیویسم منطقی einstein vs Logical positivism
قسمت نخست
راسن واسیلوف جونیور میپرسد آیا فیزیک مدرن بیش از حد متافیزیکی (metaphysics - فرا فیزیکی) شده است؟
پوزیتیویسم منطقی یک جنبش فلسفی دهه 1920 و 30 بود که می خواست روش شناسی methodology علم و ریاضیات را وارد فلسفه کند. به عنوان بخشی از این جاهطلبی، حلقه وین (به آلمانی Wiener Kreis) از پوزیتیویستهای منطقی تلاش کرد تا فلسفه را از متافیزیک پاک کند - که منظور آنها هر گونه گمانهزنی بود که با استفاده از روشهای علم مدرن تجربی ، آزمایش پذیر نبود. اعضای حلقه وین، از جمله رهبر آن موریتز شلیک، ادعاهای حدسی متافیزیک سنتی، بهویژه آنهایی که مبتنی بر مذهب هستند، را اشتباه false، نامطمئن Uncertain یا ستروَن sterile ( عقیم) معرفی می کردند . برای رودولف کارنپ، یکی دیگر از اعضای تأثیرگذار حلقه، « ( شبه )گزارههای pseudo statement متافیزیک برای توصیف حالتها state کاربرد ندارند. آنها، مانند شعر و موسیقی، «در حوزه هنر هستند و نه در حوزه تئوری»
(from ‘The End of Metaphysics?’ in Western Philosophy: An Anthology, edited by John Cottingham).
کارنپ با اطمینان اعلام کرد که دایره جدید فلسفه ماتریالیستی materialist علم ماتریالیستی , حذف افراط گرایانه متافیزیک آغاز شده ، که از دیدگاه آنتی متافیزیک های قبلی چندان ممکن نبود».
در واقع، پوزیتیویستهای منطقی، کلیه گمانهزنیهای غیرعلمی را بهکلی رد کردند، و این محدود به فلسفه نبود ، آنان اصرار داشتند که همه گزارهها و نظریهها به معنای واقعی کلمه بیمعنی هستند، مگر اینکه بتوان آنها را بهطور منطقی (ریاضیات و...) یا بصورت تجربی یا مشاهده بررسی کرد. این چیزیست که به اصطلاح اصل تأیید نام دارد. ای جی آیر عضو حلقه وین نبود، اما به شدت تحت تأثیر آن قرار گرفت و با کتاب " زبان، حقیقت و منطق خود" ، ایدههای آن را در دنیای انگلیسی زبان مطرح کرد. او استدلال میکرد که هر گزاره قابل تأییدی معنادار است (اگرچه ممکن است درست یا نادرست باشد)، و هر ادعای غیرقابل اثباتی، خواه در مورد علم یا متافیزیک یا وجود خدا، بیمعنی است. او گفت که ادعاهای مربوط به اخلاق نیز تأیید ناپذیر هستند، بنابراین تنها معنای آنها می تواند بیانگر نگرش های عاطفی ما باشد. بر اساس راستیآزمایی یا تایید پذیری، معنای هر گزاره در روش تأیید آن نهفته است.
به زودی، کارل پوپر در منطق اکتشاف علمی خود به مشکلی در راستی آزمایی verification یا تایید پذیری اشاره کرد: هیچ تعدادی از مشاهدات موافق با یک نظریه هرگز نمی تواند به طور قطعی و منطقی آن را اثبات کند. یک مثال کلاسیک این ادعا است که "همه قوها سفید هستند." حتی تعداد زیادی از مشاهده قوهای سفید این موضوع را ثابت نمی کند، اما حتی یک بار مشاهده یک قو غیر سفید آن را ابطال می کند (« ابطال گرایی falsify ). او استدلال کرد که «نظریهای که با هیچ رویداد قابل تصوری ابطال پذیر نباشد، غیرعلمی است. ابطال ناپذیری فضیلت یک نظریه نیست (آنطور که مردم غالباً فکر می کنند) بلکه یک رذیله است ... ملاک وضعیت علمی یک نظریه ابطال گرایی یا ابطال پذیری یا آزمایش پذیری آن است. بنابراین، برای پوپر، ابطال پذیری، نه تأیید پذیری، آزمونی است که علم اصیل را از آنچه پوپر «شبه علم» یا «متافیزیک» می نامد متمایز می کند.
در دومین مصاحبه از چهار مصاحبه بی بی سی با برایان مگی در مورد پوزیتیویسم منطقی و میراث آن، ای. آیر تاکید کرد که اعضای حلقه وین کار انیشتین در مورد نسبیت و همچنین نظریه کوانتومی جدید را به عنوان تأییدی بر رویکرد خود دیدند . به نظر می رسد که جایگزینی فیزیک نیوتنی با نظریه نسبیت عام آلبرت اینشتین تأثیری انقلابی بر پوزیتیویسم منطقی داشته است. همانطور که جان ارمن می نویسد، «بررسی مختصر تاریخ واقعی پوزیتیویسم منطقی نشان می دهد که یکی از اساسی ترین الهامات آن دقیقاً همین انقلاب اینشتینی است. نوشتههای اولیه پوزیتیویستهای منطقی – بهویژه شلیک، رایشنباخ، و کارنپ – همگی بر نظریه نسبیت تمرکز دارند، نظریهای که تأثیر انقلابیاش به صراحت در جریان منازعه علیه فلاسفه پیشین آنها ، دیده میشود.
(Inference, Explanation and Other Frustrations, p.85, 1992)
🆔 @phys_Q
قسمت نخست
راسن واسیلوف جونیور میپرسد آیا فیزیک مدرن بیش از حد متافیزیکی (metaphysics - فرا فیزیکی) شده است؟
پوزیتیویسم منطقی یک جنبش فلسفی دهه 1920 و 30 بود که می خواست روش شناسی methodology علم و ریاضیات را وارد فلسفه کند. به عنوان بخشی از این جاهطلبی، حلقه وین (به آلمانی Wiener Kreis) از پوزیتیویستهای منطقی تلاش کرد تا فلسفه را از متافیزیک پاک کند - که منظور آنها هر گونه گمانهزنی بود که با استفاده از روشهای علم مدرن تجربی ، آزمایش پذیر نبود. اعضای حلقه وین، از جمله رهبر آن موریتز شلیک، ادعاهای حدسی متافیزیک سنتی، بهویژه آنهایی که مبتنی بر مذهب هستند، را اشتباه false، نامطمئن Uncertain یا ستروَن sterile ( عقیم) معرفی می کردند . برای رودولف کارنپ، یکی دیگر از اعضای تأثیرگذار حلقه، « ( شبه )گزارههای pseudo statement متافیزیک برای توصیف حالتها state کاربرد ندارند. آنها، مانند شعر و موسیقی، «در حوزه هنر هستند و نه در حوزه تئوری»
(from ‘The End of Metaphysics?’ in Western Philosophy: An Anthology, edited by John Cottingham).
کارنپ با اطمینان اعلام کرد که دایره جدید فلسفه ماتریالیستی materialist علم ماتریالیستی , حذف افراط گرایانه متافیزیک آغاز شده ، که از دیدگاه آنتی متافیزیک های قبلی چندان ممکن نبود».
در واقع، پوزیتیویستهای منطقی، کلیه گمانهزنیهای غیرعلمی را بهکلی رد کردند، و این محدود به فلسفه نبود ، آنان اصرار داشتند که همه گزارهها و نظریهها به معنای واقعی کلمه بیمعنی هستند، مگر اینکه بتوان آنها را بهطور منطقی (ریاضیات و...) یا بصورت تجربی یا مشاهده بررسی کرد. این چیزیست که به اصطلاح اصل تأیید نام دارد. ای جی آیر عضو حلقه وین نبود، اما به شدت تحت تأثیر آن قرار گرفت و با کتاب " زبان، حقیقت و منطق خود" ، ایدههای آن را در دنیای انگلیسی زبان مطرح کرد. او استدلال میکرد که هر گزاره قابل تأییدی معنادار است (اگرچه ممکن است درست یا نادرست باشد)، و هر ادعای غیرقابل اثباتی، خواه در مورد علم یا متافیزیک یا وجود خدا، بیمعنی است. او گفت که ادعاهای مربوط به اخلاق نیز تأیید ناپذیر هستند، بنابراین تنها معنای آنها می تواند بیانگر نگرش های عاطفی ما باشد. بر اساس راستیآزمایی یا تایید پذیری، معنای هر گزاره در روش تأیید آن نهفته است.
به زودی، کارل پوپر در منطق اکتشاف علمی خود به مشکلی در راستی آزمایی verification یا تایید پذیری اشاره کرد: هیچ تعدادی از مشاهدات موافق با یک نظریه هرگز نمی تواند به طور قطعی و منطقی آن را اثبات کند. یک مثال کلاسیک این ادعا است که "همه قوها سفید هستند." حتی تعداد زیادی از مشاهده قوهای سفید این موضوع را ثابت نمی کند، اما حتی یک بار مشاهده یک قو غیر سفید آن را ابطال می کند (« ابطال گرایی falsify ). او استدلال کرد که «نظریهای که با هیچ رویداد قابل تصوری ابطال پذیر نباشد، غیرعلمی است. ابطال ناپذیری فضیلت یک نظریه نیست (آنطور که مردم غالباً فکر می کنند) بلکه یک رذیله است ... ملاک وضعیت علمی یک نظریه ابطال گرایی یا ابطال پذیری یا آزمایش پذیری آن است. بنابراین، برای پوپر، ابطال پذیری، نه تأیید پذیری، آزمونی است که علم اصیل را از آنچه پوپر «شبه علم» یا «متافیزیک» می نامد متمایز می کند.
در دومین مصاحبه از چهار مصاحبه بی بی سی با برایان مگی در مورد پوزیتیویسم منطقی و میراث آن، ای. آیر تاکید کرد که اعضای حلقه وین کار انیشتین در مورد نسبیت و همچنین نظریه کوانتومی جدید را به عنوان تأییدی بر رویکرد خود دیدند . به نظر می رسد که جایگزینی فیزیک نیوتنی با نظریه نسبیت عام آلبرت اینشتین تأثیری انقلابی بر پوزیتیویسم منطقی داشته است. همانطور که جان ارمن می نویسد، «بررسی مختصر تاریخ واقعی پوزیتیویسم منطقی نشان می دهد که یکی از اساسی ترین الهامات آن دقیقاً همین انقلاب اینشتینی است. نوشتههای اولیه پوزیتیویستهای منطقی – بهویژه شلیک، رایشنباخ، و کارنپ – همگی بر نظریه نسبیت تمرکز دارند، نظریهای که تأثیر انقلابیاش به صراحت در جریان منازعه علیه فلاسفه پیشین آنها ، دیده میشود.
(Inference, Explanation and Other Frustrations, p.85, 1992)
🆔 @phys_Q