🎙 مردی که نفسش را کشت
صادق هدایت در یکی از داستانهای کوتاهش به نام «مردی که نفسش را کشت» حکایت معلم جوانی به نام «میرزا حسینعلی» را میگوید که دوست دارد به مراتب والای عرفانی برسد و راز هستی را کشف کند. این داستان را میتوانیم از نمونههای بدگمانی فلسفی هدایت بدانیم که در آن «چون آب برآمدیم و چون باد شدیم» و دیگر نباید در پی حقیقتی والاتر از آنچه میبینیم باشیم. من سیر داستان را نامعقول میبینم، شما چهطور؟
__________________
@pezhvaak_ch
صادق هدایت در یکی از داستانهای کوتاهش به نام «مردی که نفسش را کشت» حکایت معلم جوانی به نام «میرزا حسینعلی» را میگوید که دوست دارد به مراتب والای عرفانی برسد و راز هستی را کشف کند. این داستان را میتوانیم از نمونههای بدگمانی فلسفی هدایت بدانیم که در آن «چون آب برآمدیم و چون باد شدیم» و دیگر نباید در پی حقیقتی والاتر از آنچه میبینیم باشیم. من سیر داستان را نامعقول میبینم، شما چهطور؟
__________________
@pezhvaak_ch