Postlar filtri


تو روز جهانی بغل کردن.

گویی تسلی آغوشت فراموشم شده، انگار هرگز چشمت من را ندیده بود اما من در آن ژرفای خودم را دیدم.


کِل کشیدن را از معده‌ام آموختم، میراث آشفتگی اعصاب.




به چه چیزی میتوانم سوگند یاد کنم؟


همچو گل ترسم که دلتنگی فراموشم شود
ورنه من هم می‌توانم در گلستان وا شوم


تو همونی که یه روز، میخواستی خورشیدو با دست بگیری؛


نقطه ویرگول؛ dan repost
اگر می‌خواهی ارزش خویش بدانی،
بنگر که به چه چیز دل بسته‌ای!!


شیخ بهایی


فرصت‌ها در میان آشفتگی و تشویش پنهان شده‌اند.


تلاطم dan repost
«هرجا که زندگی باشه؛ مرگ هم هست!!»


Video oldindan ko‘rish uchun mavjud emas
Telegram'da ko‘rish




«ریکشن های شما، لبخندی است که بر دل‌ها می‌نشیند، و این عمل نیکو، نزد خداوند گرامی است.»


فردا یکی از سخت ترین امتحانای پایانترم رو دارم، تا یک ساعت قبل شروع امتحان باید تمام سریال های این سه ماه که ندیدم رو تموم کنم.


من تنها سوالی که از خدا میپرسم، حالشه.


اگه ازت حالمو پرسیدن بگو نمی‌دونم، هر جوابی غیر این از واقعیت دوره.


احساس رهایی از نقطه‌ای رو دارم که هیچوقت اونجا نبودم.


تلاطم dan repost
وقتی مریض شدم توقع داشتم همه حواس‌شون فقط به من باشه. ولی بعد فهمیدم آدما باید زندگی خودشون‌رو بکنن و اگه شد و دوست داشتن گاهی کنارم باشن. کنارم باشن و بی‌حوصله باشن، کنارم باشن و دعوا کنن، کنارم باشن و شاد باشن، کنارم باشن و زندگی معمولی‌شون‌رو بکنن...کنارم باشن، همین که گاهی باشن بسه.

"جهان با من برقص"


گر ببینی ناکسان بالا نشینند صبر کن
روی دریا کف نشیند، قعر دریا گوهر است


گاهی خواب برای پناه کافی نیست، بیداری نیز از بار اضافی ذهن خسته شده.
چه چیزی ما را وادار می‌کند از واقعیت فرار کنیم، اما همچنان از تداوم خواب نیز گریزان باشیم؟


ترجیح میدم بگویم «شکر وجودت»
که شاید آن حس خوب فقط برای من نبوده است.

20 ta oxirgi post ko‘rsatilgan.