برای‌دلبر؛ که‌جان‌فرسود‌ازاو.


Kanal geosi va tili: Eron, Forscha
Toifa: ko‘rsatilmagan


برای او!‌

Связанные каналы

Kanal geosi va tili
Eron, Forscha
Toifa
ko‘rsatilmagan
Statistika
Postlar filtri




شب. dan repost
فکر کردی آدم یادش میره آخه؟ هی موقع رفتن گفتی داد نزن دیوونه گریه نکن یادت میره. هی نگفتم یادم نمیره؟ هی برات مهم نبودم. اصلا عین خیالته که دل کسی برات تنگ شه؟ نیس. موقع رفتن کفشات سفید بود. میخواستم نفرینت کنم که داری با غصه ها تنهام میزاری ولی دلم نیومد،از خدا خواستم کفشای سفیدت گِلی شن دلت بسوزه ولی من که میدونستم،کسی که یه آدمو اونجوری راحت کنار بزاره کفش که براش چیزی نیس دیگه. خوبی الان؟ بخندیا.. فدا سرت اصن غمت نباشه. همشو درست میکنم تو بخند غم به دلت راه نده. مراقب کفشاتم باش گِلی نشن..

@NightWriting


راستش من هنوزم وقتی دلم برای تو تنگ میشه میرم لب پنجره می‌شینم نیگا میکنم.گاهی وقتا خیلی طول می‌کشه تا یادم بیاد، بعضی وقتا باید چشمامو ببندم و دور بشم از هرچی که هست، بیشتر وقتام از قبل یادمه. قول دادم بهت ولی من همه چیو یادمه هنوز.. پنجره رو باز میکنم شاید بشنومت که میگی تا وقتی اونجوری نگات میکنم نمیتونی بری.. دستمو میذارم رو چشمام میگم برو. اگه بری دیگه با چشای اونجوریم نیگات نمیکنم؟ من همیشه فقط تورو نگات میکنم، تورو میبینم.. داد میزنی که : پنجره رو ببند، زمستونه، سرده. "میرم، درست تو یه شب برفی.. برف نو، آرومه، شاده، رفتن بهتره... همه آلودگیست این ایام."
سیگار داری؟!


که اشک‌هایت را در چشم من ریخته‌ای انگار...




نگاش کردم گفتم ببین؛ حتی اگه تو یه تیکه‌ی بزرگ از سیاهی باشی پس اینجوری از دید من تاریکی از نور خیلی زیبا تره.


نیلی: شاید روزی بخاطر یه اتفاق، بازم همدیگه رو دیدیم.
بابی: میشه بگی اون اتفاق کجا ممکنه بیفته؟ تا من، حتما اونجا باشم.


جدیدیه از من بهتره ، می‌دونم.. دیدم تو عکسا
ببخش اگه نبودم اونی که می‌خواستی؛ دوست داشتم باشم، بلد نبودم...
توام دیگه فکر من نباش، غصه نخور
نیا از پشت میله‌های آسایشگاه یواشکی نیگام کن، خوبم... خیال کن دیوونه یه شب خوابید تو حوض خالی، مورچه ها خاک ریختن روش، کلاغ واسش مرثیه خوند. برف اومد... همه یادشون رفته منو. توام بخند و بگذر و فراموش کن..
حالا که تموم شده، بذار این خط آخر نامه بگم برات
می‌ارزید،
اون روزا به این شبا می‌ارزید
گفتم که بدونی پشیمون نیستم
خسته‌م، می‌خوام چهارتا پاییز بخوابم...


[من دلخوشم به ماه غم‌انگیزم،
جایی به آفتاب نخواهم داد.]


با تیغ و قرص‌هام گلاویزم؛
افسردگیِ آخرِ پاییزم


بگذار تا کویر شود قلبم،
آن چشمه‌ام که آب نخواهم داد


در من هزار گریه‌ی بیدار است،
این‌بار دل به خواب نخواهم داد




بیداری؟ پاشو فرار کنیم از این دیوونه خونه.


پس چشماش چی؟ چشماش..




من خیلی وقت پیش دویدم، موقعی که تو خوابیده بودی. چرا بیدارت نکردم؟ چون خودتو زده بودی به خواب، زورم نرسید از خوابِ الکی‌ بیدارت کنم. حالا فقط خسته‌م و نمی‌دونم من ‌هم الکی خوابیدم و تو هم داری می‌دوی یا نه. این‌بار دیگه حتی زورم به خودم نمی‌رسه، دلم می‌خواد همه چیزو متوقف کنم، بیام چشماتو ببوسم، لبخندتو توی ذهنم نگه‌دارم و به اندازه‌ی چند سال بخوابم، اما زورم به همینم نمی‌رسه؛ از خودم می‌پرسم "می‌تونی ادامه بدی؟" جواب میدم نه! و ادامه میدم. می‌بینی؟ باز صبح میشه و باز تو لبخند میزنی و ازم می‌پرسی که حالت خوبه؟ و آره، من همیشه حالم خوبه و همیشه دوستت دارم و من همیشه گم میشم و همیشه تورو گم میکنم...


Video oldindan ko‘rish uchun mavjud emas
Telegram'da ko‘rish


دقیقاااا


هورا؟ :)

20 ta oxirgi post ko‘rsatilgan.

90

obunachilar
Kanal statistikasi