Aasoo - آسو


Kanal geosi va tili: Eron, Forscha
Toifa: Ta’lim


@Nashraasoo
فرهنگ، اجتماع و نگاهی عمیق‌تر به مباحث امروز
تماس با ما:‌ 📩
editor@aasoo.org
🔻🔻🔻
آدرس سایت:
aasoo.org
اینستاگرام:
instagram.com/NashrAasoo
فیس‌بوک:
fb.com/NashrAasoo
توییتر:
twitter.com/NashrAasoo

Связанные каналы  |  Похожие каналы

Kanal geosi va tili
Eron, Forscha
Statistika
Postlar filtri


سیامک پورزند، شور امیدی که به مسلخ کشانده شد، به روایت مهرانگیز کار🔺

✍️ سیامک پورزند، روزنامه‌نگار ۸۰ ساله، نهم اردیبهشت‌ماه ۱۳۹۰ پس از سال‌ها بازداشت و شکنجه، خودش را از بالکن آپارتمانش در تهران به پایین پرتاب کرد و جان‌ باخت. مهرانگیز کار، همسر سیامک پورزند که وکیل دادگستری و یکی از حقوق‌دانان نامدار در جنبش زنان ایران است، می‌گوید اتفاقاتی که برای سیامک پورزند افتاد نه فقط سرنوشت او و خانواده‌اش بلکه سرنوشت بسیاری را در ایران تغییر داد.
او با نوشتن کتاب «سیامک پورزند، روزنامه‌نگاری که قرار شد خودکشی کند» که به تازگی از سوی نشر باران در سوئد منتشر شده، آنچه بر همسرش گذشته را به عنوان نمونه‌ای از پرونده‌های نقض حقوق بشر در جمهوری اسلامی ایران بررسی کرده است.

@NashrAasoo 💭


تمام آنچه داشتم نیستی بود؛ نگاهی به چهار فیلم مستند در برلیناله 🔻

🎬 کلود لانزمن، نویسنده و کارگردان فرانسوی، ۱۲ سال از زندگیِ خود را صرف تولید مستند «شوا» (Shoah) کرد ــ فیلم ۹ ساعته‌ای که بدون استفاده از تصاویر آرشیوی، هولوکاست را از زبان شاهدان، بازماندگان و عاملانِ آن روایت می‌کند. «شوا»، که در سال ۲۰۲۳ در فهرست برنامه‌ی «حافظه‌ی جهانی یونسکو» ثبت شد، به گفته‌ی بسیاری از صاحب‌نظران نحوه‌ی روایت از هولوکاست را دیگرگون کرد و یکی از بهترین فیلم‌های مستند تاریخ سینما به شمار می‌رود.

چهل سال پس از اولین نمایش «شوا» و هشتاد سال بعد از آزادسازی اردوگاه‌های کار اجباری و پایان جنگ جهانی دوم، فیلم جدیدی درباره‌ی نحوه‌ی تولید این فیلم مستند در برلیناله به نمایش در آمد. «تمام آ‌نچه داشتم نیستی بود»، ساخته‌ی گیوم ریبو، با تکیه بر کتاب خاطرات لانزمن، خرگوش پاتاگونیا، و با استفاده از بیش از ۲۲۰ ساعت تصاویر منتشرنشده از فیلم اصلی تولید شده است و تردیدها و دشواری‌های لانزمن و استقامتِ او در راه خلق شاهکارش را به تصویر می‌کشد.

برای مثال، لانزمن بعد از شرکت در جلسه‌های تأمین مالیِ «شوا» و ناکامی در جذب سرمایه از آمریکا می‌گوید که در این جلسات بیش از هر چیزی از او می‌پرسند که پیام این فیلم چیست. «اگر می‌گفتم که پیام فیلم "دیگر نه هرگز!" یا "عشق به یکدیگر‌" است دلارها به سویم سرازیر می‌شد. اما چنین چیزی نگفتم، چون نمی‌دانستم که پیام شوا چیست. هنوز هم نمی‌دانم.»

ریبو توضیح می‌دهد که مشکل اصلیِ لانزمن این بود که اکثر اردوگاه‌ها نابود شده بودند. او می‌گوید: «جز ویرانه‌ها و سیم‌های خاردار، چیزی باقی نمانده است.» و اضافه می‌کند که صرفاً با دیدار از مکان‌های سابق این اردوگاه‌ها نمی‌توان چیزی را که در آنجا رخ داده است، درک کرد. در ابتدای «تمام آنچه داشتم نیستی بود»، صدای لانزمن را می‌شنویم که می‌گوید: «می‌خواستم فیلم بگیرم، اما تمام آنچه داشتم نیستی بود.» لانزمن برای کنار هم قرار دادن شواهد، تصمیم می‌گیرد که بازماندگان، عاملان و شاهدان را بیابد و با آنها مصاحبه کند. کاری که ناممکن به نظر می‌رسید. زیرا از یک سو، بازماندگان متأثر از زخم‌هایی عمیق بودند، و از سوی دیگر، عاملانِ جنایت مصمم بودند که از عدالت بگریزند. عنوان فیلم، علاوه بر این نقل قول از لانزمن، به موضوع فیلم، یعنی «مرگ»، اشاره می‌کند. این فیلم که با استقبال منتقدان روبه‌رو شد، هم‌زمان می‌تواند مکمل و مقدمه‌ای بر شاهکار جاودانه‌ی لانزمن باشد.

💭 @NashrAasoo


هفتادوپنجمین جشنواره‌ی فیلم برلین پس از نمایش بیش از ۲۰۰ فیلم در بخش‌های مختلف پایان یافت. برلیناله هر سال بیش از ۳۰۰ هزار تماشاگر دارد و یکی از بزرگ‌ترین جشنواره‌های سینمایی دنیا به شمار می‌رود. آنچه در ادامه می‌خوانید مروری است بر چهار فیلم مستند که در دوره‌ی اخیر این جشنواره به نمایش در آمد.

aasoo.org/fa/articles/5094
@NashrAasoo 🔺


«نه قربانیان، نه جلادان»، سلسله مقالاتی از آلبر کامو

✍️ «آلبر کامو، نویسنده و روشنفکر فرانسوی، در ابتدا از محاکمه و مجازات همکاران رژیم ویشی پس از جنگ جهانی دوم حمایت کرد. اما به‌تدریج دریافت که عدالت در حال تبدیل‌شدن به انتقام است. با گسترش اعدام‌ها، او به این نتیجه رسید که خشونت دولتی، حتی در قالب عدالت، خود یک چرخه بی‌پایان از قربانی و جلاد ایجاد می‌کند.»

@NashrAasoo 💭


با مرگ زبان‌ها چه چیزی را از دست می‌دهیم؟

✍️ جرالد روش، زبان‌شناس، اشاره می‌کند که جنبش‌های زبانی «اغلب شکل ملی‌گرایانه پیدا می‌کنند و در تلاش برای کسب یا ایجاد قدرت حکومتی برای ملت خودشان منطق یک ملت، یک زبان، یک سرزمین را بازتولید و در این فرآیند زبان‌ اقلیت‌های ضعیف‌تر از خود را سرکوب می‌کنند.» نمونه‌ای که روش به آن اشاره می‌کند، مبارزه‌ی استقلال‌طلبانه‌ی تبت است که به یک «جنبش زبان پدری خالص» دامن زده و ضمن تمرکز بر زبان تبتی استاندارد، زبان‌ها و گویش‌های دیگر تبت را نادیده می‌گیرد.

@NashrAasoo 💭

2.8k 0 34 13 29

کاردانان عرصه‌ی سیاست🔺

✍ هم‌نسلان سفیدپوست لیبرال جوان من بدون آن که خود متوجه باشند، شاهد وقوع تدریجی انقلابی چندبعدی و فراگیر بودند. به دنبال برنامه‌های تبعیض مثبت برای دانشجویان سیاه‌پوست، با غلیان فمینیسم مواجه شدیم. در خلال یک نسل، زنان از گروهی اقلیت در کلاس‌های درسی دانشگاه به اکثریت مبدل شدند. دخترانی که در دبیرستان با آنها آشنا شده بودیم اکنون زنانی جوان در حال کشف سکسوالیته‌ی خود و به چالش کشیدن سکسوالیته‌ی ما بودند. در خارج از دانشگاه و در سطح جامعه، تغییری در قانون مهاجرت که چندان توجه‌ها را برنینگیخت درهای کشور را بر روی آن دسته از مهاجران آسیایی، کارائیبی و آفریقایی گشود که تا دهه‌ی ۱۹۲۰ امکان ورود به آمریکا را نداشتند. در همین دوران، حکومت‌های لیبرال دموکرات شروع به جرم‌زدایی از همجنس‌گرایی کردند. همان‌طور که پی‌یر ترودو در سال ۱۹۶۷ اعلام کرد «دولت هیچ‌ جایی در رختخواب مردم ندارد.» کانادایی که در آن بزرگ شده بودم سفیدپوست و به شکلی بی‌پروا دگرجنس‌گرا بود. در سال ۱۹۸۰ من در جامعه‌ای چندنژادی و از نظر جنسیتی متکثر زندگی می‌کردم و با شهروندانی جدید از سراسر جهان همکار بودم. این انقلاب چندبعدی که هنوز هم تداوم دارد به بزرگ‌ترین دستاور لیبرال عصر من مبدل شد اما وظیفه‌ی لیبرال‌ها را که یافتن راهی میانه بین دو سر طیف بود، به غایت پیچیده کرد.

✍ سفیدپوستانِ واجدصلاحیت و فرادستِ هم‌نسل من متوجه نبودند که این نظم چندنژادی جدید، سفیدپوستان فرودست را تهدید می‌کرد و حتی خیانتی در حق آنان بود. در مواجهه با آنچه که تصور می‌کردیم نژادپرستی و جنسیت‌گرایی سفیدپوستانه است، اما در حقیقت عمدتاً یک ترس بود، به منظور تحمیل یک هنجار فرهنگی جدید شروع به ترویج دستورالعمل‌هایی برای گفتار و رفتار کردیم. تحمیل تکثر به بهای آزادی تمام شد، آزادیِ ناخرسندی از گرایش‌های لیبرال. لیبرالیسمی که ارزش بارز آن باید آزادی باشد صنعت شمول‌گرایی‌ و تکثری ابداع کرد که هرچند احتمالاً اصل راهنمای آن عدالت بود اما ابزار اجرا و پیشبرد آن شامل شرمسارسازی در ملأ عام و طرد بود. ما این امر بدیهی را کنار گذاشتیم که استدلال‌ها، فارغ از نژاد یا خاستگاه کسانی که آنها را اقامه می‌کنند، می‌توانند درست یا نادرست باشند. شروع به ترویج این ایده کردیم که درستی استدلال‌ها مبتنی بر جنسیت، نژاد، طبقه، خاستگاه یا سرگذشت (سرکوب، تبعیض، خشونت خانوادگی) افرادی است که آنها را مطرح می‌کنند. ارزشی که تکثر و شمول‌گرایی برایمان پیدا کرد باعث شد تا اهمیتی را که برای خودِ حقیقت قائل بودیم به تدریج کنار بگذاریم.

✍ در شب برگزاری انتخابات سال ۲۰۱۱، حزب ما سخت‌ترین شکست تاریخ خود را تجربه کرد و من کرسی پارلمانم را از دست دادم ــ نتیجه‌ای که در این سال‌ها برایم حکم داوری درباره‌ی خودم و همچنین لیبرالیسمی را داشته که اجازه داده است اسیر نخوت خودش شود. درسی که گرفتم این بود که علت ماندگاری لیبرالیسم این است که راه و روش زندگی و مجموعه‌ای از ارزش‌ها است که به ما می‌گوید باید چگونه آدمی باشیم. این همان چیزی است که موجب تاب‌آوری پنهان لیبرالیسم می‌شود و این قابلیت را به آن می‌دهد که پس از ناکامی‌های سیاسی دوباره از نو خود را بسازد. اگر هدفمان بازسازی لیبرالیسم است باید معنای سابق آن را احیاء کنیم. روزگاری لیبرالیسم مترادف با سخاوت بود. مرام لیبرالیسم به ما می‌گوید که از دیگران بهتر نیستیم اما بدتر هم نیستیم. آنچه برای لیبرال‌ها ارزش محسوب می‌شود باید در دسترس همگان باشد. یک فرد لیبرال دوست دارد سخاوتمند، گشوده، واقف به امکان‌های جدید و مایل به یادگیری از هر کسی باشد. ما دوست داریم هر ثروت و موفقیتی را که داریم با دیگران سهیم شویم، مهمان‌نواز باشیم و هنگامی که کسی با مشکل مواجه می‌شود از او حمایت می‌کنیم. زمانی که ایده‌های فردی دیگر از ایده‌های ما بهتر باشد، می‌دانیم که باید نظرمان را تغییر دهیم.

@NashrAasoo 💭


«در اواخر دهه‌ی ۱۹۹۰، محافظه‌کاران شروع کردند به بهره‌برداری از خشم و بیزاری نادیده‌گرفته‌شدگان. راست اقتدارگرا دریافته بود که می‌توان بر مبنای تحقیر و استهزای جهل و بی‌تدبیری نخبگان لیبرال سیاست جدیدی بنا کرد. آنها به راه‌حل نیازی نداشتند؛ تنها دامن زدن به خشم مردم کافی بود. اکنون ما آماج حملات این خشم بودیم. برای به دست آوردن اعتماد کسانی که نارضایتی‌شان را نادیده گرفته بودیم چه کار باید کرد؟»

aasoo.org/fa/articles/5080
@NashrAasoo 🔻


فیلم‌های ایرانی در فستیوال‌های جهانی ــ بخش اول

🎙شبنم طلوعی در این پادکست از فیلم‌های ایرانی در جشنواره‌‌های جهانی می‌گوید.

پژوهشگر و نویسنده: مسعود امیروند
اجرا و تدوین: شبنم طلوعی
تهیه کننده: آسو

در بخش اولِ این پادکست از صدای فیلم‌های زیر و نیز دو گفت‌وگو استفاده شده است:

دانه‌ی انجیر معابد کار محمد رسول‌اف
شرایط کار مریم کشاورز
کورش کبیر کار مصطفی فرزانه
یک آتش کار ابراهیم گلستان
خانه سیاه است کار فروغ فرخزاد
قیصر کار مسعود کیمیایی
گاو کار داریوش مهرجویی
استعاذه کار محسن مخملباف
بن بست کار پرویز صیاد

🔸صدای مری آپیک برگرفته از پادکستِ «صدای زن در کارهای مری آپیک» برای آسو در گفتگو با شبنم طلوعی.

🔸صدای پرویز صیاد برگرفته از پادکستِ «صحنه» برای رادیو فردا در گفتگو با بابک غفوری‌آذر.

🎙 پادکست‌های آسو در اپ‌های پادگیر با شناسه‌ی NashrAasoo در دسترس هستند.

[Castbox] [Google] [Spotify] [Apple]
@NashrAasoo


شبنم طلوعی در این پادکست از فیلم‌های ایرانی در جشنواره‌‌های جهانی می‌گوید.

aasoo.org/fa/podcast/5091
@NashrAasoo 🔻


توانا بود هر که درست و زیاد ائتلاف کند🔺

«چول‌سونگ لی استاد دانشگاه سوگانگ در کره‌ی جنوبی و استاد سابق دانشگاه شیکاگو در دو دهه‌ی اخیر به بررسی دولت رفاه و نقش اتحادیه‌های کارگری و شبکه‌های جامعه‌ی‌مدنی در انبساط یا انقباض سیاست‌های رفاهی در دنیا و خصوصاً جهان جنوب پرداخته است. برای نشان دادن اهمیت شکل‌بندی‌های متفاوت از ائتلاف‌ها و همبستگی‌های اجتماعی، لی بحثش را بر سیاست‌های رفاهی و اجتماعی دولت‌ها متمرکز می‌کند. او می‌خواهد ببیند چه نوع ائتلاف‌و همبستگی‌های اجتماعی این قابلیت را دارند که منجر به گسترش سیاست‌های اجتماعی و رفاهی شوند.»

@NashrAasoo 💭


Video oldindan ko‘rish uchun mavjud emas
Telegram'da ko‘rish
🎬 پادکست «فیلم‌های ایرانی در فستیوال‌های جهانی»، به زودی از آسو...

@NashrAasoo 💭


«نه قربانیان، نه جلادان»، سلسله مقالاتی از آلبر کامو 🔻

✍ کامو در پاییز ۱۹۴۳، در حالی که به‌تازگی از یکی از حملات بیماری سل بهبود یافته‌ بود، به نهضت مقاومت فرانسه پیوست و به نگارش مقالاتی برای روزنامه‌ی زیرزمینیِ «کُمبا» (نبرد) رو آورد. آن روز‌ها، مقارن بود با پایان جنگ جهانی دوم. فرانسه تازه از اشغال نازی‌ها بیرون آمده بود و دادگاه‌های تصفیه برای محاکمه‌ی مأموران برجسته‌ی رژیم ویشی، و شبه‌نظامیان و ژورنالیست‌ها و روشنفکرانی که، از نظر ایدئولوژیک، با آنان همدستی کرده بودند به‌راه افتاده بود. کامو، در ابتدا، به نام عدالت از این دادگاه‌ها حمایت کرد. در اواخر ۱۹۴۴، کامو وارد بحث‌هایی پردامنه با فرانسوا موریاک، نویسنده و روزنامه‌نگار شهیر فرانسوی، بر سرِ گذشت یا اجرای عدالت در چنین مواردی شد. موریاک معتقد بود که تصفیه‌های اخیر، اساساً نگران‌کننده هستند، زیرا در آنها بیش از آنکه به مسئله‌ی عدالت توجه شود، دغدغه‌ی قصاص است که خودنمایی می‌کند.

✍ فقط چند هفته کافی بود تا دادگاه‌های تصفیه، کامو را نیز نسبت به اجرای عدالت ناامید سازند. در جریان تصفیه، صدها نفر کشته شدند و به زبان کامویی، «قتل، اندک اندک، به‌امری دوست‌داشتنی» و «جنایتی دلپذیر»مبدل گردید. کامو و بسیاری دیگر به‌زودی دریافتند که عدالت به‌شکل وارونه‌ای اِعمال می‌شد: در مورد جرائم سبک‌تر، تقریباً در تمام موارد، عدالت سریعاً و شدیداً اجرا می‌شد اما در مورد جرائم سنگین، اجرای عدالت به‌طرز دردآوری، کُند و آسان‌گیر عمل می‌کرد.بی‌عدالتی در دادگاه‌های تصفیه سبب شد که کامو اساساً در مورد مشروعیت مجازات اعدام تردید کند و او را به سوی مخالفت قطعی با اعدام سوق دهد. او در این هنگام، طوماری را برای جلوگیری از اعدام روبر برازیاک، امضا کرد. (سیمون دوبووار و ژان پل سارتر از امضای این طومار خودداری ورزیدند.) برازیاک یکی از بدنام‌ترین روشنفکرانی بود که با نازی‌ها همکاری کرده بود و کامو به‌شدت از او بیزار بود؛ بنابراین امضای کامو، نه به جهت حمایت از او، بلکه برای متوقف‌ساختن جریان اعدام‌ها بود. کامو حتی در مورد اعدام افرادی که در نظر او شنیع‌ترین جنایات را انجام داده بودند به تردید افتاد. مسئله این بود که وقتی چرخه‌ی اعدام‌ها به راه می‌افتاد حد یقفی در کار نبود.

✍ به‌باور من، خشونت امری است اجتناب‌ناپذیر. این را سال‌های اِشغال به من آموخته است ... پس بر آن نیستم که بگویم باید کاربرد هر نوع خشونتی را منع کرد؛ گو آنکه این امر، ایدئال ولی اتوپیایی است. ادعای من، تنها این است که نباید زیر بار پذیرش هر گونه مشروعیت‌دهی به خشونت برویم ... خشونت در عین ناگزیربودن، ناحق و توجیه‌ناپذیر است. به گمانم لازم است که در همه حال، سرشت استثنائی خشونت را مد نظر داشته باشیم و آن را با تبعید به محدوده‌هایی خاص، در تنگنا قرار دهیم ... در جهانی که مردم تحت استیلای استدلال‌های معارض در دفاع از وحشت‌آفرینی و انجام ترور هستند، به‌باور من، باید به توسن خشونت لگام بزنیم، تا وقتی ناگزیر از آن شدیم، بتوانیم محصورش کنیم و با محدودساختن افراط‌ها و تفریط‌ها در کاربرد آن، اثرات دهشتناکش را مهار نماییم. من از خشونتی که راحت اِعمال شود سخت بیمناکم.

@NashrAasoo 💭

5k 0 100 4 41

«در ابتدا، کامو از اعدام‌ها دفاع می‌کرد زیرا می‌خواست برای «قربانیان» کاری بکند؛ اما بعد متوجه شد که تعهد او به قربانیان، نه انتقام‌کشیدن، بلکه بزرگداشت یاد آنان به طریقی کاملاً متفاوت است: از طریق مخالفتی قاطع با مجازات اعدام، که در نظر کامو، برابر با «قتلی» بود که به نام قربانیان، و یا به نام دولت و ملت انجام می‌شد. انتقام در شکل فردی، یا قصاص در شکل جمعی و دولتیِ آن، چیزی را در وجود قربانیانِ پیشین می‌کُشت و ذره‌ذره آنان را به جلادانی تازه بدل می‌گرداند.»

aasoo.org/fa/articles/5089
@NashrAasoo 🔻


ایران به کجا می‌رود؟
✍️چنگیز پهلوان در گفت‌وگو با بهروز آفاق

«ما ناچاریم قبول کنیم که نمی‌توانیم هیچ‌کس را به‌خاطر دینش، زبانش، قومیتش و به‌خاطر هر تبعیض دیگری از شهروندی ایران محروم کنیم. وقتی اساس را بر روی شهروندی بنا می‌کنیم یعنی قبول می‌کنیم همه برابرند و دیگر نمی‌توانیم مثل مشروطیت یک دین دولتی داشته باشیم. این تحول را خود آقایون ایجاد کردند و نشان دادند که با فقه دوازده‌امامی قادر نیستند همه‌ی قوانین لازم را به‌درستی طرح کنند. اکثریت مردم شیعه هستند، بسیار خوب شیعه بمانند، اما نمی‌توانند دین دیگران را از مردم بگیرند. باید همه از نظر شهروندی برابر باشیم و در مجلس مؤسسان نیرویی به وجود آید که همه‌ی ایرانیان را برابر بداند.»

@NashrAasoo 💭

3.5k 0 53 55 51

نوریه علویه مولان؛ زنی در تقاطع دو ناسیونالیسم🔻

✍ نوریه علویه مولان سیموک در سال ١٨٩٣ میلادی در خانواده‌ای چرکس به دنیا آمد. نوریه در شش‌سالگی از طریق مردی به نام حاجی ابلوس بیگ به حرمسرای سلطان عبدالحمید دوم در کاخ ایلدیز استانبول سپرده شد. نوریه در کاخ به تحصیل مشغول شد و آداب معاشرت درباری را آموخت و در سال ۱۹۰۶ میلادی در سیزده‌سالگی بنا بر قوانین حرمسرای کاخ با هولوس افندی، برادر رضاعی سلطان، ازدواج کرد که در آن زمان ۷۶ ساله بود. دو سال بعد با پیروزی مشروطه‌خواهان تنظیمات عثمانی آغاز شد، دوره‌ای که هم‌زمان بود با اصلاحاتی در زمینه‌ی قوانین ازدواج، طلاق، چندهمسری و نیز حق تحصیل عمومی برای دختران. به لطف قوانین جدید، علویه پس از مرگ همسرش در سال ۱۹۱۳ توانست به‌عنوان بیوه‌ای مستقل از کاخ خارج شود و زندگی مستقلی را در پیش بگیرد.

✍ جنبش زنان عثمانی ثمره‌ی تجددگرایی، دین‌زدایی و اصلاحات اجتماعی بود. با وجود این، زمینه‌های اقتصادی و سیاسی نیز در شکل‌گیری و توسعه‌ی آن نقش مهمی داست. علویه به لطف ثروتی که پس از مرگ همسر به ارث برده بود، «انجمن حمایت از نسوان عثمانی» را تأسیس کرد و از نفوذ خود در دربار برای دعوت از زنان تحصیل‌کرده به همکاری بهره برد. او در سال ۱۹۱۳ میلادی با مولان‌زاده ازدواج کرد و در هفدهم آوریل همان سال روزنامه‌ی «دنیای زنان» را افتتاح کرد. در سال ۱۹۲۳ در گیرودار فروپاشیِ حکومت مرکزی و تعطیلی روزنامه‌ی «دنیای زنان»، سیزده نفر از زنان عضو هیئت تحریریه‌ی این روزنامه «حزب خلق زنان» را به ریاست نزیهه محی‌الدین تشکیل دادند. این اتفاق درست پیش از تشکیل حزب ج.ه.پ به رهبری مصطفی کمال پاشا و اعلام جمهوری رخ داد. در آن زمان، مردان هنوز در قالب انجمن «دفاع از حقوق آناتولی و رومیلی» مشغول فعالیت بودند. با این حال، حزب خلق زنان می‌کوشید با تمرکز بر حقوق زنان مشارکت سیاسیِ آنها در جامعه‌ی نوظهور را افزایش دهد. این حزب هشت ماه به فعالیت ادامه داد و در شهرهای مختلف درباره‌ی حق رأی زنان و حضور فعال آنان در سیاست و قدرت سخن گفت. در سراسر این دوره، این حزب با حملاتِ مردان روشنفکر، روزنامه‌نگار و سیاستمداری روبه‌رو بود که فعالیتِ آنها را «مهمانی زنانه» می‌خواندند.

✍ در نهایت، حزب خلق زنان به دستور دولت منحل شد و اعضای آن ناگزیر از هفتم فوریه‌ی ۱۹۲۴ میلادی در قالب «اتحادیه‌ی زنان ترکیه» به فعالیتِ‌ خود ادامه دادند. اما فشار بر اعضای این اتحادیه پایان نیافت و دولت آنها را مجبور کرد که با تن دادن به عضویت مردان در این اتحادیه آن را از حالت تک‌جنسیتی خارج کنند. با وجود این، دولت جمهوری ترکیه هرگز نامزدیِ اعضای این اتحادیه، اعم از زن یا مرد، را در هیچ انتخاباتی نپذیرفت و فشارها و شایعات تا جایی پیش رفت که سرانجام این اتحادیه عملاً به یک گروه فمینیست دولتی تبدیل شد. در سال ۱۹۲۷ میلادی با طرح اتهاماتی نزیهه محی‌الدین را از ریاست اتحادیه کنار گذاشتند و لطیفه بکیر را جایگزین او کردند. از آن پس این اتحادیه از مطالبه‌ی حقوق سیاسیِ زنان دست برداشت و اعلام کرد که «ما مانند نزیهه خانم دنبال رؤیا نمی‌رویم.» به دستور آتاتورک این اتحادیه صرفاً به فعالیت‌های خیریه و آموزشی پرداخت و سرانجام در سال ۱۹۳۵ منحل شد. نزیهه محی‌الدین مدتی به اتهام به‌هم خوردن تعادل روانی در تیمارستان بستری شد و بعدها دولتِ وقت بارها تقاضای او برای نامزدیِ در انتخابات مجلس و شهرداری را رد کرد. او تا واپسین روزهای عمر به نگارش رمان‌ها و داستان‌هایی مشغول بود که تصویری از تنهایی و سرخوردگیِ زنان در حکومت مردان ارائه می‌کرد. او در سال ۱۹۵۸ میلادی از دنیا رفت.

@NashrAasoo 💭


این سومین و آخرین نوشتار درباره‌ی سرنوشتِ زنان در تقاطع ناسیونالیسم‌های نوظهور در خاورمیانه در ابتدای قرن بیستم است. در دو مقاله‌ی پیشین به زندگی و آثار مسعادت بدرخان، روزنامه‌نگار کُرد، و زابل یسایان، نویسنده‌ی ارمنی، پرداخته شد. در جستار حاضر به بررسی زوایای زندگیِ نوریه علویه مولان، روزنامه‌نگار چَرکَس، پرداخته شده و از خلال سرگذشتِ او سیاست‌ورزیِ زنانِ عثمانی در ابتدای سده‌ی بیستم را بررسی شده است.»

aasoo.org/fa/articles/5008
@NashrAasoo 🔻



17 ta oxirgi post ko‘rsatilgan.