«تحلیل انتقادی گفتمان چپ نو در برخورد با مسئله هویت ایرانی»
✍🏻 محمد افقری / فصلنامه مطالعات ملی / سال بیست و پنجم / شماره 1
«مسئله چپ در ایران به مراتب پیچیده تر از جهان غرب بود؛ نخست آنکه ایران در همسایگی مستقیم شوروی قرار داشت و نحله های مختلف مارکسیستی (خواه لنینیستی و یا مائوئیستی) مجموعاً در بین روشنفکران و دانشگاهیان ایرانی نفوذی غیرقابل انکار داشتند. افزون بر این، ایران صحنه بروز پدیده منحصربه فرد «مارکسیسم اسلامی» بـود کـه در هیچ یک از کشورهای جهان اسلام تا این حد جذابیت نداشت. چه از این منظـر کـه مارکسیسم اسلامی در ایران عملاً تلقی سوسیالیستی و انقلابی از شیعه امامیـه بـود و مذهب اهل سنت و جماعت، ذاتاً نمی توانست اینچنین برداشت التقاطی از اسلام داشته باشد و چه از این زاویه که به استثنای عثمانی پیشین و ترکیه امروزین، ایرانیان از نظر تاریخی، پیشگام تر از سایر ممالک اسلامی، پذیرای نظریات وارداتی از غرب بوده اند.
سرخوردگی چپ در ایران سالها پیش از فروپاشی شوروی و با سرکوب گسترده حزب توده در ۱۳۶۲ ه.ش به عنوان پرچمدار مارکسیسم ارتدکس در ایران رخ داد. حذف افراد معاند جمهوری اسلامی در دهه ۶۰ که قریب به اتفاق، تفکـر چـپ داشتند مزید بر علت بود؛ بنابراین، برخلاف آنچه در دنیای غرب رخ می داد، در ایران پس از انقلاب، «چپ نو» تا پیش از انحلال شوروی زمینه سیاسی و عقبه فکری لازم برای بروز علنی را نداشت.
علی رغم سرکوب مارکسیستهای نامسلمان، برخی حوزه های سیاسی و اقتصاد ایران در دهه ۶۰ خورشیدی به دست «رفقا»ی مسلمان ایشان افتاد. اینان در ادبیات سیاسی خود، لفظ «رفیق» را با «برادر» جایگزین کرده بودند. در ایــن زمینه تاریخی، نطفه چپ نو ایران در همزیستی مسالمت آمیز «رفيـق» و «برادر» ذيـل ساختار سیاسی ایران دهه ۶۰ بسته شد. در اینجا طبیعتاً منظور آن دسته از چپ هایی هستند که دست از عناد با نظام سیاسی جمهوری اسلامی برداشته و در تبادلهای ایدئولوژیک متقابل مفهوم «تقیه» را از برادران خـود اخـذ كـرده بودند. آنان درازای فرصت این همزیستی به اینان رهنمودهای تئوریک میدادند رهنمودهایی که طبیعتاً از متن اسلام فقاهتی قابل استفسار نبود و ریشه در تفکرات نئومارکسیستی داشت. ایـن هـر دو در غرب ستیزی و مبارزه با «امپریالیسم جهانی»، که در بومی سازی اسلامی بـه «استکبار» تعبيـر شده بود، تلاقی فکری داشتند همانسان که این خود را نماینده «پرولتاریا» می دانست، دیگری حامی «مستضعفین» بود. «بورژوازی کثیف» در تفسیر برادرانه همان «طاغوت» و کمون نهایی همان «جامعه بی طبقه توحیدی» شمرده می شد.
شعبه داخلی چپ نو ایرانی مشخصاً در سال ۱۳۷۳ ه.ش با انتشار «مجله ارغنون» متولد شد. اینک دیگر خطر بلعیده شدن ایران توسط شوروی موضوعیت نداشت و چپ نو، از آنجاکه بن مایه های ایدئولوژیک لازم جهت تقابل با غرب زدگی و امریکاستیزی در بطن انقلاب اسلامی را تولید می کرد، می توانست به مانند نئومارکسیسم غربی فعالیتی علنی داشته باشد.» ...
@movarekhan
✍🏻 محمد افقری / فصلنامه مطالعات ملی / سال بیست و پنجم / شماره 1
«مسئله چپ در ایران به مراتب پیچیده تر از جهان غرب بود؛ نخست آنکه ایران در همسایگی مستقیم شوروی قرار داشت و نحله های مختلف مارکسیستی (خواه لنینیستی و یا مائوئیستی) مجموعاً در بین روشنفکران و دانشگاهیان ایرانی نفوذی غیرقابل انکار داشتند. افزون بر این، ایران صحنه بروز پدیده منحصربه فرد «مارکسیسم اسلامی» بـود کـه در هیچ یک از کشورهای جهان اسلام تا این حد جذابیت نداشت. چه از این منظـر کـه مارکسیسم اسلامی در ایران عملاً تلقی سوسیالیستی و انقلابی از شیعه امامیـه بـود و مذهب اهل سنت و جماعت، ذاتاً نمی توانست اینچنین برداشت التقاطی از اسلام داشته باشد و چه از این زاویه که به استثنای عثمانی پیشین و ترکیه امروزین، ایرانیان از نظر تاریخی، پیشگام تر از سایر ممالک اسلامی، پذیرای نظریات وارداتی از غرب بوده اند.
سرخوردگی چپ در ایران سالها پیش از فروپاشی شوروی و با سرکوب گسترده حزب توده در ۱۳۶۲ ه.ش به عنوان پرچمدار مارکسیسم ارتدکس در ایران رخ داد. حذف افراد معاند جمهوری اسلامی در دهه ۶۰ که قریب به اتفاق، تفکـر چـپ داشتند مزید بر علت بود؛ بنابراین، برخلاف آنچه در دنیای غرب رخ می داد، در ایران پس از انقلاب، «چپ نو» تا پیش از انحلال شوروی زمینه سیاسی و عقبه فکری لازم برای بروز علنی را نداشت.
علی رغم سرکوب مارکسیستهای نامسلمان، برخی حوزه های سیاسی و اقتصاد ایران در دهه ۶۰ خورشیدی به دست «رفقا»ی مسلمان ایشان افتاد. اینان در ادبیات سیاسی خود، لفظ «رفیق» را با «برادر» جایگزین کرده بودند. در ایــن زمینه تاریخی، نطفه چپ نو ایران در همزیستی مسالمت آمیز «رفيـق» و «برادر» ذيـل ساختار سیاسی ایران دهه ۶۰ بسته شد. در اینجا طبیعتاً منظور آن دسته از چپ هایی هستند که دست از عناد با نظام سیاسی جمهوری اسلامی برداشته و در تبادلهای ایدئولوژیک متقابل مفهوم «تقیه» را از برادران خـود اخـذ كـرده بودند. آنان درازای فرصت این همزیستی به اینان رهنمودهای تئوریک میدادند رهنمودهایی که طبیعتاً از متن اسلام فقاهتی قابل استفسار نبود و ریشه در تفکرات نئومارکسیستی داشت. ایـن هـر دو در غرب ستیزی و مبارزه با «امپریالیسم جهانی»، که در بومی سازی اسلامی بـه «استکبار» تعبيـر شده بود، تلاقی فکری داشتند همانسان که این خود را نماینده «پرولتاریا» می دانست، دیگری حامی «مستضعفین» بود. «بورژوازی کثیف» در تفسیر برادرانه همان «طاغوت» و کمون نهایی همان «جامعه بی طبقه توحیدی» شمرده می شد.
شعبه داخلی چپ نو ایرانی مشخصاً در سال ۱۳۷۳ ه.ش با انتشار «مجله ارغنون» متولد شد. اینک دیگر خطر بلعیده شدن ایران توسط شوروی موضوعیت نداشت و چپ نو، از آنجاکه بن مایه های ایدئولوژیک لازم جهت تقابل با غرب زدگی و امریکاستیزی در بطن انقلاب اسلامی را تولید می کرد، می توانست به مانند نئومارکسیسم غربی فعالیتی علنی داشته باشد.» ...
@movarekhan