سلام خانم عراقی من خانمی ۲۵ساله هستم وشوهرم ۲۹سالشه ۸سال ازدواجمون میگذره صاحب دوفرزند۶ساله و۴ساله هستیم شوهرم حدودیکساله بایه خانومی درارتباطه که مطلقه اس وازخودش بزرگتره بخاطراین خانوم ۹ماه ازهم جدازندگی کردیم وتقاضاطلاق کردم تموم کارای دادگاهی روانجام دادم که ازهم جداشیم تواین ۹ماهی که ازم جدابودیم بچه هام ازم جدابودن پیش خودش بودن بخاطرمشکلات روحی که ازطرف شوهرم داشتم که بهم تواین ۸سال محبت نمیکرداصلامن ونمیدیدولی من دوستش داشتم نمیتونستم فراموشش کنم به مشاورمراجعه کردم که بتونم فراموشش کنم قرص افسردگی اسنترا۵۰۰مصرف میکردم مشاوربهم گفت برافراموش کردنش احتیاج داری یکی وداشته باشی که بهت محبت کنه همه ی حواست بره سمت اون نه گذاشته ات،منم اتفاقی بایکی اشناشدم که فقط درحدپیام وصحبت بودوازم هم کوچکتربودکه سه ماه کشیدولی من نتونستم ادامه بدم هرحرف اون من ویادم شوهرم مینداخت وصبح تاشب کارم گریه بود،حالاکه بعداز۹ماه برگشتم سرزندگیم بخاطربیقراری های بچه هام وچون هنوزم دوستش دارم شوهرم ولی اون بااون خانوم درارتباطه وبهم هردوشون تحرم میکنن اون خانوم بهم پیام دادکه شوهرت دوستت نداره وازاین حرفا،ولی شوهرم یه روزباهام خوبه یه روزسرددائم جلوم باهاش درحال چت کردنه خانوم دکترمن چکارکنم شوهرم به طرفم برگرده واقعاخیلی خسته ام وداغونم😔نمیتونم بدونش ادامه بدم .