ملانصرالدین بزنش رو برد بازار فروخت ۱۰ دینار و برگشت دید بزه ۲۰ تا می ارزه به طرف گفت اینو میخرم ۱۵ دینار و خرید و خوشحال اومد خونه به زنش گفت بز رو دادم ده دیدم ۲۰ می ارزه برگشتم خریدم ۱۵.
زنش گفت منم داشتم پنبه ها رو میفروختم، دیدم از یه کیلو کمتره النگوهام رو گذاشتم لا پنبه ها که بشه یه کیلو.
ملا گفت تو از داخل و من از خارج تلاش کنیم بلکه یه چیزی بشیم.

ظریف رفته خارج ژست گرفته و میگه ما با خانم ها کاری نداریم. و آماده مذاکره ایم و مهربانیم و رفاقت و صمیمیت و این داستانها
پزشکیان هم داخل هر روز یه فرصتی گیر میاره یه چراغ به امریکا و مذاکره و با دشمناش مدارا و اینا که بلکه فرجی بشه، ولی دلار و سکه خنده کنان هر روز سقف جدیدی ثبت می کنن.

حالا یا سیگنال ها دیگه اون سیگنال قبلی نیست، یا دلار و سکه خیلی خرن و دیگه این وعده ها به چیزشون نیست.

فقط چیزی که مشخصه هر چیزی دوره ای داره و هرویین هم یه مدت یکی بکشه بعد یه مدت تاثیرش میره و می افته به خماری.

@mortezaebad