مامانبزرگم جلسه اول مثلا میخواست بگه دختر ما لای پر قو بزرگ شده و به اصطلاح تُرکها خدم و حشم واسش به راه بوده و نذاشتیم ذرهای سختی بکشه و این حرفها؛ یه شکلات برداشت و خیلی جدی برگشت رو به خانواده خواستگار گفت اینو میبینید؟ دختر ما اینو که میخوره پوستشو میندازه زیر فرش.
@molu_nasradin | Proxy
@molu_nasradin | Proxy