Postlar filtri


باشه حالا گریه نکن. دیگه ازت سوال نمی‌پرسم.


«برای زیستن با تو.»


نمود رنج بر آدمی‌زاد یگانه‌ست اما نحوه‌ی ادراکش به تعداد تمام نفرات رنجور مشابهه. اما دست‌هات عزیز.. دست‌های مرهم‌گونه‌ی رنج‌آشنات، به یگانگیِ رنجم آگاه بودند. شبیه قفلی که تنها یک کلید قادر به باز کردنشه.


ماماماما؟💔


Video oldindan ko‘rish uchun mavjud emas
Telegram'da ko‘rish
:))


این دلتنگی در جهانی که همواره در حال انبساطه هم به نوع خودش جالبه.


سلام و قلب.
کسی کاروان امن ۴ الی ۶ روزه‌ی کربلا توی محدوده‌ی تهران و قم و اراک نمی‌شناسه که برای سال تحویل و شب‌های قدر کربلا باشن؟


«خوبم اما
‏اگر فکر کنم،
‏گریه‌ام خواهد گرفت.»

- سیامک تقی‌زاده


سیچوئیشن شیپ:


همه تلاشتو می‌کنی که old money باشی بعدش شال می‌پوشی تبدیل می‌شی به kaddi money.


فیک‌ نزن بی‌وجدانننن.


صبح‌بخیر.🌈🌹🎀💞🌺💐🏞️


تک‌تکتونو می‌بوسم.💕


ولی مدوسا واقعا داستان غمگینی داره. تصور کنید نقش‌اول داستانِ اهریمنی‌ای باشی که هیچ‌وقت حتی اون داستان رو دوست هم نداشتی.


Video oldindan ko‘rish uchun mavjud emas
Telegram'da ko‘rish
انقدر منتظر برف و این چالش بودم که نگم.


The Last Of House Romanov dan repost
لبخند معصومانه‌ای زد و گفت: غمگینی. کمی وحشت کردم، چگونه ممکن است غمگین به‌نظر برسم وقتی مدتی است غمگین نشده‌ام؟ پلک‌هایم را اندکی روی هم گذاشتم و به یاد آوردم. انگشت‌هایش را گوشه‌ی چشمم احساس کردم. چشم‌هایم که باز شد، گفتم: غمگین نشده‌ام، فقط غمگین مانده‌ام عزیزم. گریه‌ام گرفت. گفتم: حالا از تصور اینکه از آن غم‌ها رهایی ندارم و تا مردمک چشم‌هایم ریشه دوانده است، غمگینم.


آخر من دوست داشتم همانطور که رفتنت به یادم می‌آید، صدایت را هم به یاد می‌آوردم.




باید از انسان‌ها درباره‌ی چیزهای زیادی بپرسم و چیزهای زیادی بگم؛ اما به نگه داشتن کلماتم توی جعبه‌ی تاریک ذهنم اکتفا می‌کنم.


دوستای دکارت ازش می‌پرسن مهمونی امشب رو هستی؟ دکارت جواب می‌ده فکر کنم. دوستاش می‌کنم پس هستی.

20 ta oxirgi post ko‘rsatilgan.