از ساعت 6 صبح که اخبار رو خوندم تا همین الان فقط امیدوار بودم که همهچیز یه خواب بوده باشه. کلمات نمیتونن دردی که جسم و روح و قلبم متحمل شده رو بیان کنن و چقدر دردناکه.
از کجا بگم؟ از 9 سالگیم که اولین بار با پدیدهای به اسم "واندایرکشن" آشنا شدم و برای این که بفهمم توی آهنگاشون چی میخونن 6 سال رفتم کلاس زبان و دانشِ الانِ زبان انگلیسیم رو مدیونشونم؟
از دوران نوجوونیم که باهاشون بزرگ شدم و تا همین الان هم ولشون نکردم؟ از این که هربار حالم گرفته بود و هیچچیز و هیچکسی توی این دنیا نمیتونست حالمو بهتر کنه ولی آهنگاشون میتونست؟
از رویاپردازی برای کنسرت رفتن و دیدنشون؟ مگه چندبار آدم زندگی میکنه؟ از این که آخرین چیزی که بهش فکر میکردم مرگ یکیشون بود؟
احساس اینکه تمام دوران نوجوونیت مُرده و قرار نیست برگرده، دردناکه. اینکه بخش بزرگی از قلبت رو از دست دادی و قراره تا ابد خالی بمونه ترسناکه.
ناراحتم، عصبانیام، شوکهام و میخوام اونقدر اشک بریزم تا چشمام از جا در بیان ولی روحم اونقدر از شنیدن این خبر خسته و درهم شکستهست که فقط به چند دقیقه گریه کردن رضایت میده.
این که دوباره از احساساتم نوشتم ولی برای این بار برای "مرگ لیام" باعث شد آرزو کنم کاش خودم مرده بودم.
من با واندایرکشن بزرگ شدم، هیج اهمیتی نمیدم که چند نفر قراره ناراحتیم بابت مرگ لیام رو مسخره کنن یا زیر سوال ببرن. امروز یه تیکه از روح و قلب من با شنیدن خبر مرگ لیام از من جدا شد و تا ابد جای خالیش احساس میشه.
تنها چیزی که میدونم اینه که هیچوقت قرار نیست نبودن لیام و تموم شدن رسمی واندایرکشن رو بپذیرم و آهنگهایی که همیشه حال خرابمو بهتر میکردن از امروز به بعد حتی حال خوبم رو قراره خراب کنن.
💔