سوخته را میل به هر خام نیست
روی سخن زین دهن عوام نیست
هست اگر خمرهی خالی به جوش
در پی الفاظ پریشان بکوش
معنی ما از خود ما مختفاست
گفته به گفتارِ خودش مبتلاست
نامنِ من در پی من آمده
روح فنا سوی بدن آمده
عیسی و بودا که منام کشتهاند
دخترِ نفس است که وا هشتهاند
کیست شود بوکشِ موی او
دست کشد بر غم ابروی او
عودت من عودت جسمانی است
رقص زنان است که انسانی است
سابق اگر رفت، مقرب شدی
جای کسی رفت، معذب شدی
من نه به اعلا که تکبیری است
سبقت من سوی سرازیری است
علینجات غلامی
روی سخن زین دهن عوام نیست
هست اگر خمرهی خالی به جوش
در پی الفاظ پریشان بکوش
معنی ما از خود ما مختفاست
گفته به گفتارِ خودش مبتلاست
نامنِ من در پی من آمده
روح فنا سوی بدن آمده
عیسی و بودا که منام کشتهاند
دخترِ نفس است که وا هشتهاند
کیست شود بوکشِ موی او
دست کشد بر غم ابروی او
عودت من عودت جسمانی است
رقص زنان است که انسانی است
سابق اگر رفت، مقرب شدی
جای کسی رفت، معذب شدی
من نه به اعلا که تکبیری است
سبقت من سوی سرازیری است
علینجات غلامی