روانشناسی کودکانگی


Kanal geosi va tili: Eron, Forscha
Toifa: ko‘rsatilmagan


از کتاب‌های روانشناسی کودک می‌خوانیم
@ads_cafe :(آگهی)راه ارتباطی

Связанные каналы  |  Похожие каналы

Kanal geosi va tili
Eron, Forscha
Toifa
ko‘rsatilmagan
Statistika
Postlar filtri


کانال B تربیت جنسی دکتر غلامی dan repost
وبینار # رایگان تربیت جنسی(کودک و نوجوان)
✅ ویژه والدین
--------------------------------------------------------
❇️ زمان:چهارشنبه 23آبان ماه - ساعت 19:30

جهت ثبت نام #رایگان،( شماره همراه) خود را ارسال فرمایید ⬅️     @ravan7070

(شماره همراه جهت ارسال لینک وبینار است)
--------------------------------------------------------
❌در این وبینار، مطالب محرمانه ای
در مورد بچه ها خواهید شنید❗️

🎁 ضمنا به تمامی شرکت کنندگان وبینار دوره «روابط همسران» هدیه داده میشود😍
✅ محتوای کانالِ ما متفاوت است👇
@helpravan


احساس سرخوردگی ناشی از طرد شدن را در نظر بگیرید. البته منظور سرخوردگی بزرگسالانی نیست که احساس تنهایی می‌کنند و در نتیجه به الکل و مواد مخدر رو می‌آورند و به سینما می‌روند و با دوستانشان می‌گردند یا تماس‌های تلفنی «غیرضروری» برقرار می‌کنند تا به‌گونه‌ای خلا خود را پر کنند.

نه، منظور من احساس اولیه سرخوردگی در نوزادی است که هیچ‌کدام از این ابزارها را برای دور کردن حواس خود از سرخوردگیش در اختیار ندارد و نمی‌تواند هیچ‌کدام از پیغام‌هایش، چه کلامی و چه پیش‌کلامی، را به مادر تفهیم کند؛ زیرا مادر هم توانایی درک آن‌ها را ندارد. مادر هم به‌نوبه خود محتاج دریافت بازتاب‌های خاصی از کودک است که برایش حیاتی‌اند، چون او نیز کودکی است که دنبال کسی می‌گردد تا همیشه در دسترسش باشد.

هر چقدر هم این امر متناقض به‌نظر برسد، به هر حال کودک در اختیار مادر است. مادر ممکن است احساس کند در مرکز توجه کودک قرار دارد، چون هرجا می‌رود چشمان کودک او را دنبال می‌کنند. برخلاف مادرِ مادر که روزی او را ترک کرد، کودک نمی‌تواند او را ترک کند. مادر می‌تواند کودک را طوری بزرگ کند که تبدیل شود به آنچه او می‌خواهد. می‌تواند کودک را وادارد تا به او احترام بگذارد. می‌تواند احساساتش را به کودک تحمیل کند و بازتاب خودش را در عشق و تحسین کودک مشاهده کند و در حضور او احساس قدرتمندی کند.

ولی در زمان‌هایی که نمی‌تواند کودک را تحمل کند، از شخص دیگری می‌خواهد تا از او مراقبت کند یا او را در اتاقی دیگر تک و تنها رها می‌کند. اگر مادری، هر چقدر هم تحصیل‌کرده، در کودکی این‌گونه رفتارها را از مادر خود دیده و احساسات خود را فروخورده باشد، در نهایت آن احساسات از اعماق ناخودآگاهش بیرون می‌ریزند و با تکرار همان رفتارها با فرزند خویش درصدد تخلیه آنها برمی‌آید تا آرامش پیدا کند.

کودک این مسئله را به‌روشنی متوجه می‌شود و به‌زودی دست از بروز ناراحتی خود برمی‌دارد. بعدها، وقتی این احساس سرخوردگی ناشی از طرد شدن در طول جلسات درمان در بزرگسالی کشف می‌شود، احساس عذاب و درماندگی شدیدی برای فرد به دنبال می‌آورد.

روشن است که این افراد نمی‌توانستند این درد و درماندگی را در دوران کودکی تحمل کنند. تحمل آن‌همه درد فقط در محیط‌هایی امکان‌پذیر است که پدر و مادر با کودک همدردی کنند و به او به‌اندازه کافی برسند. برای این افراد چنین محیطی وجود نداشته و در نتیجه تمام احساساتشان را سرکوب کرده‌اند. اما گفتن این‌که چنین احساساتی وجود نداشته است انکار تمام مدارک و شواهد محسوب می‌شود.

آلیس میلر، از کتاب دلهره‌های کودکی، ترجمه امید سهرابی‌نیک


هنگامی‌که کودک بوده‌‌ایم، به ما گفته شده که نگران نباشیم، گریه نکنیم، غمگین، عصبانی نباشیم، حتی اگر این حس‌ها واکنش‌های بسیار معمولی به شرایط آن لحظه بوده‌اند.

این پیشنهادها با حسن نیت از طرف بزرگترها به کودکان داده می‌شوند و کودکان فکر می‌کنند که یک فرد بالغ باید افکار و احساساتش را تحت کنترل کامل خود داشته باشد.

این طرز فکر تا هنگامی که کودکان در ظاهر آرام و خوشحال به نظر می‌رسند در درون خود دارای مشکل هستند. حتی خوشحال‌ترین و متعادل‌ترین افراد نمی‌توانند افکار و احساسات را کاملا کنترل کنند.

روث بایر، از کتاب تمرین‌های برای شادکامی بر اساس ذهن‌آگاهی، ترجمه لؤلؤ شقاقی


دشوار است که در مورد کودک خود کلیشه‌سازی جنسی نکنید. از بدو تولد پسران لباس آبی و دختران لباس صورتی به تن می‌کنند. به پسران قطار، ماشین آتش‌نشانی و اتومبیل اسباب‌بازی می‌دهند و به دختران خانه‌های عروسکی، کالسکه و وسایل آشپزخانه.

اما به اعتقاد ساندرا بم، کلیشه‌سازی جنسی بیش از حد برای کودکان مطلوب نیست. کودکانی که برایشان به صورتی افراطی کلیشه‌سازی جنسی شده است، برای ابراز وجود دچار مشکل می‌شوند، عزت نفس پایین‌تری دارند و احتمال بیشتری دارد در آینده از بیمارهای روان رنج ببرند.

دختران ممکن است احساس کنند که می‌بایست منفعل، تیمارگر و یاری‌بخش باشند و پسران نیز فکر می‌کنند که باید رقابت‌جو، پرخاشگر و فعال باشند؛ حتی اگر این مسائل برخلاف تمایلات طبیعی آنها باشد.

بدیهی است که کودکان می‌بایست بدون توجه به کلیشه‌سازی‌های جنسی خودشان باشند و علایق خود را کشف کنند. بیشتر والدین تمایل دارند پسران‌شان بدانند که می‌توانند تیمارگر و یاری‌بخش بوده و در عین حال دختران نیز قاطع و فعال باشند.

فی کارلیسل، از کتاب روان‌شناسی برای والدین، ترجمه فریده فتوحی


پیرا اولاینر کتاب مهمی درباره فرایند تفکر روان‌پریشانه و تاریخچه خانوادگی با نام خشونت تفسیر نوشته است. اولاینر سال‌های مدیدی با بیماران روان‌پریش بزرگسال کار روانکاوی انجام داد و دریافت که بیماران روان‌پریشش به وفور از احساسی صحبت می‌کنند که گویا مرتکب جرمی وحشتناک شده‌اند. این [حس] در زمره فانتزی‌های «جرم» روان‌رنجورها نیست - یعنی افکار رابطه با محارم، امیال هم‌جنس‌خواهانه، تمایلات خودشیفته‌وار، حسادت‌گونه و امثال آن - بلکه «جرم» زنده بودن است آن هم وقتی که می‌دانید تولد شما ناخواسته بوده و شما می‌بایست به دنیا نیامده باقی می‌ماندید.

احساسی شبیه بچه اشتباهی بودن «چرا به دنیا آمدی؟ راستش را بخواهی تو را نمی‌خواستیم.» فارغ از اینکه این پیغام حقیقت داشته باشد یا خیر، مهم چگونگی رمزگشایی آن توسط کودک است. کودک احساس می‌کند که بودنش بسیار ممنوع یا هیولاگونه است طوری که خویشتن او نمی‌تواند مورد عشق باشد. اولاینر می‌گوید والدین طفل را به شیوه‌ای «خشن» «تفسیر می‌کنند» طوری که هیچ فضایی برای خواستِ خودِ کودک برای زندگی کردن یا داشتن ویژگی‌های شخصیتی خاص باقی نمی‌گذارند.

البته هر مادری می‌بایست نوزاد خود را «تفسیر کند» و بگوید: «فکر می‌کنم این را احتیاج دارد یا می‌دانم او این‌طور دوست دارد شیر بخورد.» مادری که می‌گوید: «این شیوه‌ای است که باید باشی و چه بخواهی و چه نخواهی می‌بایست این‌طور باشی. تو می‌بایست از قانون من پیروی کنی و می‌بایست به چیزی که من می‌خواهم فکر کنی» کودک را گیج و سرگردان کرده و کودک احساس می‌کند حقِ او برای فکر کردن و عمل ذهنی مورد تهاجم قرار گرفته است.

جویس مک‌دوگال، از کتاب یک فنجان چای با بزرگان روانکاوی جهان، ترجمه عباس کیوانلو


هنگامی که والدین برای فرزندان خود کتاب می‌خوانند، درک زبانی آنها را پرورش می‌دهند. اگر والدین در حین خواندن به تصاویر مرتبط با موضوعات کتاب اشاره کنند، کودک معنای واژه‌ها را سریع‌تر خواهد آموخت. زمانی که با کودک خود کتاب می‌خوانید، دقت و توجه مشترک باعث می‌شود گستره توجه کودک تقویت یابد، مسئله‌ای که در آینده در مدرسه اهمیت پیدا می‌کند.

فِی کارلیسِل، از کتاب روان‌شناسی برای والدین، ترجمه فریده فتوحی


از اینجا کافه هنر را تماشا کنید.
@cafehonar


به عقیده کاگان، بچه‌های بسیار کم‌رو یا معاشرتی، نوعی فیزیولوژی را به ارث می‌برند که آنها را به سمت سبک خُلق‌وخوی خاصی سوق می‌دهد. با این حال، پژوهش توارث‌پذیری نشان می‌دهد که ژن‌ها فقط اندکی در کم‌رویی و معاشرتی بودن مشارکت دارند. تجربه نیز تاثیر قدرتمندی دارد.

روش‌های فرزندپروری بر احتمال اینکه بچه‌ای که از لحاظ هیجانی واکنش‌پذیر است کودکی ترسو شود تاثیر می‌گذارند. فرزندپروری صمیمانه و حمایت‌کننده، واکنش فیزیولوژیکی شدید نوباوگان و کودکان پیش‌دبستانی به رویدادهای جدید را کاهش می‌دهد، در حالی که فرزند‌پروری سرد و بدون محبت، اضطراب را افزایش می‌دهد.

و اگر والدین از نوباوگانی که رویدادهای جدید را دوست ندارند در برابر استرس‌های جزئی محافظت کنند، این باعث می‌شود که کودک به سختی بتواند بر میل به عقب‌نشینی چیره شود. والدینی که از بچه خود می‌خواهند به تجربیات تازه نزدیک شود به او در غلبه کردن بر ترس کمک می‌کنند.

در صورتی که کم‌رویی ادامه یابد به احتیاط‌کاری زیاد، عزت‌نفس پایین و تنهایی منجر می‌شود. در نوجوانی، کم‌رویی خطر اضطراب شدید مخصوصا فوبی اجتماعی را افزایش می‌دهد. فوبی اجتماعی ترس شدید از تحقیر شدن در موقعیت‌های اجتماعی است. برای اینکه کودکان کم‌رو مهارت‌های اجتماعی موثری را اکتساب کنند، فرزندپروری باید با خُلق‌وخوی آنها تنظیم شود.

لورا برک، از کتاب روانشناسی رشد، ترجمه یحیی سیدمحمدی


کابوس‌های کودکان اغلب ناشی از اضطراب‌های روزانه آنهاست. کودکی نوپا ممکن است اضطراب جدایی از شما را داشته باشد، کودکی سه‌ساله ممکن است اضطراب آموزش توالت رفتن و کودک بزرگتر ممکن است اضطراب امیال پرخاشگرانه یا جنسی را داشته باشد.

قلدری در مدرسه، جدایی والدین یا عزادار شدن نیز از دلایل بروز کابوس‌ها هستند. هنگامی که کودکی کابوس می‌بیند، ضروری است والدین تسکین و آرامش زیادی به او بدهند. در این مواقع چراغ‌ها را به مدت پنج دقیقه روشن کنید یا برای مدت کوتاهی کنار او دراز بکشید.

با این وجود، چراغ‌های اتاق را روشن نگذاشته و تمام مدت شب را با او نگذرانید؛ زیرا کودک باید بداند که اتفاق بدی نخواهد افتاد به او اطمینان دهید که کابوس تمام شده و آنها سلامت خواهند بود. می‌توانید در اتاق کودک را باز بگذارید یا چراغی را در راهرو روشن نگه داشته یا از چراغ خواب استفاده کنید.

در طول روز به دنبال علت اضطراب فرزند خود باشید. هنگامی که علت را یافتید سعی کنید درباره آن با جزئیات گفتگو کنید. از قراردادن کودک در معرض برنامه‌های تلویزیونی خشن یا ترسناک یا فیلم‌ها، بازی‌های رایانه‌ای یا کتاب‌هایی از این دست خودداری کنید؛ زیرا ترس‌های ناشی از این مسائل به کابوس‌ها تسری می‌یابند.

فِی کارلیسِل، از کتاب روانشناسی برای والدین، ترجمه فریده فتوحی


طردشدگی محرک اصلی اقدامات خودتخریبی است. افرادی که مدام به خود آسیب می‌زنند اغلب در کودکی والدین یا مراقبانی داشتند که با آنها بدرفتاری می‌کردند، توجهی به آنها نداشتند و به‌شدت تمسخرشان می‌کردند. این مسئله نشان می‌دهد که علت برخی از موارد صدمه به خود ممکن است تروماهایی باشد که فرد در روابط دوران کودکی‌اش متحمل شده و همین باعث می‌شود که هرگونه انتقاد، طرد و فقدان در بزرگسالی خاطرات و احساسات آن‌ تروماها را در او بیدار ‌کند. بسیاری از مراجعان به‌طور خودکار و ناهشیار این احساسات را تبدیل به صدمه به خود و اقدام به خودکشی می‌کنند که ممکن است به‌علت توجهی که خانواده و دوستان و مراقبان، پس از این اقدامات، به فرد نشان می‌دهند تشدید هم بشود. من اعتقاد دارم آسیب‌رساندن به خود به‌نوعی بیان ترس از طردشدگی و فقدان است.

جوزف برگو، از کتاب چرا آن کار را کردم؟، ترجمه حامد حکیمی


اینکه سرپرستی والدین از کودکان و نحوه آموزش دادن به آن‌ها تحت تاثیر روانشناسی تکاملی و گرایش به همدلی قرار گرفته تحول مثبتی است. باید قدر همه کودکان را بدانیم، اعم از اینکه موفق باشند یا نباشند. باید از تنبیه جسمی و اعمال خشونت در مورد کودکان خودداری کنیم و فضای امنی برای تفکر و بحث و یادگیری آنها ایجاد کنیم.

اما نگرانی من آن است که شاید ما بیش از حد هوای بچه‌های خود را داریم و در مورد عواملی که آنها را تهدید می‌کنند بیش از حد اغراق می‌کنیم. ما بچه های خود را در اتاق‌هایی با دیوارهای پنبه‌پوش حبس می‌کنیم تا مبادا آسیب ببینند، اما درست به همین دلیل مانع آن می‌شویم که برای حضور در جهان پُر تب و تاب فعلی آمادگی لازم را کسب کنند.

آیا حمایت بیش از حد ما از کودکان در برابر رویدادهای ناخوشایند احتمالی سبب نشده است که آن‌ها تا سرحد مرگ از دنیا در هراس باشند؟ شاید به این دلیل که با تحسین‌های کاذب و بی‌ارتباط با واقعیت‌های دنیا اعتمادبه‌نفس آنها را بیشتر کرده‌ایم و سبب شده‌ایم که در برابر سختی‌های زندگی تحمل کمتری داشته باشند و خود را مهم‌تر از آنچه هستند ببینند و بر نارسایی‌های شخصیت خود آگاه نباشند. آیا ما با هموار کردن راه آنان برای برآوردن همه آرزوهایی که دارند، موجب ورود آن‌ها به «عصر جدید لذت‌گرایی و عشرت‌طلبی» نشده‌ایم؟

آنا لمبکی، از کتاب ملت دوپامین


نوجوانان وقتی اتفاق ناراحت‌کننده‌ای، مثل جداشدن از تیم ورزشی‌شان، باختن در یک مسابقه، یا ناکامی تحصیلی‌ برایشان می‌افتد به حمایت توام با سکوت شما بیش از روحیه دادنتان نیاز دارند. حمایت شما باعث می‌شود آنها به خودشان بیایند و به حل و فصل بحرانی که برایشان پیش آمده بپردازند.

حمایت شما به آنها نشان می‌دهد که باور دارید از عهده موقعیتی که برایشان پیش آمده است برمی‌آیند. درست است. شما با این کارتان آنها را تشویق می‌کنید تلاش کنند نه برای اینکه درد و رنجشان را فراموش کنند، بلکه برای اینکه درد و رنجشان کاهش یابد و حالشان بهتر شود. همین باور پنهان شما به توانمندی آنها، آن هم درست در زمانی که دربار خودشان تردید دارند، سبب تقویت ارتباط شما با آنها می‌شود.

بهتر است والدین تا زمانی که فرزندان نوجوان‌شان هنوز خانه را ترک نکرده‌اند و به‌دنبال زندگی خودشان نرفته‌اند فرصت تجربه شکست را برای آنها فراهم آورند چون خودشان در کنار آنها هستند و می‌توانند علاوه بر یاری رساندن به آنها ضعف‌شان را جبران کنند. آنها باید تجربه لازم برای مواجهه با سختی‌های زندگی را در خانه پدر و مادرشان به‌دست آورند تا بعدها که بزرگ‌تر شدند و دنبال زندگی خودشان رفتند بتوانند به این تجربه تکیه کنند.

مایکل رایرا، از کتاب با فرزندان نوجوانتان در ارتباط باشید، ترجمه‌ داود عرب‌قهستانی و لادن شریعت‌زاده


کودکانی که به اندازه کافی می‌خوابند، انرژی و انگیزه فعالیت دارند. کودکان دو تا پنج‌ساله به ۱۱ ساعت خوابه شبانه و خواب کوتاه نیم‌روزی نیاز دارند و عموما در حدود پنج‌سالگی از خواب نیم‌روزی بی‌نیاز می‌شوند. برای بیشتر کودکان هشت ساعت خواب کافی است. خواب‌آلودگی بیش از حد کودکان در طی روز، مشکلاتی در قدرت تمرکز و توجه آنها ایجاد می‌کند که این می‌تواند بر عملکرد کودک در مدرسه تاثیر بگذارد. کودکانی که کمبود خواب دارند، ممکن است در طی روز دمدمی مزاج، تحریک‌پذیر و یا بیش‌فعال شوند.

دلورس هافمن و همکاران، از کتاب راهنمای جامع پزشکی، ترجمه پوریا صرامی فروشانی


این بلاگ روانشناسی را از دست ندهید.
@rasaquotes


اگر کودکان تکالیف را خودشان انجام دهند، تاثیر بیشتری بر عملکرد تحصیلی آنها خواهد داشت. انجام برخی از تکالیفی که معلمان مدارس ابتدایی برای کودکان تعیین می‌کنند، ممکن است برای آنها دشوار باشد. با این حال والدین باید از انجام تکلیف برای کودک بپرهیزند.

برای مثال اگر معلم پروژه‌ای درباره رومیان تعیین کرده است، والدین می‌توانند به فرزندشان نحوه جستجوی موضوع را در اینترنت یا کتاب به او بیاموزند؛ اما پس از آن باید اجازه دهند کودک خود پروژه را تکمیل نماید. اگر والدین درباره استاندارد بودن تکالیف تعیین شده نگران هستند، می‌بایست به معلم رجوع کنند.

فِی کارلیسِل، از کتاب روانشناسی برای والدین، ترجمه فریده فتوحی


چقدر به دوستانم که مادرانی دوست‌داشتنی، مهربان و حمایت‌کننده داشتند، رشک می‌بردم و چقدر عجیب بود که آنها به مادرانشان وابسته نبودند! نه دائم بهشان تلفن می‌زدند نه به ملاقاتشان می‌رفتند، نه خوابشان را می‌دیدند و نه حتی بهشان فکر می‌کردند. ولی من در طول روز بارها مجبور بودم فکر مادرم را از ذهنم برانم و حتی امروز که ده سال از مرگش می‌گذرد، اغلب پیش می‌آید که بی‌اختیار به سمت تلفن می‌روم تا با او تماس بگیرم.

اوه همه این‌ها به لحاظ منطقی برایم قابل درک است. سخنرانی‌‌ها درباره‌ این پدیده کرده‌ام برای بیمارانم توضیح می‌دهم، کودکانی که مورد بدرفتاری قرار می‌گیرند اغلب به‌سختی از خانواده‌ ناکارآمدشان جدا می‌شوند، درحالی‌که کودکان والدین خوب و مهربان، با تعارض کمتری از آنها فاصله می‌گیرند. اصلا مگر یکی از وظایف والدین، قادر ساختن کودک به ترک خانه نیست؟

اروین یالوم، از کتاب مامان و معنی زندگی، ترجمه سپیده حبیب


فروید بر اهمیت رابطه مادر و کودک در کمک کردن به کودک برای جلوگیری از احساس معیوب بودن تاکید می‌کند. فروید (۱۹۳۳) می‌نویسد که آسیب‌پذیری‌های خودشیفته‌بارِ امپراتور ویلهلم دوم دقیقا به نقصان جسمانی او (یعنی، بازوی خشکیده) برنمی‌گشت، بلکه نتیجه اجتناب مادرش از عشق‌ورزی به او بود؛ مادری که نقص جسمانی فرزندش را برنمی‌تافت.

هنگامی که شخصی احساس می‌کند که خود کلی او معیوب است، اغلب نوعی حس نومیدی به وجود می‌آید. این ناامیدی دائم در گوش او می‌خواند که هرگز به اندازه کافی خوب و دوست‌داشتنی نخواهد شد. «حس نقصان به صورت عینی تجربه می‌شود، به عنوان واقعیت هیجان [در درون شخص] به طور عمیقی حک می‌شود. در همان حال حس نقصان معمولا حالت مبهم و تعریف نشده دارد و نمی‌توان به آسانی آن را به زبان آورد تا معلوم شود مشکل کجاست».

كوين حس خویشتن معیوب را نوعی مصالحه می‌دانست که تلاش می‌کند تعارض بین من و فرامن یا منِ آرمانی را حل کند. کودکان خردسالی که خود را آسیب دیده می‌بینند اغلب تفاوت‌هایی در یادگیری و آشفتگی‌هایی در حافظه نشان می‌دهند.

سلمان اختر، از کتاب شرم، ترجمه مجتبی تاشکه و همکاران


کابوس‌های کودکان اغلب ناشی از اضطراب‌های روزانه آنهاست. کودکی نوپا ممکن است اضطراب جدایی از شما را داشته باشد، کودکی سه ساله ممکن است اضطراب آموزش توالت رفتن و کودک بزرگ‌تر ممکن است اضطراب امیال پرخاشگرانه یا جنسی را داشته باشد. قلدری در مدرسه، جدایی والدین یا عزادار شدن نیز از دلایل بروز کابوس‌ها هستند.

هنگامی که کودکی کابوس می‌بیند، ضروری است والدین تسکین و آرامش زیادی به او بدهند. در این مواقع چراغ‌ها را به مدت پنج دقیقه روشن کنید یا برای مدت کوتاهی کنار او دراز بکشید. با این وجود، چراغ‌های اتاق را روشن نگذاشته و تمام مدت شب را با او نگذرانید زیرا کودک باید بداند که اتفاق بدی نخواهد افتاد. به او اطمینان دهید که کابوس تمام شده و آنها سلامت خواهند بود.

می‌توانید در اتاق کودک را باز بگذارید یا چراغی را در راهرو روشن نگه داشته یا از چراغ خواب استفاده کنید. در طول روز به دنبال علت اضطراب فرزند خود باشید. هنگامی که علت را یافتید، سعی کنید درباره آن با جزئیات گفتگو کنید. از قراردادن کودک در معرض برنامه‌های تلویزیونی خشن یا ترسناک یا فیلم‌ها، بازی‌های رایانه‌ای یا کتاب‌هایی از این دست خودداری کنید زیرا ترس‌های ناشی از این مسائل به کابوس‌ها تسری می‌یابند.

فِی کارلیسِل، از کتاب روانشناسی برای والدین، ترجمه فریده فتوحی


@niktarbiat روانشناسی تربیت


کارول دوک تفاوت میان تحسین کردن کودکان به دلیل هوش آنها و تحسین کودکان به دلیل تلاش‌شان را بررسی نمود. او دریافت بسیار بهتر است به کودکان: «بگوییم تو قطعا تلاش زیادی کرده‌ای» تا اینکه بگوییم: «تو واقعا باهوش هستی».

دوک به دو گروه از کودکان انجام کاری را محول نمود؛ یک گروه به دلیل توانایی‌هایشان تحسین شدند و گروه دیگر به دلیل تلاش‌شان.

زمانی که از همان کودکان خواسته شد تا کار چالش‌برانگیزتری را به انجام برسانند، کودکانی که به جهت تلاش‌شان ستوده شده بودند به نسبت کودکانی که به دلیل توانایی‌هایشان تحسین شده بودند، اشتیاق بیشتری برای انجام آن کار از خود نشان دادند.

کودکانی که برای توانایی‌هایشان ستوده شده بودند، نگران بودند که نتوانند انتظارات را برآورده ساخته و در کار چالش‌برانگیزتر شکست بخورند؛ درحالی‌که گروه دیگر این نگرانی‌ها را نداشتند.

کودکانی که به دلیل توانایی‌هایشان تحسین شده بودند در مقایسه با کودکان دسته دوم، پس از مواجهه با موانع احساس ناامیدی و دلسردی بیشتری از خود بروز دادند.

به اعتقاد دوک هنگامی که کودکان به دلیل توانایی‌هایشان ستوده می‌شوند، تصور می‌کنند که آن توانایی‌ها ثابت‌اند و در نتیجه درباره شکست دچار نگرانی می‌شوند. از طرف دیگر کودکانی که به دلیل تلاششان تحسین شده‌اند، معتقدند با تلاش همواره می‌توان نتیجه بهتری گرفت.

فِی کارلیسِل، از کتاب روانشناسی برای والدین، ترجمه فریده فتوحی

20 ta oxirgi post ko‘rsatilgan.