برف میبارید. لباسی گرم پوشید و به پارک رفت. شروع کرد به ساختن آدم برفی. او را ساخت و در مقابلش ایستاد و با خودش زمزمه کرد: تا قبل از اینکه آفتاب آبت کنه فرصت داری تیراندازی یاد بگیری و با این تفنگ به من شلیک کنی!
@khodinegi
@khodinegi