کتابخانه جامع

این قضیه رو براتون ریز به ریز گفتم تا آگاه بشید که اخلاق مهم ترین قضیه تو زندگی آدم. میخوایید کافر باشید. آتیئست باشید. میخوایید خدا پرست باشید. میخوایید کارگر باشید. وزیر باشید. هرجا ودر هرمقام ومکانی هستید تو را به هر آن چه دوست دارید اخلاق داشته باشید با همه ی موجودات هستی یکی باشید. دل کسی نشکونید. دیروز تولد شهید هادی بود یه خانم جوانی اومده بود اون جا برام درد ودل کرد واشتباهی وارد یه رابطه شده بود با بلوز وشلوار اومده بود وبا آرایش مختلف نه من بهش گفتم چرا چادر نپوشیدی نه گفتم چرابلوز وشلوار پوشیدی اون یه شکست خورده بود ونیاز به هم زبونی داشت تنها کاری که ازدست من برومد درآغوش گرفتمش و باهاش صحبت کردم. دوستان تورا به خدا جوری زندگی نکنیم که دیگران از زنده بودنشون پشیمون بشن رو این کره ی خاکی که دلشون بخوان برن یه خاک دیگه زندگی کنن. من این جا فقط نیومدم کتاب بزارم وکلیپ بزارم این کتابخانه رو زدم تا گاهی اتفاقاتی که برامن وشما میفته برا هم بگیم تا دچار اشتباه نشیم اگه کاری ازدستتون برمیاد میتونید کسی رو دلشاد کنید. میتونید کسی رو شاغل کنید. صاحب خونه کنید. دست کسی بگیرید. به کسی تو محل کار سیس کار فرمایی نگیرید وهرچیزی که فک میکنید حال دل یه موجود خوب میشه اون کار بکنید دنیا داره از حیطه حقیقت وآگاهی خودش به جد داره خارج میشه توروخدا مواظب باشید.
اونایی که خشکه مقدسن خشکه مقدس بازی هاتون بزارید کنار به جایی نمیرسید
شبتون خوش.

باسلام خدمت دوستان همیشه دراین جهان اتفاقات عجیبی رخ میده که انسان ها رو تحت تاثیر قرار میده امروز اتفاقی ناگواری افتاد ومیخوام با شمادر میان بزارم تا آگاه بشید وشما مرتکب نشید. ما هم کهگیلویه وبویراحمد. هم شیراز. هم خرم آباد. هم قم زندگی کردیم وهم شاغل بودم. وچن ماهی هست که تهران ساکن هستیم رفتارها. اعمال وووو چیزهایی دیدم که تو این سن ۳۵سالگی تو هیچ کدوم شهرها ندیدم. البته تهران شهر ۷۲ملت هست
من امروز برای نماز مغرب وعشا رفته بودم مسجد هوا گرم بود مسجد پنکه داشت خانمی همیشه پشت سرمن مینشست و هروقت میخواستم پنکه بزنم باعصبانیت میگفت نزن منم به احترام که سنش بیشتره و مسجد هست من هیچی نگفتم سکوت میکردم ـ خانمی میومد سن بالا همیشه پنکه رومیزد به خانمه میگفت برو جای دیگه بشین. خلاصه امروز هوا خیلی گرم بود خواستم بزنم گفتم برو جای دیگه بشین تامن پنکه رو بزنم.یه هو گفت جرات دار شدی وحرف بعضیا رو میزنی خلاصه منم یه کم عصبانی شدم حقیقت گفتم مسجد که ارثیه پدرت که نیست. نماز عشا تمام شد خواستم بشینم دوکلام قرآن بشنوم یه هو پرید به من گفت بدون هیچ حرفی بی مقدمه بهم گفت دیدی حالا خودت بی تربیتی گفتم خانم شما اگه نمازت تاثیر گذار بود به من این جوری نمیگفتی واخلاقت این نبود تو اگه نور ایمان تو قلبت بود با زبونت دونفر دیگه رو به خدا وصل میکردی بعد گفت دوروز اومدی مسجد نماز خون شدی. گفتم عزیز من از سن تکلیف رسیدم نماز خون بودم به من گفت خفه شو.
دوستان من خودم تو سن نوجوانی خیلی خشکه مقدس بازی درمیاوردم ولی خیلی زود به نتیجه رسیدم خشکه مقدس بازی تیشه به ریشه زندگی وجامعه میزنه. مواظب باشیم چه جوری با تمام افراد چه جوری رفتار میکنیم ما دربرابر تمام موجودات جهان با زبانمان مسئولیم با اعمالمون با افکارمون. بانگاهمون