“نفس بریده”
سال گذشته برای من سالی پر از پیچوخمهای روحی و عاطفی بود. در میانهی این طوفان، گفتگوهایی با استاد ایرج جنتی عطایی داشتم؛ گفتگوهایی که در پس هر کلمه، خاطرهی تلخ و شیرین تبعید و دلگیری از فاصلههای ناخواسته موج میزد. ما، تبعیدیها، با تمام تفاوتهایمان، درد مشترکی داریم: فاصله از سرزمینی که عاشقانه دوستش داریم، اما صدایمان را تاب نمیآورد.
ملودی این اثر ماهها پیش از دل همین احساسات متولد شد، اما برای من ثبت و نهایی کردنش سفری طولانی بود. باید از تاریکیهای افسردگی عبور میکردم تا دوباره در آینهی موسیقی خودم را پیدا کنم.
“نفس بریده” نه فقط یک آهنگ، که بازتابی از دردها، امیدها و لحظههایی است که شاید برای هرکدام از ما آشنا باشد. این اثر تقدیمیست به تمام کسانی که در این فاصلهها و دلتنگیها نفسشان بریده اما هنوز میخوانند، هنوز میسازند و هنوز به زندگی امید دارند.
سپاس از استاد ایرج جنتی عطایی برای کلمات جادوییاش و برای اینکه این مسیر را با من همسفر شد.
مجید کاظمی
سال گذشته برای من سالی پر از پیچوخمهای روحی و عاطفی بود. در میانهی این طوفان، گفتگوهایی با استاد ایرج جنتی عطایی داشتم؛ گفتگوهایی که در پس هر کلمه، خاطرهی تلخ و شیرین تبعید و دلگیری از فاصلههای ناخواسته موج میزد. ما، تبعیدیها، با تمام تفاوتهایمان، درد مشترکی داریم: فاصله از سرزمینی که عاشقانه دوستش داریم، اما صدایمان را تاب نمیآورد.
ملودی این اثر ماهها پیش از دل همین احساسات متولد شد، اما برای من ثبت و نهایی کردنش سفری طولانی بود. باید از تاریکیهای افسردگی عبور میکردم تا دوباره در آینهی موسیقی خودم را پیدا کنم.
“نفس بریده” نه فقط یک آهنگ، که بازتابی از دردها، امیدها و لحظههایی است که شاید برای هرکدام از ما آشنا باشد. این اثر تقدیمیست به تمام کسانی که در این فاصلهها و دلتنگیها نفسشان بریده اما هنوز میخوانند، هنوز میسازند و هنوز به زندگی امید دارند.
سپاس از استاد ایرج جنتی عطایی برای کلمات جادوییاش و برای اینکه این مسیر را با من همسفر شد.
مجید کاظمی