سلام من اسمم یگانه ست الان ۱۸ سالمه امسال کنکور قبول شدم و میرم دانشگاه. حمید ۸ سال از من بزرگتر بود پسر عموم بود زیاد خونشون میرفتیم چون مادرامون دختر خاله هم بودن من به زن عموم میگم خاله.رابطمون عالی بود و هست ،نمیدونم حمید از چندسالگی دستمالیم میکرد ولی بدترینش و آخرینش تو ۹ سالگیم اتفاق افتاد هنوز کلاس سوم نرفته بودم .اونروز خونه حمیدینا ناهار دعوت بودیم که ….
ادامه داستان ➡️❌
ادامه داستان ➡️❌