اگر هم این عزیزان اقدام خود را عجولانه و اشتباه میدانند پس آیا نمیتوان اقدامی که خود انها نیز بر اشتباه بودن آن نظر دارند و برای چهار دهه باعث تحمیل مشقت و رنج زیادی به ملت شده را یک جنایت و اقدام علیه امنیت ملی دانست ؟
آیا بر اساس استانداردهایی که یک فرد معترض را که بر اثر فقر و شرایط فلاکت بار تحمیل شده به وی که خود هیچ نقشی در به وجود آمدن آن نداشت به خیابان آمده و اعتراض خود را فریاد میزند را اقدام علیه امنیت ملی میدانند ، اقدام این عزیزان که برای چهار دهه کشور را در آستانه یک جنگ تمام عیار قرار داده و همواره سایه جنگ بر روی کشور بوده و چهار دهه کشور را وارد یک جنگ اقتصادی و سیاسی نابرابر و یکطرفه ای قرار داده که وضعیت اسفناک شهروندان حاصل آن است چه ؟ آیا فریاد آن معترض امنیت کلی شهروندان و کشور را به خطر انداخته یا بحرانی که این عزیزان رقم زدند؟ اقدامی که خود نیز آن را باور ندارند و اشتباه میدانند ولی بر اثر ان امنیت اجتماعی ، سیاسی و معیشتی بخشی اعظم ملت هدف قرار گرفت
جالب تر اینکه هنوز هم دستگاه دیپلماسی کشور و بخش سیاستگذاری روی ماندن و دفاع از تصمیم و اقدام این عزیران که خود هم بر اشتباه بودن آن واقف هستند و حتی برخی از انها در مصاحبه ها و گفتگوهای رسانه ای خود به نوعی غیر مستقیم به اشتباه خود اذعان داشته اند تاکید دارد
دیگر مورد را باید در جنگ تحمیلی عراق بر علیه ایران جستجو کرد ، جایی که در اوج قدرت و در اختیار داشتن دست برتر پیشنهاد آتش بس و مذاکره برای صلح در حالی رد شد که کشور مان در موضع قدرت قرار داشت و دشمن که درموضع استیصال قرار داشت آماده دادن هر امتیازی در قبال متارکه جنگ بود ولی چنین موقعیت ایده آلی در حالی سورانده شد که چند سال بعد در شرایطی کاملا متفاوت و در حالیکه دشمن دست برتر را در اختیار داشت و کشورمان تحت یک فشار بین المللی گسترده قادر به تهیه سلاح و دیگر تجهیزات مورد نیاز برای ادامه جنگ نبود و در ضعیف ترین وضعیت سیاسی و نظامی خود از ابتدای شروع جنگ قرار داشت و به زبان ساده جای دو طرف عوض شده بود مجبور به پذیرش همان پیشنهاد شد در حالیکه مشوق هایی که برای ایجاد انگیزه برای ایران در آن قید شده بود حذف شد و کشورمان هنوز هم بعد از سه دهه حداقل موفق به تعیین مرزهای مشخص نشده و هیچ گونه دستاورد ملموسی از 8 سال جنگی که صدها میلیارد دلار خسارت و تبعات برای کشور داشت و جان صدها هزار نفر را گرفت حاصل نشد و جالب تر اینکه رسانه ها آنرا یک پیروزی نام میبرند
حال اینکه چگونه به جنگی که یک کشور بر علیه کشور دیگربراه انداخت و پس از تحمیل هزینه ای گزاف به کشور مورد نظر وقتی قادر به رسیدن به اهداف خودنشد دست به متارکه جنگ زد آنهم بدون پرداخت یک سنت غرامت و مجازات حتی یک نفر از انبوه جنایتکاران جنگی که مرتکب بدترین جنایات جنگی شدند
این جنگ برای کدام طرف پیروزی بود؟ کشور متجاوزی که حتی نامش بعنوان متجاوز و آغازگر جنگ معرفی نشد یا کشوری که ناخواسته اینهمه خسارت متحمل شد و حتی حداقل امتیازی هم نتوانست بگیرد ؟
اما دیگر مورد پرونده هسته ای است که پس از تحمیل خساراتی بی سابقه در نهایت به خواست و شرایط قدرتهای جهانی گردن نهادیم اقدامی که اگر از همان ابتدا انجام میشد ملت مجبور به تحمل بی حاصل چند دهه مشقت و بار فشارهای تحریمها نبودند
اگر بخواهیم به تمامی موارد مشابه و ریز ودرشت چنین تصمیماتی اشاره کنیم مطلب بسیار طولانی و از حوصله خارج میشود
اما جدیدترین مورد از این دست سیاستگذاریها به بحران اخیر در روابط ایران با عربستان بازمیگردد ، بی شک اگر بخواهیم به ریشه های اختلاف دو کشور اشاره کنیم باید 4 دهه به عقب بازگردیم و به سالهای ابتدایی پس از پیروزی انقلاب اسلامی بازگردیم ، در آن سالها مقامات ایرانی بارها اعلام کردند که از هر نسخه مشابهی از انقلاب ایران در منطقه حمایت میکنند ، بسرعت اغلب کشورهای منطقه که از سیستم حکومتی پادشاهی برخوردار بودند و یا حاکمان آن از طریق کودتا به قدرت رسیده بودند از ایجاد موج انقلابی مشابهی از سوی مردم خود دچار وحشت شدند
لذا کشورهای منطقه دولت انقلابی ایران را تهدیدی برای خود محسوب میکردند و سعی در خنثی نمودن این تهدید با تمامی امکاناتی که در اختیار داشتند از جمله تحریک صدام حسین که ارتش وی در رده قدرتمندترین ارتشهای جهان عرب بود نمودند
در این میان عربستان سعودی بخاطر جایگاه سنتی خود و نقش پدر خواندگی و بزرگتر کشورهای عرب منطقه رهبری کشورهای عرب منطقه را بدست گرفت و بحران تبدیل به تنش ایران عربستان شد
آیا بر اساس استانداردهایی که یک فرد معترض را که بر اثر فقر و شرایط فلاکت بار تحمیل شده به وی که خود هیچ نقشی در به وجود آمدن آن نداشت به خیابان آمده و اعتراض خود را فریاد میزند را اقدام علیه امنیت ملی میدانند ، اقدام این عزیزان که برای چهار دهه کشور را در آستانه یک جنگ تمام عیار قرار داده و همواره سایه جنگ بر روی کشور بوده و چهار دهه کشور را وارد یک جنگ اقتصادی و سیاسی نابرابر و یکطرفه ای قرار داده که وضعیت اسفناک شهروندان حاصل آن است چه ؟ آیا فریاد آن معترض امنیت کلی شهروندان و کشور را به خطر انداخته یا بحرانی که این عزیزان رقم زدند؟ اقدامی که خود نیز آن را باور ندارند و اشتباه میدانند ولی بر اثر ان امنیت اجتماعی ، سیاسی و معیشتی بخشی اعظم ملت هدف قرار گرفت
جالب تر اینکه هنوز هم دستگاه دیپلماسی کشور و بخش سیاستگذاری روی ماندن و دفاع از تصمیم و اقدام این عزیران که خود هم بر اشتباه بودن آن واقف هستند و حتی برخی از انها در مصاحبه ها و گفتگوهای رسانه ای خود به نوعی غیر مستقیم به اشتباه خود اذعان داشته اند تاکید دارد
دیگر مورد را باید در جنگ تحمیلی عراق بر علیه ایران جستجو کرد ، جایی که در اوج قدرت و در اختیار داشتن دست برتر پیشنهاد آتش بس و مذاکره برای صلح در حالی رد شد که کشور مان در موضع قدرت قرار داشت و دشمن که درموضع استیصال قرار داشت آماده دادن هر امتیازی در قبال متارکه جنگ بود ولی چنین موقعیت ایده آلی در حالی سورانده شد که چند سال بعد در شرایطی کاملا متفاوت و در حالیکه دشمن دست برتر را در اختیار داشت و کشورمان تحت یک فشار بین المللی گسترده قادر به تهیه سلاح و دیگر تجهیزات مورد نیاز برای ادامه جنگ نبود و در ضعیف ترین وضعیت سیاسی و نظامی خود از ابتدای شروع جنگ قرار داشت و به زبان ساده جای دو طرف عوض شده بود مجبور به پذیرش همان پیشنهاد شد در حالیکه مشوق هایی که برای ایجاد انگیزه برای ایران در آن قید شده بود حذف شد و کشورمان هنوز هم بعد از سه دهه حداقل موفق به تعیین مرزهای مشخص نشده و هیچ گونه دستاورد ملموسی از 8 سال جنگی که صدها میلیارد دلار خسارت و تبعات برای کشور داشت و جان صدها هزار نفر را گرفت حاصل نشد و جالب تر اینکه رسانه ها آنرا یک پیروزی نام میبرند
حال اینکه چگونه به جنگی که یک کشور بر علیه کشور دیگربراه انداخت و پس از تحمیل هزینه ای گزاف به کشور مورد نظر وقتی قادر به رسیدن به اهداف خودنشد دست به متارکه جنگ زد آنهم بدون پرداخت یک سنت غرامت و مجازات حتی یک نفر از انبوه جنایتکاران جنگی که مرتکب بدترین جنایات جنگی شدند
این جنگ برای کدام طرف پیروزی بود؟ کشور متجاوزی که حتی نامش بعنوان متجاوز و آغازگر جنگ معرفی نشد یا کشوری که ناخواسته اینهمه خسارت متحمل شد و حتی حداقل امتیازی هم نتوانست بگیرد ؟
اما دیگر مورد پرونده هسته ای است که پس از تحمیل خساراتی بی سابقه در نهایت به خواست و شرایط قدرتهای جهانی گردن نهادیم اقدامی که اگر از همان ابتدا انجام میشد ملت مجبور به تحمل بی حاصل چند دهه مشقت و بار فشارهای تحریمها نبودند
اگر بخواهیم به تمامی موارد مشابه و ریز ودرشت چنین تصمیماتی اشاره کنیم مطلب بسیار طولانی و از حوصله خارج میشود
اما جدیدترین مورد از این دست سیاستگذاریها به بحران اخیر در روابط ایران با عربستان بازمیگردد ، بی شک اگر بخواهیم به ریشه های اختلاف دو کشور اشاره کنیم باید 4 دهه به عقب بازگردیم و به سالهای ابتدایی پس از پیروزی انقلاب اسلامی بازگردیم ، در آن سالها مقامات ایرانی بارها اعلام کردند که از هر نسخه مشابهی از انقلاب ایران در منطقه حمایت میکنند ، بسرعت اغلب کشورهای منطقه که از سیستم حکومتی پادشاهی برخوردار بودند و یا حاکمان آن از طریق کودتا به قدرت رسیده بودند از ایجاد موج انقلابی مشابهی از سوی مردم خود دچار وحشت شدند
لذا کشورهای منطقه دولت انقلابی ایران را تهدیدی برای خود محسوب میکردند و سعی در خنثی نمودن این تهدید با تمامی امکاناتی که در اختیار داشتند از جمله تحریک صدام حسین که ارتش وی در رده قدرتمندترین ارتشهای جهان عرب بود نمودند
در این میان عربستان سعودی بخاطر جایگاه سنتی خود و نقش پدر خواندگی و بزرگتر کشورهای عرب منطقه رهبری کشورهای عرب منطقه را بدست گرفت و بحران تبدیل به تنش ایران عربستان شد