🌷 خون با بركت🌷
يك سالى از شهادت آقاجواد ميگذشت تلفن خانه به صدا در میآید. خانمی که از تماس با موبایل شهید، جواب نگرفته است، سراغ آقاجواد را میگیرد:
با آقاى جواد اللهكرمى كار دارم!
- ايشان، نيستند.
میشود شمارهاى بدهيد تا با ايشان تماس بگيريم؟
- امرتان چی هست؟
از سازمان انتقال پلاسماى خون تماس ميگيرم، آقاى اللهكرمى قبلا چند بار به اين مركز مراجعه كردهاند و پلاسماى خون خود را براى بيماران نيازمند اهدا نمودند، اما اكنون مدتهاست كه ديگر مراجعهاى به اين مركز نداشتند، میخواستيم ببينيم آیا تمايلى براى مراجعه مجدد دارند؟
- ببخشيد! ايشان همه خونش را یکجا برای امر دیگری اهدا نمودند.
متوجه نمیشوم!
- آقای اللهکرمی به شهادت رسیدهاند!
(چند ثانیه سکوت میکند و بعد با تعجب و لحنی حزین میگوید:)
شهید شدهاند؟ خدای من! کجا و چگونه؟
برای دفاع از حرم. برای امنیت مردم!
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
🌐
@Iran_Iran🇮🇷
http://telegram.me/Iran_Iran