❤️
وقتی خدا مادرها را خلق کرد❤️
خدا مشغول خلق مادر بود و به روز ششم رسیده بود که فرشتهای آمد و گفت: "خیلی داری برای این یکی وقت میگذاری."
خدا گفت: "دستورالعملش رو خوندی؟ باید کاملاً قابل شستشو باشه، ولی نباید از جنس پلاستیک باشه. ۱۸۰ قطعه متحرک داشته باشه که همه قابل تعویض باشن. با غذاهای مانده کار کنه. بوسهای داشته باشه که بتونه همه چیز رو درمان کنه؛ از پای شکسته گرفته تا دلشکسته. و البته باید شش جفت دست داشته باشه."
فرشته با تعجب گفت: "شش جفت دست غیرممکنه!"
خدا جواب داد: "مشکل دستها نیست که سختش کرده، مشکل سه جفت چشمهایی هست که باید داشته باشه."
فرشته پرسید: "سه جفت چشم؟ این دیگه چرا؟"
خدا گفت: "یک جفت برای دیدن از پشت درهای بسته، وقتی میپرسه: «بچهها اونجا چی کار میکنید؟» و از قبل میدونه.
یک جفت پشت سرش، برای دیدن چیزهایی که نباید ببینه ولی لازمه بدونه.
و یک جفت در جلو که وقتی بچهای اشتباه میکنه، فقط با نگاه بتونه بگه: «میفهمم... و دوستت دارم»، بدون اینکه حتی کلمهای بگه."
فرشته آستین خدا را گرفت و با مهربانی گفت: "یکم استراحت کن، فردا ادامه بده..."
خدا با جدیت گفت: "نمیتونم! خیلی به خلق چیزی نزدیک شدم که خیلی شبیه خودمه.
دارم کسی رو میسازم که وقتی بیمار میشه، خودش رو درمان میکنه... میتونه با یک کیلو گوشت یک خانواده شش نفره رو سیر کنه... و میتونه یه بچه نه ساله رو مجبور کنه زیر دوش بره."
فرشته با دقت مدل مادر رو بررسی کرد و گفت: "خیلی نرمه."
خدا با هیجان گفت: "اما خیلی هم مقاومه! نمیتونی تصور کنی این مادر چه چیزهایی رو میتونه انجام بده یا تحمل کنه."
فرشته با کنجکاوی پرسید: "میتونه فکر کنه؟"
خدا جواب داد: "نهتنها میتونه فکر کنه، بلکه میتونه منطق به خرج بده و سازش کنه."
فرشته خم شد، به آرامی انگشتش رو روی گونه مادر کشید و گفت: "یه نشتی داره... بهت گفتم داری زیادی سختش میکنی."
خدا جواب داد: "این نشتی نیست... این اشکه."
فرشته پرسید: "اشک برای چیه؟"
خدا گفت: "برای شادی، غم، ناامیدی، درد، تنهایی و غرور."
فرشته با تحسین گفت: "واقعاً نابغهای!"
خدا با آرامش گفت: "من این اشک رو نذاشتم... خودش به وجود اومده."
Erma Bombeck, When God Created Mothers
❤️❤️❤️روز مادر مبارک❤️❤️❤️
@hopegallery_daily@hopegallery_daily