✅✅تدریس کامل مبحث بیع👇
✅بیع👇
(مدنى- فقه) الف - تملیك عین است بعوض معلوم (ماده ۳۳۸ ق- م) شرط بیع این نیست كه عوض مبیع پول باشد ولى شرط این است كه یكى از عوضین بعنوان ثمن داده شود (مفهوم مخالف ماده ۴۶۴ ق- م) و این امر بیع را از صلح جدا مى كند.
ب - عمل بایع را نیز بتنهائى بیع گویند. (بر خلاف معنى بالا كه بیع به مجموع عمل بایع و مشترى گفته میشود) چنانكه درباب وصیت به ایجاب موصی وصیت گفته میشود. استعمال بیع در مواد ۹۲- ۲۰۲ قانون جزا مجاز است نه حقیقت.
✅بیع تولیه👇
(فقه) هرگاه در بیع، اخبار از رأس المال نمایند و بهمان رأس المال بفروشند آنرا بیع تولیه نامند.
✅بیع حال👇
(به تشدید لام) بیع، نقد را گویند كه مبیع و ثمن هردوحال مى باشند یعنى براى پرداخت آنها اجلى مقرر نمیشود.
✅بیع حصات👇
(فقه) بیعى كه عاقد با انداختن سنگریزه و اصابت آن به كالا قصد انشاء خود را اعلان میكرد و بیع را واقع مى ساخت (مفتاح الكرامه - جلد متاجر- صفحه ۱۵۴- ۱۶۰) اعراب جاهلیت این بیع را داشتند و دراسلام منع شد.
✅بیع خیار بشرط رد ثمن👇
(فقه – مدنى) مرادف بیع شرط است (رك. بیع شرط)
✅بیع خیارى👇
مرادف بیع شرط است (رك. بیع شرط)
✅بیع دین به دین👇
رك. فروش به وعده
✅بیع ربوى👇
(فقه) بیعى كه مشخصات ذیل را دارا باشد:
الف - عوض و معوض ازیك جنس باشند مثل اینكه هر دوگندم و یا یكى گندم و دیگرى جو باشد.
ب- عوض ومعوض قابل كیل یا وزن باشد یعنى عرفأ بكیل ویا وزن مبادله شوند. در گردو ربا نیست زیرا عرفا بعدد فروخته میشود.
ج - یكى از متعاملین از دیگرى اضافه بخواهد مثل اینكه صد من گندم را با صد و ده من گندم مبادله كند.
✅بیع سلف👇
(مدنى- فقه) مرادف بیع سلم است و آن بیعى است كه ثمن حال و مبیع مؤجل باشد. باختصار سلف گفته مى شود اسم عامیانه آن (پیش خرید - پیش فروش) است از راه این بیع اغلب واسطه هاى فروش حاصل زحمت تولید كنندگان را یغما كرده و بار مصرف كننده را سنگین مى كنند و نظارت در این گونه معاملات شرط عدالت اجتماعى است.
✅بیع سلم👇
(مدنى- فقه) بیعی است كه ثمن حال و مبیع مؤجل باشد. اسم دیگر آن بیع سلف است و باختصارسلم وسلف گویند.
✅بیع شایع👇
(فقه) بیعى كه یكى از عوضین مسكوك طلا یا مسكوك نقره (در ازمنه اى كه پول رایج محسوب مى شد) باشد اگر عوضین هر دو مسكوك طلا یا نقره باشند آنرا بیع صرف نامند و اگرهیچیك ازعوضین مسكوك طلا یا نقره نبود آنرا بیع مقابضه مى نامیدند.
✅بیع شرط👇
(مدنى- فقه) درعقد بیع متعاملین میتوانند شرط نمایند كه هرگاه بایع در مدت معینى تمام یا مثل ثمن را بمشترى رد كند خیار فسخ معامله را نسبت بتمام مبیع داشته باشد وهمچنین می توانند شرط كنند كه هرگاه بعض مثل ثمن را رد كرد خیار فسخ معامله را نسبت بتمام یا بعض مبیع داشته باشد و در هرحال حق خیار تابع قرارداد متعاملین خواهد بود.... (ماده ۴۵۸ ق – م)
✅بیع صرف👇
(فقه) بیع هریك از طلا و نقره (اعم از مسكوك و غیر مسكوك) بیكدیگر را گویند.
✅بیع عقدى👇
(فقه) بیعى كه ایجاب و قبول آن لفظى باشد (این اصطلاح در مقابل بیع معاطات استعمال شده است) درحقوق مدنى كنونى شرط تحقق بیع عقدى این نیست كه ایجاب و قبول آن از لفظ باشد و اساسا بیع بدو قسم عقدی و غیرعقدى تقسیم نمیشود. در فقه، بیع معاطات را عقد نمیدانند بلكه آنرا یكنوع تراضى میدانند (رك. تراضی) بیع معاطات در فقه یك تراضی جائز است ومشمول اصالة اللزوم درعقود نمیشود (قول مشهور)
✅بیع غائب👇
(فقه) هرگاه مبیع در مجلس عقد حاضر نباشد و باعتماد مشاهده سابق یا توصیف بایع یا ثالث عقد واقع شود این بیع را باعتبار غائب بودن مبیع از مجلس عقد، بیع غائب نامیده اند.
✅بیع غررى👇
(مدنى- فقه) بیعى است كه یكى از طرفین آن باوجود اینكه احتمال وجود زیان خود را در آن بیع میدهد اقدام بواقع ساختن عقد بیع نماید مثل اینكه مبیع مجهول است با این وصف اقدام ببیع مال مجهول نماید (رك. غرر)
✅بیع قطع👇
(مدنی) اصطلاح عامیانه هر بیعى است كه عنوان بیع شرط را نداشته باشد (رك. بیع شرط). چون در حال حاضر در قانون ایران بیع شرط مملك نیست و بالتبع صفت بیعى را از دست داده همه بیعها بیع قطع است (ماده ۳۴ مكرر قانون ثبت)
✅بیع كالى به كالى👇
(فقه) كالى در لغت بمعنى مؤخر است ازفعل ماضی ((كلاء)) بروزن نصر بمعنى تأخر. وكالى به كالى بمعنی نسیه به نسیه است و آن بیعى است كه پرداخت ثمن و مبیع هر دو مؤجل باشد. (رك. فروش بوعده)
✅بیع كلى👇
(فقه- مدنی) هرگاه مبیع كلی باشد نه عین مشخص (مانند مبیع در بیع سلف) آن بیع را بیع كلى نامند و اگرمبیع عین شخصى باشد آن بیع را بیع شخصى نامیده اند
✅بیع مؤجل👇
رك. بیع نسیه
✅بیع مؤجل به مؤجل👇
(مدنی- فقه) بیعى است كه ثمن و ثمن هردوكلى در ذمه باشند. این بیع در فقه باطل است ودرعب
تدریس مبحث بیع :بابک محمدی
با ما همراه باشید...👇
@hoghoogh71