فرهاد قدوسی شبکه X:
این پست آقای ویوک رامازوامی کاندید سابق ریاست جمهوری از حزب جمهوریخواه و همکار و همفکر نزدیک ایلان ماسک جالب توجه است و قطعا در آمریکا جنجالی خواهد شد:
دلیل اینکه شرکتهای برتر فناوری اغلب مهندسان خارجی و نسل اول را به جای آمریکاییهای "بومی" استخدام میکنند، به خاطر کمبود هوش ذاتی آمریکاییها نیست (توضیحی تنبلانه و نادرست). بخش مهمی از آن به کلمه "ف" برمیگردد: فرهنگ. سؤالات سخت نیازمند پاسخهای سخت است و اگر واقعاً جدی هستیم که مشکل را حل کنیم، باید با حقیقت روبرو شویم:
فرهنگ آمریکایی ما برای مدت طولانی (حداقل از دهه ۹۰ و احتمالاً بیشتر) میانمایگی را بر تعالی ترجیح داده است. این از دانشگاه شروع نمیشود، از سنین پایین شروع میشود.
فرهنگی که ملکه مراسم رقص را بیش از قهرمان المپیاد ریاضی، یا ورزشکار را بیش از رتبه اول کلاس تحسین میکند، بهترین مهندسان را تولید نخواهد کرد.
فرهنگی که کوری از "پسر دنیای ما" یا زک و اسلیتر را بیش از اسکریچ در "نجات با زنگ" یا 'استفان' را بیش از استیو اورکل در "مسائل خانوادگی" میستاید، بهترین مهندسان را تولید نخواهد کرد. [اشاره به شخصیتهای سریالهای خانوادگی شبه کمدی مشهور]
(حقیقت: من *چندین* خانواده مهاجر را در دهه ۹۰ میشناسم که فعالانه تماشای این برنامههای تلویزیونی را برای فرزندانشان محدود میکردند دقیقاً به این دلیل که میانمایگی را ترویج میکردند... و فرزندانشان تبدیل به فارغالتحصیلان فوقالعاده موفق STEM شدند).
[STEM= Science, Technology, Engineering and Mathematics]
فیلمهای بیشتری مثل Whiplash را دیدن، و کمتر تکرارهای"دوستان." [ Friends] را دیدن.[کمک میکنند]. تدریس خصوصی ریاضی بیشتر، شبنشینی کمتر. مسابقات علمی آخر هفته بیشتر، کارتونهای صبح شنبه کمتر. کتاب بیشتر، تلویزیون کمتر. خلاقیت بیشتر، "استراحت" کمتر. فعالیتهای فوق برنامه بیشتر، "پرسه زدن در مرکز خرید" کمتر.
اکثر والدین عادی آمریکایی با شک به "آن نوع والدین" نگاه میکنند. بیشتر بچههای عادی آمریکایی "آن نوع بچهها" را با تحقیر میبینند. اگر با آرزوی عادی بودن بزرگ شوید، به عادی بودن دست خواهید یافت.
حالا چشمانتان را ببندید و تجسم کنید که کدام خانوادههایی را در دهه ۹۰ (یا حتی اکنون) میشناختید که فرزندانشان را طبق یکی از این دو مدل بزرگ میکردند. صادقانه و بیرحمانه [نسبت به خودتان] باشید.
"عادی بودن" در یک بازار فوقالعاده رقابتی جهانی برای استعدادهای فنی کافی نیست. و اگر وانمود کنیم که کافی است، چین ما را شکست خواهد داد.
این میتواند لحظه اسپوتنیک ما باشد. ما قبلاً از خواب بیدار شدهایم و میتوانیم دوباره این کار را انجام دهیم. انتخاب ترامپ امیدوارانه نشانگر آغاز عصر طلایی جدیدی در آمریکاست، اما تنها اگر فرهنگ ما کاملاً بیدار شود. فرهنگی که دوباره موفقیت را بر عادی بودن، تعالی را بر میانمایگی، نخبگی را بر همرنگی، و سختکوشی را بر تنبلی اولویت میدهد.
این کاری است که باید انجام دهیم، به جای غرق شدن در مظلومنمایی (خود را قربانی دیدن) و یا فقط آرزو کردن (یا قانونگذاری) و یا [بدنبال] شیوههای استخدامی جایگزین بودن.
من مطمئنم که میتوانیم این کار را انجام دهیم.
🔗 Farhad Ghoddoussi@hkhezli