سلام احسانم ۱۹ساله
این خاطره که میخوام تعریف کنم مربوط به همین دیشبه زیاد طولانی نیست
بریم سراغ خاطره
خوب من یه خاله دارم که واقعا پاهاش خیلی آدمو تحریک میکنه سازی فکر کنم ۳۹ اینا باشه
دیروز قرار بود از شهرستان بیاد خونه ما و منم که از خدام بود و تصمیم بر این بود که تو خونه ماعم بمونه شب بین ساعتای ۷.۸ (دیشب)بود خالم رسید بهم زنگ زد منم رفتم آوردمش
سرتونو در نیارم
اومد خونه شام و اینارو خوردیم بعدش جاهارم انداختیم
خالم گفت که من رو تخت میخوابمو اینا
منم گفتم باشه تو تخت من بخواب
منم زرنگی کردم جامو انداختم روبروی تختم یعنی طوری بود که پاهای خالم روبروم قرار داشت و منم که نگو یه حال دیگه بودم
یکم گذشت خالم نمیدونم کوصکش چرا نمیخوابید تا ساعت ۲ منتظر بودم بخوابه ولی این داشت با گوشیش ور میرفت
یه ۵ دیقه ای گذشت من خوابم برد
نمیدونم نصف شبی چی شد یهو از خواب پردیم (اولین جایی که شانس آوردم)
خلاصه بیدار شدم دیدم خالم یجوری خوابیده که دو تا بشقابم میشکست بیدار نمیشد
از جام خم شدم طرف پاهای خالم
اول یه فوت کردم به پاش که تست کنم ببینم واقعا خوابه یا هنو نصفه خوابیده
یه فوت محکم کردم دیدم نه مثله اینکه خوابش سنگینه
اولش صورتمو نزدیک پاهاش کردم لای انگشتاشو بوییدم دریغ از یه ذره بود
البته دوروغ چرا یه ذرره بو میداد
بعد زود رفتم سره جام بعدش دیدم نه مثل اینکه سیر نشدم بازم نزدیکش شدم دوباره بوش کردم دیدم هیچ تکونی نمیخوره زبونم ریز رو پاشنه پاش کشیدم
خدایی بازم تکون نمیخورد(البته اینم بگم قبل اینکه لیس بزنم انگشتای دستمو خیس کردم زدم رو پای خودم ببینم وقتی یه پا خیس میشه طرف میفهمه یا نه که دیدم نه تاثیری نداره) خوب با زبونم پاشنه پاشو یه لیس کوچیک زدم
بعدش رفتم سره جام ولی خدایی برعکس اونکه پاهاش بو نمیداد یکم مزه پاش شور میزد
همین دیه
یه چند شکاری هم از پاهای خالم دارم
لایکا و کامنتا زیاد شه عکساشم میفرستم
این خاطره که میخوام تعریف کنم مربوط به همین دیشبه زیاد طولانی نیست
بریم سراغ خاطره
خوب من یه خاله دارم که واقعا پاهاش خیلی آدمو تحریک میکنه سازی فکر کنم ۳۹ اینا باشه
دیروز قرار بود از شهرستان بیاد خونه ما و منم که از خدام بود و تصمیم بر این بود که تو خونه ماعم بمونه شب بین ساعتای ۷.۸ (دیشب)بود خالم رسید بهم زنگ زد منم رفتم آوردمش
سرتونو در نیارم
اومد خونه شام و اینارو خوردیم بعدش جاهارم انداختیم
خالم گفت که من رو تخت میخوابمو اینا
منم گفتم باشه تو تخت من بخواب
منم زرنگی کردم جامو انداختم روبروی تختم یعنی طوری بود که پاهای خالم روبروم قرار داشت و منم که نگو یه حال دیگه بودم
یکم گذشت خالم نمیدونم کوصکش چرا نمیخوابید تا ساعت ۲ منتظر بودم بخوابه ولی این داشت با گوشیش ور میرفت
یه ۵ دیقه ای گذشت من خوابم برد
نمیدونم نصف شبی چی شد یهو از خواب پردیم (اولین جایی که شانس آوردم)
خلاصه بیدار شدم دیدم خالم یجوری خوابیده که دو تا بشقابم میشکست بیدار نمیشد
از جام خم شدم طرف پاهای خالم
اول یه فوت کردم به پاش که تست کنم ببینم واقعا خوابه یا هنو نصفه خوابیده
یه فوت محکم کردم دیدم نه مثله اینکه خوابش سنگینه
اولش صورتمو نزدیک پاهاش کردم لای انگشتاشو بوییدم دریغ از یه ذره بود
البته دوروغ چرا یه ذرره بو میداد
بعد زود رفتم سره جام بعدش دیدم نه مثل اینکه سیر نشدم بازم نزدیکش شدم دوباره بوش کردم دیدم هیچ تکونی نمیخوره زبونم ریز رو پاشنه پاش کشیدم
خدایی بازم تکون نمیخورد(البته اینم بگم قبل اینکه لیس بزنم انگشتای دستمو خیس کردم زدم رو پای خودم ببینم وقتی یه پا خیس میشه طرف میفهمه یا نه که دیدم نه تاثیری نداره) خوب با زبونم پاشنه پاشو یه لیس کوچیک زدم
بعدش رفتم سره جام ولی خدایی برعکس اونکه پاهاش بو نمیداد یکم مزه پاش شور میزد
همین دیه
یه چند شکاری هم از پاهای خالم دارم
لایکا و کامنتا زیاد شه عکساشم میفرستم