Noma’lum dan repost
با #استرس بطری و چرخوندم.
افتاد روی من و برایان.
لبخندی زد و گفت: #جرأت یا حقیقت؟
نفس عمیقی کشیدم و گفتم:جرأت.
پوزخندی زد و گفت: با من #ازدواج کن راشل.
با #بهت داد زدم: چی؟!حتی فکرشم نکن!
پوزخند #عمیق تری زد و گفت: حق انتخاب بهت ندادم..این یه #جرأته!!
دیان #محکم زد رو میز و گفت: به چه حقی بهه همچین چیزی میگی؟!
https://t.me/joinchat/SAKsZUc18SwpGPTz
افتاد روی من و برایان.
لبخندی زد و گفت: #جرأت یا حقیقت؟
نفس عمیقی کشیدم و گفتم:جرأت.
پوزخندی زد و گفت: با من #ازدواج کن راشل.
با #بهت داد زدم: چی؟!حتی فکرشم نکن!
پوزخند #عمیق تری زد و گفت: حق انتخاب بهت ندادم..این یه #جرأته!!
دیان #محکم زد رو میز و گفت: به چه حقی بهه همچین چیزی میگی؟!
https://t.me/joinchat/SAKsZUc18SwpGPTz