نیمی از جلد اول مجموعهی هایپریون کانتوس رو خواندم و به نظرم نقطهی خوبی بود تا نظرات کلیم رو دربارهی نیمهی اول بگم.
هایپریون یکی از بهترین کتابهای علمیتخیلیایه که تا به حال خواندم. عمق داستانی، نثر فوقالعاده پیچیده و هیجان ذاتی داستان دست در دست هم دادن تا یک کتاب فوقالعاده جذاب رو شکل بدن، و همین باعث شده هایپریون با اکثر کتابهایی که خواندم متفاوت باشه.
نمیخوام چیز زیادی از خود داستان لو بدم، ولی کلیات و ساختار کتاب سادهست. گروهی از اشخاص حائز اهمیت توسط کلیسای شرایک (که موجودی به همین اسم رو میپرستند و القابی مثل ارباب درد، فرشتهی کفارهی نهایی و... رو روش گذاشتند)، انتخاب میشن تا به سیارهی هایپریون، جایی که این موجود افسانهای زندگی میکنه، برن. در طول سفرشون به سیاره و رسیدن به گورهای زمان (که هر چقدر از جذابیت و عجیب بودنش بگم کم گفتم)، همه با هم تصمیم میگیرن داستان و پیشینهی خودشون رو برای هم تعریف کنن تا همه درک بهتری از همراهانشون پیدا کنن و همچنین بتونن اطلاعات بیشتری در رابطه با طبیعت هایپریون و شرایک، بهدست بیارن.
از قصد نمیخوام زیاد دربارهی خود داستان حرف بزنم، چون فقط نیمی از کتاب رو خواندم، بلکه اجازه بدید یک دل سیر از نثر و متن این کتاب تعریف کنم. هر کسی وقتی کتابی رو برمیداره دنبال یک تجربهی خاص میگرده، عدهای شاید دنبال چیزی سبک و روان باشند تا مغزشون رو خاموش کنند و لذت ببرند، عدهای شاید بخوان یکی دوتا چیز از کتابی که میخوانند یاد بگیرند، تعدادی شاید اصلاً دربهدر دنبال عشق و عاشقی و این چیزها باشند، من به شخصه شیفتهی کتابهایی هستم که پیچیده، دشوار و فلسفی هستند. من عاشق کتابهایی مثل کتاب آفتاب نوِ جین ولف و یا شیرهای الرسّانِ گای گاوریل کِی و مالازانِ اریکسون و اسلمونت هستم، و حالا بدون شک میتونم هایپریون رو هم به این فهرست اضافه کنم. هر چقدر از زیبایی، پیچیدگی و فلسفی بودن هایپریون بگم کم گفتم، اگر شما از اون افرادی هستید که از متون اینچنینی خوشتون میآد، هایپریون رو حتماً به شما پیشنهاد میکنم.
متن به کنار، هایپریون همچنین داستانی بسیار بسیار گیرا داره، داستانهایی که شخصیتها (تا اینجای کار) تعریف کردند یکی از یکی جذابتر و هوشمندانهتر بودند. دن سیمونز به طرز بسیار زیرکانهای مبحث زمان و ماهیت شرایک رو توی داستان شخصیتها گنجونده و همین باعث میشه که با خواندن و پشت سر گذاشتن داستان هر کدوم از شخصیتها، لذت و هیجان داستان بعدی بیشتر بشه.
ولی از طرفی هم افسوس میخورم که احتمالاً تا مدت طولانیای قرار نیست ترجمهی درخوری از این کتاب ببینیم. متأسفانه، به نظر من، کم ترجمهای میتونه حق مطلب رو ادا کنه، خیلیها میگن شاهکش و مالازان ترجمهشدنی نیستند، ولی شاهکش و مالازان در قیاس با هایپریون شبیه کتاب بچهها هستند، به نظر من این کتابها ترجمهشدنی هستند، ولی حتی فکر کردن به ترجمهی این همه توضیحات علمی و جهانسازی گنگ و نثر پیچیدهی هایپریون سرم رو به درد میآره (بگذریم که خود کتاب شامل چیزهایی میشه که هیچجوره نمیتونه از زیر تیغ ارشاد رد بشه و حتی اگر ترجمه و چاپ هم بشه احتمالاً شاهد تغییرات گستردهای در نسخهی فارسی کتاب خواهیم بود).
میخواستم تا بعد از تموم کردن کتاب برای نوشتن این متن صبر کنم، ولی اونقدر من رو تحت تأثیر قرار داده، و اونقدر کتاب لذتبخشیه که گفتم حتماً باید با شما در میون بذارمش. اگر از علمیتخیلی خوشتون میآد (یا میخواید سطح زبانتون رو حسابی محک بزنید) هایپریون کانتوس رو از دست ندید.
@Fantasya_iR#Hyperion