☘چین های صورتم ، جای پای گنجیشکهاس !
وقتی برای بار اول تارهای سپید لای موی سرم را دیدم، اولین چروک های گوشه ی چشم و بینی و گودی دور چشمم را دیدم، اصلا ناراحت نشدم اصلا به این فکر نکردم که دارم به چهل سالگی نزدیک میشم با خودم نگفتم "وای چه کنم و چی میشه و..."
به چین و چروکی که موقع خندیدن گوشه ی چشمم میوفته میگم جای پای گنجشکه! حتی به افشینم میگم...
پذیرفتم!
پذیرفتم که این حقیقت من است، خود خودم، دوست نداشتم و ندارم خودم رو درگیر رنگ کردن مو و انواع و اقسام کرم های شیمیایی متفاوت این برند گرون خارجکی و اون برند کنم! و ترجیح دادم ورزش و یوگا را بیشتر کنم و گیاهخواری کنم. اما درست تر تغذیه ام را پیش ببرم که به دیابت و فشار خون و کلسترول و... دچار نشم.
منظورمم این نیست که به خودم نرسم تا وقتی زنده ام و زندگی میکنم خودم را فراموش کنم و به خودم توجه نکنم...
اتفاقا از راه های طبیعی و موجود در طبیعت استفاده میکنم که خودم را با همه ی این تغییرات ظاهری ، جزئی از طبیعت میدونمو به شادابی و وجودم احترام میگذارم...
همین پذیرفتن تغییر را درونی هم حس کردم، نمیگم پرفکت و خیلی خوبم. اصلااااااا ! اما راضیم که سعی میکنم بیشتر با خودم و وجدانم رو راست باشم و تمرین میکنم بیشتر و بهتر تغییرم رو به خوبی و نیکی کردن باشه... .
پذیرفتم چروک صورتم نمایانتر شده و پذیرفتم که یکسری اخلاق بد دارم و اصلا و ابدا کامل نیستم! ولی تلاش میکنم برای خوب بودن و خودم را همین طور دوست دارم... .
به قول سهراب
من به سیبی خشنودم
و به بوییدن یک بوته ی بابونه
من به یک آینه ، یک بستگی پاک قناعت دارم...
قانع و راضی و خشنود باشیم که بصورت واقعی هستیم و باطنی و ظاهری خود واقعیمون باشیم و بدونیم تظاهر کردن، عمری کوتاه داره.
ستاره معتضدی🌻
🌹
@enerjiimoosbat