✅ نامهای دربارهی اتلاف مالیاتِ زوری در دانشگاهها
🔘 در طول این هفت سال [استاد دانشگاه بودن] هیچ کاری نکردم که اثر مثبتی داشته باشد.
✍ نوشته شده توسط دکتر محمدرضا رئوفی
(بخش اول)
با سلام خدمت تمام سروران عزیز و دوستان ارجمند،
از آنجایی که بسیار عنوان میشد که چرا کار استادی دانشگاه در دانشگاه صنعتی اصفهان را رها کردم و قصد بازگشت به آن را هم ندارم تصمیم گرفتم چند خطی درباره دلایل خود بنویسم. قصدم این نیست که بیانیه بدهم و یا کسی را تخطئه کنم چون من خود هفت سال در این سیستم کار کرده ام، و به اندازه هر شخص دیگری در باره آن مقصر یا بیتقصیرم. قصدم آن است که یک بار همه دلایلی که بارها و بارها روی آنها فکر کردهام و گاه در باره آن با شما بزرگواران صحبت کردهام را مکتوب کنم. اینها به واقع برای من دغدغه ذهنی است و نه مفاهیم مجردی که از روی روشنفکری یا بهانهگیری به آنها بپردازم.
و اما دلایل اینجانب (به صورت پراکنده و متشتت)👇
۱. در هفت سالی که در دانشگاه مشغول کار بودم، توصیهام به دانشجویان عدم ادامه در مقاطع بالاتر تحصیلی به خصوص در ایران بود. دو بازخورد متفاوت ولی در حقیقت یکسان داشتم: فقط دو نفر از دانشجویان به حرفم گوش دادند، و بعد از چند وقت با من تماس گرفتند و بسیار از من تشکر کردند. بقیه بعد از چند سال پیش من می آمدند و اظهار پشیمانی می کردند از این که به حرفم گوش نکردند. تصور کنید کالایی را عرضه میکنید، ولی نخریدن آن را تبلیغ می کنید، و فقط کسانی که آن را نخریدهاند از شما ممنون باشند!
در طول این هفت سال هیچ کاری نکردم که اثر مثبتی داشته باشد. خود را گول می زنم اگر فکر کنم که وقتی در آن هفت سال حضورم نقشی مثبت نداشته، بعداً میتواند داشته باشد.
۲. دانشگاه یک کار دولتی است، بنابراین حقوق آن از جیب مردم می آید، مردمی که هیچ گونه اختیاری در این که این پولها کجا خرج شود، چگونه خرج شود و هیچ نظارتی بر نحوه آن ندارند. مردمی که به آنان همیشه در مورد مفید بودن موارد استفاده پولشان در دولت دروغ گفته شده.
۳. دانشگاه در حقیقت یک بوروکراسی ناکارآمد است که عمده وظیفهاش تربیت بوروکرات برای بوروکراسی های ناکارآمد دیگر است. اگر در رشته های فنی و مهندسی و پزشکی دانشگاهها گاه نیروی متخصص به معنی حقیقی کلمه تربیت میکنند، در رشته های دیگر اکثر قریب به اتفاق نیروها برای بوروکراتشدن تربیت میشوند، یعنی برای کارهایی که مضر برای مملکت است.
۴ .مانند هر بوروکراسی دیگری، آن هم از نوع دولتیاش، دانشگاه پر است از رانت طلبی، رقابت ها ( و حتی حسادت ها)ی مریض، و دغدغه های ذهنی احمقانه و در عین حال احساس مهم بودن و مفید بودن و احساس دانشمند بودن. این مسئله ای فراگیر در کل دنیاست، ولی سیستم ارزش گذاری به
شدت بوروکراتیک اعمال شده در دانشگاههای ایران، این مسئله را شدت و حدت خاصی بخشیده است. برای من کار کردن در چنین محیطی بسیار سخت و شکنجه آور بود. حتی درمورد تربیت متخصصین، با بودجه و هزینه بسیارکمتر می توان نتایج بسیار بهتری کسب کرد. مثال در مورد آی تی، من افراد بسیار واردی سراغ دارم که اصلاً تحصیلات دانشگاهی نداشتهاند. از طرف دیگر، ما در کار خود چند سال گذشته، به شدت با کمبود نیروی فنی وارد مواجه بودهایم، ولی عمدتاً نیروهای تحصیل کرده مهندسی که برای مصاحبه میآمدند بیشتر ادعا داشتند تا تخصص.
۶. کار تحقیقات آکادمیک در دنیا تبدیل به یک درودکان، آن هم از نوعی ناصادق شده است. هر صنفی کارش توسط مشریانش سنجیده میشود، مگر کار آکادمیک که سنجشش توسط خود آن صنف انجام میگیرد. شما فرض کنید
فردا بگویند که سنجش کار رستورانداران باید توسط خود رستورانداران انجام شود و مشتریان باید بی چون و چرا این ارزیابی را بپذیرند. فکر می کنید این مسئله چه قدر فساد به وجود می آورد؟ چرا آکادمی از این فساد مبرا باشد؟! حرفم در این است که این فساد خواسته و یا ناخواسته به وجود میآید و خیلی ربطی به این که افراد فاسد باشند یا نه ندارد.
۷. تحقیقات آکادمیک در ایران وضعی از این بدتر دارند. انبوه مقاله هایی که به جرات بالای نودوپنج درصد آن به هیچ دردی نمیخورد، هیچ مشکلی را حل نمیکند و حتی مرزهای علم را هم چندان جلو نمی برد!
۸. امان از احساس احمقانهای که به شخص دست میدهد، وقتی ساعتها روی مسئلهای تمرکز شدید می کند تا مقالهای بدهد که در کل عالم ده الی بیست نفر به سرعت نگاهی به آن بیندازند، و به هیچ درد دیگری مگر ترفیع
حقوق شخص نخورد! دردش خیلی زیاد است، لااقل برای من! باور کنید این دیگر از من ساخته نیست. نمی توانم! واقعا نمی توانم!
ادامه دارد ...
🔘 در طول این هفت سال [استاد دانشگاه بودن] هیچ کاری نکردم که اثر مثبتی داشته باشد.
✍ نوشته شده توسط دکتر محمدرضا رئوفی
(بخش اول)
با سلام خدمت تمام سروران عزیز و دوستان ارجمند،
از آنجایی که بسیار عنوان میشد که چرا کار استادی دانشگاه در دانشگاه صنعتی اصفهان را رها کردم و قصد بازگشت به آن را هم ندارم تصمیم گرفتم چند خطی درباره دلایل خود بنویسم. قصدم این نیست که بیانیه بدهم و یا کسی را تخطئه کنم چون من خود هفت سال در این سیستم کار کرده ام، و به اندازه هر شخص دیگری در باره آن مقصر یا بیتقصیرم. قصدم آن است که یک بار همه دلایلی که بارها و بارها روی آنها فکر کردهام و گاه در باره آن با شما بزرگواران صحبت کردهام را مکتوب کنم. اینها به واقع برای من دغدغه ذهنی است و نه مفاهیم مجردی که از روی روشنفکری یا بهانهگیری به آنها بپردازم.
و اما دلایل اینجانب (به صورت پراکنده و متشتت)👇
۱. در هفت سالی که در دانشگاه مشغول کار بودم، توصیهام به دانشجویان عدم ادامه در مقاطع بالاتر تحصیلی به خصوص در ایران بود. دو بازخورد متفاوت ولی در حقیقت یکسان داشتم: فقط دو نفر از دانشجویان به حرفم گوش دادند، و بعد از چند وقت با من تماس گرفتند و بسیار از من تشکر کردند. بقیه بعد از چند سال پیش من می آمدند و اظهار پشیمانی می کردند از این که به حرفم گوش نکردند. تصور کنید کالایی را عرضه میکنید، ولی نخریدن آن را تبلیغ می کنید، و فقط کسانی که آن را نخریدهاند از شما ممنون باشند!
در طول این هفت سال هیچ کاری نکردم که اثر مثبتی داشته باشد. خود را گول می زنم اگر فکر کنم که وقتی در آن هفت سال حضورم نقشی مثبت نداشته، بعداً میتواند داشته باشد.
۲. دانشگاه یک کار دولتی است، بنابراین حقوق آن از جیب مردم می آید، مردمی که هیچ گونه اختیاری در این که این پولها کجا خرج شود، چگونه خرج شود و هیچ نظارتی بر نحوه آن ندارند. مردمی که به آنان همیشه در مورد مفید بودن موارد استفاده پولشان در دولت دروغ گفته شده.
۳. دانشگاه در حقیقت یک بوروکراسی ناکارآمد است که عمده وظیفهاش تربیت بوروکرات برای بوروکراسی های ناکارآمد دیگر است. اگر در رشته های فنی و مهندسی و پزشکی دانشگاهها گاه نیروی متخصص به معنی حقیقی کلمه تربیت میکنند، در رشته های دیگر اکثر قریب به اتفاق نیروها برای بوروکراتشدن تربیت میشوند، یعنی برای کارهایی که مضر برای مملکت است.
۴ .مانند هر بوروکراسی دیگری، آن هم از نوع دولتیاش، دانشگاه پر است از رانت طلبی، رقابت ها ( و حتی حسادت ها)ی مریض، و دغدغه های ذهنی احمقانه و در عین حال احساس مهم بودن و مفید بودن و احساس دانشمند بودن. این مسئله ای فراگیر در کل دنیاست، ولی سیستم ارزش گذاری به
شدت بوروکراتیک اعمال شده در دانشگاههای ایران، این مسئله را شدت و حدت خاصی بخشیده است. برای من کار کردن در چنین محیطی بسیار سخت و شکنجه آور بود. حتی درمورد تربیت متخصصین، با بودجه و هزینه بسیارکمتر می توان نتایج بسیار بهتری کسب کرد. مثال در مورد آی تی، من افراد بسیار واردی سراغ دارم که اصلاً تحصیلات دانشگاهی نداشتهاند. از طرف دیگر، ما در کار خود چند سال گذشته، به شدت با کمبود نیروی فنی وارد مواجه بودهایم، ولی عمدتاً نیروهای تحصیل کرده مهندسی که برای مصاحبه میآمدند بیشتر ادعا داشتند تا تخصص.
۶. کار تحقیقات آکادمیک در دنیا تبدیل به یک درودکان، آن هم از نوعی ناصادق شده است. هر صنفی کارش توسط مشریانش سنجیده میشود، مگر کار آکادمیک که سنجشش توسط خود آن صنف انجام میگیرد. شما فرض کنید
فردا بگویند که سنجش کار رستورانداران باید توسط خود رستورانداران انجام شود و مشتریان باید بی چون و چرا این ارزیابی را بپذیرند. فکر می کنید این مسئله چه قدر فساد به وجود می آورد؟ چرا آکادمی از این فساد مبرا باشد؟! حرفم در این است که این فساد خواسته و یا ناخواسته به وجود میآید و خیلی ربطی به این که افراد فاسد باشند یا نه ندارد.
۷. تحقیقات آکادمیک در ایران وضعی از این بدتر دارند. انبوه مقاله هایی که به جرات بالای نودوپنج درصد آن به هیچ دردی نمیخورد، هیچ مشکلی را حل نمیکند و حتی مرزهای علم را هم چندان جلو نمی برد!
۸. امان از احساس احمقانهای که به شخص دست میدهد، وقتی ساعتها روی مسئلهای تمرکز شدید می کند تا مقالهای بدهد که در کل عالم ده الی بیست نفر به سرعت نگاهی به آن بیندازند، و به هیچ درد دیگری مگر ترفیع
حقوق شخص نخورد! دردش خیلی زیاد است، لااقل برای من! باور کنید این دیگر از من ساخته نیست. نمی توانم! واقعا نمی توانم!
ادامه دارد ...