"فقط یک قاشق از دیگ آش"
نقل است که آقای هاشمی بعد از رد صلاحیت در انتخابات ریاست جمهوری در سال 1392، در جمعی حاضر شده اما احتمالا در اثر آن اتفاقات، به قولی بسیار پکر و در فکر بوده است. افراد حاضر، تک تک در فرصت هایی با آقای هاشمی خوش و بش می کرده اند.
یکی از ملی-مذهبی های قدیمی که در جلسه حاضر بوده و این درهم رفتگی آقای هاشمی را دیده، وقتی وقت سلام و خوش و بش کردن رسیده، به طعنه به آقای هاشمی گفته: "از این آشی که دیگ دیگ برای دیگران پختی و به خوردشون دادی، فقط یک قاشق به خودت دادند! دیدی چقدر سوختی؟!!" می گویند آقای هاشمی بعد از شنیدن این حرف، فقط لبخند تلخی زده و جوابی نداده.
.
.
.
آقای هاشمی می توانست یک نسخه هر چند ضعیف شده "دنگ شیائوپینگ" برای ایران باشد. اما وقتی قدرت داشت، نخواست! بعدا هم که به نظر میرسید خواسته، دیر شده بود!!
نقل است که آقای هاشمی بعد از رد صلاحیت در انتخابات ریاست جمهوری در سال 1392، در جمعی حاضر شده اما احتمالا در اثر آن اتفاقات، به قولی بسیار پکر و در فکر بوده است. افراد حاضر، تک تک در فرصت هایی با آقای هاشمی خوش و بش می کرده اند.
یکی از ملی-مذهبی های قدیمی که در جلسه حاضر بوده و این درهم رفتگی آقای هاشمی را دیده، وقتی وقت سلام و خوش و بش کردن رسیده، به طعنه به آقای هاشمی گفته: "از این آشی که دیگ دیگ برای دیگران پختی و به خوردشون دادی، فقط یک قاشق به خودت دادند! دیدی چقدر سوختی؟!!" می گویند آقای هاشمی بعد از شنیدن این حرف، فقط لبخند تلخی زده و جوابی نداده.
.
.
.
آقای هاشمی می توانست یک نسخه هر چند ضعیف شده "دنگ شیائوپینگ" برای ایران باشد. اما وقتی قدرت داشت، نخواست! بعدا هم که به نظر میرسید خواسته، دیر شده بود!!