⭕️ ماکس وبر: سرمایهداری و عقلانیت ابزاری
🔹 نویسنده: سوسن مدنی
🔹 امروزه ماکس وبر را که از خانوادهای متشکل از کارآفرینان سیاستپیشه میآمد بیش از همه به خاطر مطالعاتش دربارهٔ خاستگاههای سرمایهداری مدرن، «کتاب اخلاق پروتستانی و روح سرمایهداری» و بخاطر پژوهشهایش در زمینهی طیف گستردهای از مضامین جامعهشناسی میشناسند. وبر در سراسر زندگی حرفهایاش تأکید داشت که سرمایهداری کارآمدترین نظام اقتصادی ممکن در شرایط مدرن است. او در عین تردید نسبت به اثرات فرهنگی سرمایهداری، خود را وقف خنثی کردن شایعترین اتهامات علیه آن کرده بود. وبر در کتاب «اخلاق پروتستانی و روح سرمایهداری» که آن را در میانهی زندگی حرفهایاش منتشر ساخت به مخالفت با کسانی برخاست که سرمایهداری را مترادف با حرص و طمع رذیلانه میدانستند. به نوشتهی او میل شدید به تصاحب و تملک، بهخودی خود مشخصهی تعیین کنندهی سرمایهداری نبود؛ آن میل همیشه وجود دارد. بنا به تأکید وبر «بایستی در کودکستان، تاریخ فرهنگی آموزش داده شود که این تلقی سادهانگارانه از سرمایهداری یک بار و برای همیشه کنار گذاشته شود. حرص و طمع بیحد و حصر برای سود، به هیچ وجه مترادف با سرمایهداری نیست». وبر این ایده را که مشخصهی سرمایهداری مدرن وجود حرص و طمع بیشتر در آن نسبت به سایر شکلهای زندگی است «توهمات رومانتیستهای مدرن» نامیده بود.
🔹 وبر معتقد بود که اصول پروتستانتیسم با ترویج ارزشهایی چون خودانضباطی، کار سخت، و موفقیت فردی، زمینهساز رشد و توسعهی سرمایهداری مدرن شد.
🔹 در بیشتر قرن نوزدهم، لیبرالها پیرو این استدلال آدام اسمیت بودند که یکی از مزیتهای تجارت بینالملل کاهش منازعات بینالمللی و تقویت پیوندهای جهان-وطنی است. اما در اواخر قرن نوزدهم این روند در حال تغییر بود، وبر مانند بیشتر همعصران خود در عصر امپریالیسم به رابطهٔ بین ملتها از صافی داروینیسم اجتماعی مینگریست. موضع او این بود که ملتها با یکدیگر بر سر قدرت در رقابتاند. او اعتقاد داشت آلمانیها در نهایت باید سرنوشت جامعه و فرهنگ خود را بالاتر از جامعه و فرهنگ سایر ملل قرار دهند و در شرایط مدرن، پیششرط قدرت، نوسازی یا مدرنیزاسیون اقتصادی بود.
🔹 وبر به اهمیت عقلانیت اقتصادی در سرمایهداری مدرن پرداخت. «عقلانیت» از نظر او گرایش به محاسبهی کارآمدترین وسایل به دقیقترین شکل ممکن، و به کارگیری دقیق و منظم آن وسایل برای احاطه یافتن بر طبیعت و بر جامعه و بر خود بود. در این عقلانیت ابزاریِ سرمایهداری، سایر نهادهای اصلی جهان مدرن نیز شریکاند.
🔹وبر از دههی ۱۸۹۰ شروع به نوشتن دربارهٔ اوراق بهادار و بورسهای کالاهای مصرفی کرد، آن هم در زمانی که این دو پدیده در نوک پیکان پیشرفت سرمایهدارانهی جهانی و آماج حمله در آلمان بودند. ماکس وبر میدانست که جنبش کارگران عموماً به بازارهای بورس به چشم «باشگاه توطئهگرانهای آکنده از خیانت و خدعه برضد کسانی که شرافتمندانه کار میکنند » مینگرد. چنین محکومیتهایی از نظر وبر، گواه «سطحینگری» بودند، زیرا به گفتهی وبر بازارهای بورس نه فقط زائدهی نابهنجاری بر پیکر سرمایهداری معاصر نبودند، بلکه در واقع پایه و اساس عملکرد آن بودند. آنها همان نقشی را ایفا میکردند که یک بازار محلی ایفا میکرد، تدارک مکانی برای عرضه و تقاضا، منتها در مقیاسی گستردهتر.
🔹وبر در عین همدلی با اهداف جنبش کارگری و حمایت از حق کارگران، نسبت به خرد اقتصادی کارگران برای تشکیل اتحادیه تردید داشت. او در نخستین همایش اتحادیهی ناسیونال-سوسیال کارگری دربارهٔ لزوم تعدیل قدرت سیاسی زمینداران و صنعتگران بزرگی که میکوشیدند از تشکیل اتحادیهی کارگری جلوگیری کنند سخن گفت، اما به کارگران هشدار داد که آزردگی از قدرتمندان اقتصادی مترادف با نوعی سیاست اقتصادی نیست، و به آنان اندرز داد که منافعشان در «رشد و توسعهی بورژوایی-کاپیتالیستی» است.
🔹وبر از نخستین مقالاتش دربارهٔ بازار بورس تا آثار پایانی خود تأکید داشت که مشخصهی سرمایهداری، ارائهی میزان بالاتری از عقلانیت نسبت به هر نظام اقتصادی قبلی، یا آن میزان عقلانیتی است که سوسیالیسم قادر به ارائه آن در آینده است. عقلانیت از نظر وبر موضوعی درارتباط با انطباق وسایل با غایات بود. وبر اشاره داشت سرمایهداری آدمهایی را بوجود میآورد که چنان گرفتار تعقیب وسایلاند که از هرگونه غایت جوهری غافل میمانند و پول و وسایل اقتصادی را به قیمت خوشبختی یا مطلوبیت شخصی تعقیب میکنند. با این حال وبر تأکید داشت که به رغم محدودیتهای سرمایهداری هیچ بدیل مطلوبی برای آن وجود ندارد.
⭕️ منبع : کتاب ذهن و بازار ، نویسنده جری مولر - ترجمه مهدی نصرالهزاده، نشر بیدگل
🔹 ادامه دارد...
🔹 نویسنده: سوسن مدنی
🔹 امروزه ماکس وبر را که از خانوادهای متشکل از کارآفرینان سیاستپیشه میآمد بیش از همه به خاطر مطالعاتش دربارهٔ خاستگاههای سرمایهداری مدرن، «کتاب اخلاق پروتستانی و روح سرمایهداری» و بخاطر پژوهشهایش در زمینهی طیف گستردهای از مضامین جامعهشناسی میشناسند. وبر در سراسر زندگی حرفهایاش تأکید داشت که سرمایهداری کارآمدترین نظام اقتصادی ممکن در شرایط مدرن است. او در عین تردید نسبت به اثرات فرهنگی سرمایهداری، خود را وقف خنثی کردن شایعترین اتهامات علیه آن کرده بود. وبر در کتاب «اخلاق پروتستانی و روح سرمایهداری» که آن را در میانهی زندگی حرفهایاش منتشر ساخت به مخالفت با کسانی برخاست که سرمایهداری را مترادف با حرص و طمع رذیلانه میدانستند. به نوشتهی او میل شدید به تصاحب و تملک، بهخودی خود مشخصهی تعیین کنندهی سرمایهداری نبود؛ آن میل همیشه وجود دارد. بنا به تأکید وبر «بایستی در کودکستان، تاریخ فرهنگی آموزش داده شود که این تلقی سادهانگارانه از سرمایهداری یک بار و برای همیشه کنار گذاشته شود. حرص و طمع بیحد و حصر برای سود، به هیچ وجه مترادف با سرمایهداری نیست». وبر این ایده را که مشخصهی سرمایهداری مدرن وجود حرص و طمع بیشتر در آن نسبت به سایر شکلهای زندگی است «توهمات رومانتیستهای مدرن» نامیده بود.
🔹 وبر معتقد بود که اصول پروتستانتیسم با ترویج ارزشهایی چون خودانضباطی، کار سخت، و موفقیت فردی، زمینهساز رشد و توسعهی سرمایهداری مدرن شد.
🔹 در بیشتر قرن نوزدهم، لیبرالها پیرو این استدلال آدام اسمیت بودند که یکی از مزیتهای تجارت بینالملل کاهش منازعات بینالمللی و تقویت پیوندهای جهان-وطنی است. اما در اواخر قرن نوزدهم این روند در حال تغییر بود، وبر مانند بیشتر همعصران خود در عصر امپریالیسم به رابطهٔ بین ملتها از صافی داروینیسم اجتماعی مینگریست. موضع او این بود که ملتها با یکدیگر بر سر قدرت در رقابتاند. او اعتقاد داشت آلمانیها در نهایت باید سرنوشت جامعه و فرهنگ خود را بالاتر از جامعه و فرهنگ سایر ملل قرار دهند و در شرایط مدرن، پیششرط قدرت، نوسازی یا مدرنیزاسیون اقتصادی بود.
🔹 وبر به اهمیت عقلانیت اقتصادی در سرمایهداری مدرن پرداخت. «عقلانیت» از نظر او گرایش به محاسبهی کارآمدترین وسایل به دقیقترین شکل ممکن، و به کارگیری دقیق و منظم آن وسایل برای احاطه یافتن بر طبیعت و بر جامعه و بر خود بود. در این عقلانیت ابزاریِ سرمایهداری، سایر نهادهای اصلی جهان مدرن نیز شریکاند.
🔹وبر از دههی ۱۸۹۰ شروع به نوشتن دربارهٔ اوراق بهادار و بورسهای کالاهای مصرفی کرد، آن هم در زمانی که این دو پدیده در نوک پیکان پیشرفت سرمایهدارانهی جهانی و آماج حمله در آلمان بودند. ماکس وبر میدانست که جنبش کارگران عموماً به بازارهای بورس به چشم «باشگاه توطئهگرانهای آکنده از خیانت و خدعه برضد کسانی که شرافتمندانه کار میکنند » مینگرد. چنین محکومیتهایی از نظر وبر، گواه «سطحینگری» بودند، زیرا به گفتهی وبر بازارهای بورس نه فقط زائدهی نابهنجاری بر پیکر سرمایهداری معاصر نبودند، بلکه در واقع پایه و اساس عملکرد آن بودند. آنها همان نقشی را ایفا میکردند که یک بازار محلی ایفا میکرد، تدارک مکانی برای عرضه و تقاضا، منتها در مقیاسی گستردهتر.
🔹وبر در عین همدلی با اهداف جنبش کارگری و حمایت از حق کارگران، نسبت به خرد اقتصادی کارگران برای تشکیل اتحادیه تردید داشت. او در نخستین همایش اتحادیهی ناسیونال-سوسیال کارگری دربارهٔ لزوم تعدیل قدرت سیاسی زمینداران و صنعتگران بزرگی که میکوشیدند از تشکیل اتحادیهی کارگری جلوگیری کنند سخن گفت، اما به کارگران هشدار داد که آزردگی از قدرتمندان اقتصادی مترادف با نوعی سیاست اقتصادی نیست، و به آنان اندرز داد که منافعشان در «رشد و توسعهی بورژوایی-کاپیتالیستی» است.
🔹وبر از نخستین مقالاتش دربارهٔ بازار بورس تا آثار پایانی خود تأکید داشت که مشخصهی سرمایهداری، ارائهی میزان بالاتری از عقلانیت نسبت به هر نظام اقتصادی قبلی، یا آن میزان عقلانیتی است که سوسیالیسم قادر به ارائه آن در آینده است. عقلانیت از نظر وبر موضوعی درارتباط با انطباق وسایل با غایات بود. وبر اشاره داشت سرمایهداری آدمهایی را بوجود میآورد که چنان گرفتار تعقیب وسایلاند که از هرگونه غایت جوهری غافل میمانند و پول و وسایل اقتصادی را به قیمت خوشبختی یا مطلوبیت شخصی تعقیب میکنند. با این حال وبر تأکید داشت که به رغم محدودیتهای سرمایهداری هیچ بدیل مطلوبی برای آن وجود ندارد.
⭕️ منبع : کتاب ذهن و بازار ، نویسنده جری مولر - ترجمه مهدی نصرالهزاده، نشر بیدگل
🔹 ادامه دارد...