سلام ب همه من 18سالمه. دوسال پیش تازه گوشی گرفته بودم تل نصبیدم عضو ی گروه شدم پسر خالمم تو اون گروه بود پسرا میخواستن باهام رل بزنن ک گفت من رلشم و اونا بیخیال شدن بعدش ب عنوان خواهر برادر چتیدیم اما بعدش بهم گفت ک دختر خاله دوست دارم منم چون دوسش داشتم قبول کردم روزای خوب و بده زیادی داشتیم کلی خاطره ساختیم اونم عاشقم بود منم خونواده هامون خیلی اذیتمون کردن نزاشتن کنار هم باشیم تا اینکه عشقم رفت سربازی دو روز بعد واسه من خواستگار اومد خونوادم قبول کردن از من نپرسیدن میخواییش یا ن الانم ک الانه دوسش دارم اگ برگردم عقب بازم میخوام کنار اون باشم شوهرم خیلی خوبه اما خب خاطرات گذشته خیلی اذیتم میکنه هنوزم یاده گذشته میوفتم گریم میگیره موندم چیکار کنم نمیتونم فراموشش کنم لطفا برام دعا کنید راهنماییم کنید چیکار کنم
#ارسالی
@diitoo
#ارسالی
@diitoo