#شاعرانه
اگرچه هم قدمِ گردباد میگردم
دمی نرفت ز یادم که کمتر از گردم
چرا ز سینهی من دودِ آه سر نزند؟
که کوهی از غم و آتشفشانی از دردم
نه پر خروش! که من، آبشار یخ زدهام
نه پرغرور! که آتشفشان دلسردم
فریب خوردۂ عقلم، شکست خوردۂ عشق
من از که شِکوه کنم؟ چون به خود ستم کردم
همیشه جای شکایت به خَلق بسیار است
ولی برای تو از خود شکایت آوردم
#فاضل_نظری
@DeyrBook