در این اثر مردانی با پالتوی تیره و کلاه بولر (مشخصاتی که در دیگر آثار رنه ماگریت هم مشاهده کردیم) در حالتی معلق در هوا در پسزمینهای از آپارتمانی مسکونی به تصویر کشیده شدهاند. در این اثر نقاش با استفاده از تکثیر تصویری مشابه از مردانی با لباس مشابه و ظاهراً شبیه به یکدیگر، سعی در القای فضایی فاقد شخصیتی منفرد و حسی فردگرایانه داشته است. او بارانی از هنجارهای بورژوایی در یک بعدازظهر سرد و ملالتآور در زندگی ماشینیِ امروز را به تصویر کشیده است. این دریچهای است که او در خلال سالهای دههی 60 میلادی و زندگی در حومهی شهر بروکسل که از آن دنیای اطرافش را میدید، زندگی در آپارتمانی از طبقهی متوسطِ جامعهای خشک با مناسباتی قراردادی، نام این نقاشی از شهر گُلکُنده، شهری ویرانه و دژی باستانی در هندوستان گرفته شده است که شهری ثروتمند بوده است. همانطور که اغلب در مورد آثار رنه ماگریت اتفاق میافتاد، عنوانِ "گولکوندا" توسط دوست شاعرش "لوئیس_اسکوتنر" پیدا شد که نام شهری ویران شده در هندوستان است که از اواسط قرن چهاردهم تا پایان قرن هفدهم پایتخت دو پادشاهیِ متوالی بود و شهرتی که از طریق مرکز صنعت افسانهای الماس منطقه به دست آورد چنان بود که براساس فرهنگ لغت انگلیسی آکسفورد، مترادفِ "معدن ثروت" نامش باقی مانده است.