بازی با مرگ و زندگی کارگران؟
درآمدی بر فصل مرگ در نامه جمهور نهم
«کاهش نرخ حوادث کار و فوتیهای ناشــی از آن، یکی از اهداف کلیدی دولت مردمی سیزدهم در حوزه روابط کار است. به نظر میرسد کاهش ۱۴ درصدی نرخ حوادث کار در بازه زمانی یک سال و چندماهه، یک حرکت منسجم و قوامیافته در جهت تحقق این هدف باشد»!
این روایت غالب رسانههای رسمی از وضعیت وقایع کاری و مرگ و میر کارگران در ایران در سالهای اخیر است که در شماره فروردین سال 1403 نشریه آتیه نو، وابسته به سازمان تأمین اجتماعی تحت عنوان «نمودارهای نزولی حوادث کار در سال 1402» منعکس شده است. این ادعا به استناد اظهارات «تیرماه سال ۱۴۰۲ علیحسین رعیتیفرد، معاون روابط کار وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی» مبنی بر «کاهش 14 درصدی حوادث کاری» و «کاهش ۱۱درصدی فوتیهای ناشــی از حوادث کار» مطرح شده است.
طبق ادعای رعیتیفرد «در سال ۱۴۰۰ در ایران ۷۶۸ نفر بر اثر حوادث ناشی از کار فوت کردند که این آمار در سال ۱۴۰۱ به ۷۱۱ نفر کاهش پیدا کرد که مجموعاً مقایسه این آمار نشان از کاهش ۱۱ درصدی فوتی ناشی از کار طی یکسال گذشته دارد. در سال ۱۴۰۰ در کشور هشت هزار و ۹۱۰ حادثه ناشی از کار در سطح کشور رخ داده که این آمار در سال گذشته به هفت هزار و ۹۵۰ مورد کاهش پیدا کرده که مقایسه این آمار نیز نشان از کاهش ۱۴ درصدی حوادث ناشی از کار کشور در سال ۱۴۰۱ دارد».
این روایت در رسانههای متعدد رسمی تحت عناوینی چون «کاهش ۱۴ درصدی حوادث ناشی از کار در سال گذشته» و «کاهش آمار فوتیهای ناشی از حوادث کار در دولت سیزدهم» منتشر شد. در اردیبهشت 1402 سایت خبرگزاری میزان، رسانه رسمی قوه قضائیه نیز گزارشی تحت عنوان «مرگ و میر کارگران در کشورهای غربی؛ بحرانی بی پایان» منتشر کرد!
واقعیت اما به کلی متفاوت از این بازی مرگبار رسانهای و البته اقتصادی سیاسی با مرگ و زندگی کارگران است؛ طبق گزارش رسمی مرکز آمار ایران میزان مرگ و میر ناشی از حوادث کار در سالهای 1400، 1401 و 1402 به ترتیب 1900، 1926 و 2115 نفر بوده است. وزارت کار در حالی تعداد کارگران قربانی در سال 1402 را 680 نفر اعلام کرده که پزشکی قانونی رسما از مرگ 2115 کارگر ناشی از وقایع کار در این سال خبر داده است!
در واقع نه تنها میزان قربانیان بسیار بالاتر است بلکه خبری از کاهش محسوس نیز نبوده و این امر افزایش قابل توجهی نیز داشته است. هر وجدان بیداری از این وضعیت متأثر و البته عاصی شده و پیش از هر چیزی میپرسد «چرا»؟ علت این بازی ناجوانمردانه با مرگ و زندگی کارگران چیست؟ ما در این پرونده در پی پاسخ به این پرسش و البته فراروی از آن برای دستیابی به کورسوهایی جهت مقابله با این وضع و برونرفت از آن هستیم.
پرونده مرگ کارگران در پی پاسخ به این پرسشهاست که چه رابطهای میان منطق سرمایهداری و مرگ کارگران وجود دارد؟ نسبت مسئله مرگ کارگران با سایر مسائل اساسی کارگری همچون مالکیت، تشکل و دستمزد چیست؟ مسئولیت و تجربه سیستم حاکم و دولتهای مختلف در قبال این مسئله چه بوده است؟ وضعیت و موضع کارگران در این باره چگونه بوده است؟
در واقع همانگونه که احتمالا بدیهی باشد مسائلی چون اختلاف آماری فوقالذکر تنها نتیجه یک اشتباه آماری و خطای شخصی نیست بلکه این کارزار رسانهای تنها تصویری در آینه و نشانهای از کارزاری عمیقتر در لایههای پیدا و پنهان جامعه است؛ از اقتصاد و سیاست، و از اقتصاد سیاسی مرگ و زندگی.
کیوان سلیمانی
@dadresane_takab