وقتی همه سرگرمِ تجارت بودند
من به تماشایِ یک سنگ رفته بودم.
من به صدایِ خواهرم آب گوش سپردم
و پایِ صحبت برادرم درخت نشستم.
من دیدن را آموختم و رازِ زیبایی را لمس کردم ...
هیچ روزی تکرار نمیشود
هیچ شبی ، دقیقا مثل شب پیش نیست
هیچ بوسهای ، مثل بوسهی قبل نیست
و نگاه قبلی مثل نگاه بعدی
روزها همه زودگذرند
چرا ترس
اینهمه اندوه بیدلیل برای چیست ؟
هیچ چیزی همیشگی نیست
فردا که بیاید
امروز فراموش شده است
👇🍃👇
@d_lam🪶❄️